eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
914 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
358 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《سه شنبه》
‹‹ دچـــاࢪ ›› رمانے‌آغشتہ‌بہ‌عشق‌ونفرت🐊🩸 –باید از اون مکان دور میشدم اما سرگیجه زانوهایم را سست کرده بود. –یک نفوذی بین شماست اجازه نده کسی از این سایت خارج بشه. –فقط اینو بدون هرکاری که کردم بخاطر تو بوده. –زخمم بشدت درد میکرد اما این درد روحم بود که نفسم رو بریده بود. –یعنی چی که خبری از رسول نیست!!؟؟ –اینا همش رویاهای توعه بهتره از همین الان بهشون پایان بدی که اگر دیر بجنبی همین رویاها برات کابوسی میشن ‌که از پا درت میاره. –کافیههه کاری که میخوای رو انجام میدم.! –با یادآور آنکه اسلحه را به سمت چه کسی نشانه گرفتم دستانم به لرزه می‌افتد. ڔݦـ‌اڹے اثر جدیدے از ڱـ‌اݩـ‌ڐۅ✍🏻 https://eitaa.com/joinchat/722535182Cefb4403de6 🔥 درد/غم/انتقام/پنهان/عشق داستان رمان در این پنج کلمه خلاصه میشه!))) 🥲💔 https://eitaa.com/joinchat/722535182Cefb4403de6 ❤️‍🔥 برای خوندن رمان بکوب رو پارت گذاری ها تازه شروع شده عضو شو تا جا نمومنی💥
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《سه شنبه》
‹‹ دچـــاࢪ ›› رمانے‌آغشتہ‌بہ‌عشق‌ونفرت🐊🩸 باید از اون مکان دور میشدم اما سرگیجه زانوهایم را سست کرده بود. اگر دیر بجنبی همین رویاها برات کابوسی میشن ‌که از پا درت میاره. زخمم بشدت درد میکرد اما این درد روحم بود که نفسم رو بریده بود. خودمو تسلیم کردم تا بتونم انتقام خون برادرم رو بگیرم. یک لحظه نفسم بالا نیامد و ضربان ضعیف قلبم را دیگر حس نکردم.. نه صدایی.. نه دردی.. سیاهی مطلق.. با یادآور آنکه اسلحه را به سمت چه کسی نشانه گرفتم دستانم به لرزه افتاد. •—′-♡-′—•—′-♡-′—•—′-♡-′—• دنبال یک رمان خفن متفاوت میگردی؟🙃 بقیه رمانا برات خسته کننده شده؟😞 ی درجه یکشو برات آوردم🤤🤌🏼 https://eitaa.com/joinchat/722535182Cefb4403de6 ●اثر جدیدے از ڱـ‌اݩـ‌ڐۅ✍🏻 ●روایتی از چندین زندگی پر فراز و فرودی گره خورده در هم❤️‍🔥 برادرانه‌هاش‌قلبتو‌به‌دردمیاره🥲💔 تازه اول رمان هستن عضو شو تا جا نمومنی💥🏃 https://eitaa.com/joinchat/722535182Cefb4403de6
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《سه شنبه》
لحظه‌ ای که سکوت از مرگ ترسناک‌تر میشود...! _______________________________ –کینه قلب آدمارو سیاه میکنه.. –نمی‌بخشمت...هرگز؛ –به خودت میای میبینی همین رویاها برات کابوسی شده که از پا درت میاره. –فقط اینو بدون، هر کار کردم به خاطر تو بوده –د‌.داری درباره من اشتباه میکنی رسول !! –اومدم تا حقیقتو روشن کنم..! –این تو نیستی که داری انتقام گذشتتو میگیری...گذشتته که داره ازت انتقام میگیره..!! –با یادآور اینکه اسلحه رو به سمت چه کسی نشونه گرفتم دستام به لرزه افتاد.. برای خوندن این رمان جذاب امنیتی/هیجانی بزن رو پیوستن 🤌🏼 🥲 《 https://eitaa.com/Docharetoگاندویی‌ها / رمان خونا وارد شید👀 🚫 🐊🩸
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《سه شنبه》
لحظه‌ ای که سکوت از مرگ ترسناک‌تر میشود...! _______________________________ –کینه قلب آدمارو سیاه میکنه.. –نمی‌بخشمت...هرگز؛ –به خودت میای میبینی همین رویاها برات کابوسی شده که از پا درت میاره. –فقط اینو بدون، هر کار کردم به خاطر تو بوده –د‌.داری درباره من اشتباه میکنی رسول !! –اومدم تا حقیقتو روشن کنم..! –این تو نیستی که داری انتقام گذشتتو میگیری...گذشتته که داره ازت انتقام میگیره..!! –با یادآور اینکه اسلحه رو به سمت چه کسی نشونه گرفتم دستام به لرزه افتاد.. برای خوندن این رمان جذاب امنیتی/هیجانی بزن رو پیوستن 🤌🏼 🥲 《 https://eitaa.com/Docharetoگاندویی‌ها / رمان خونا وارد شید👀 🚫 🐊🩸