هدایت شده از میراث 🌱
••🌿
ماشین رو که روشن کرد آهنگ پخش شد
گفتم ببخشید میشه صداشو قطع کنید؟ عزادارم...
گفت: ای وای ببخشید توروخدا چشم؛ خدا رحمتشون کنه از بستگان نزدیک بودن؟
گفتم: بله؛ مادرم...
گفت: وای خدا صبرتون بده داغ مادر خیلی سخته! بیماریای داشتن؟
گفتم: نه... کتکش زدن 😭
پاشو گذاشت رو ترمز!
با چشمای سرخ برگشت طرفم گفت: زدن؟ یعنی... چند نفر؟ بیشرفا دست روی یه زن بلند کردن؟!! اونقدر که جون دا...
صدای گریهام حرفشو قطع کرد!
دستاشو به فرمون گرفته بود و از گریه و خشم شونههاش میلرزید...
گفت: به خدا اگه مادر من بود...
گفتم: مادر شماهم بود...
مادرمون زهرا رو زدن... 😭🥀
#فاطمیه
____________________
🆔 @shagerde_ostad
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
InShot_۲۰۲۴۱۱۱۴_۱۹۴۱۲۶۰۰۵_۱۴۱۱۲۰۲۴.mp3
7M
•
🎙️#صدای_معین «۵» |
« یــاس ارغـوانے ... 🥀 »
" سیلےخوردنتراندیدم ،
امانیلےشدنصورتتبیدلیلنیست..! "
روضهایست سخت و جانسوز ،
با حال مناسب گوش دهید❗️
✍️ بـه قـلـم #معین
#مادریه ✨
#فاطمیه 💔
#حضرت_زهرا 🥀
_________________
🆔 @Moein_Ch |
هدایت شده از راویگپ | Ravigap
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
1403081505.mp3
49.51M
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
✍️ نوشتهای از #دختر_شهید
#بنت_ابن_علی
به خودم قول داده بودم روز فاطـمیہ از عشاق مادر دم بزنم ..
سخـتہ ، مشخصات کـسے رو بیان کردن کہ دیگـہ نیست !
کـسے کہ امسال هرجا برم دنبال ردپـایـے ازش بگـردم .. وقتـے مـراسمـے عازم بشـے ؛
دنبـال پـدرت بـگردے !
عـادت نداشـتہ بـاش کہ رانندۀ ماشین کـسے جز پـدرت بـاشہ ..
عـادت داشـتہ باشے مـدام مـداحے مـورد علـاقۀ پـدرتو بـزارے ...
سخـتہ کـہ گوشـیتو بزارے جـلو دسـت تو مـراسم .. هـر لـحظہ منـتظـر ایـن بـاشے کـہ بابات زنـگ بـزنہ ؛
بگـہ کـارے برام پیـش اومـده ، دختـرِ بابا اجـازه میده ؟!
کلـا بابا کـمحرف بـود ... وقتی ایام فاطمیه میشد
خیلی کـمحرفتر میشد ؛
وقـتے یهویـے توے این ایـام از خونـہ میزد بیرون تو ایـام فاطمیہ لـازم نبود بپرسـےکـجا ؟! مقصدش گلزار شهدا بود ..
از وقتی مداحے کلیمینے منتـشر شـده بود ، وقت و بےوقـت گـوشش میـداد ..
و از پـارسال مـداحے الـصلـاة الفـراق !
اللـہ اکـبر از ایـن مداحے ... اللـہ اکـبر
بابا علـاقۀ عجـیبے بہ حضـرت زهـرا داشـت ؛
علـاقۀ زیـادے هـم بہ اسـم حضـرتِ مـادر ، بـہ همیـن دلـیل اسـم دختـر اولـش و تنـها دختـرش رو فاطـمہ گـذاشت ..
خـودش گفت : اسـم تنـها دختـرم رو فاطـمہ گـذاشتم ؛
کـہ یـار بشـہ ، یـارِ وفـادار !
کـہ مثـل مـادرش فـدا عـلے و اولـادِعـلے بشـہ !
یـہ خـاطره کـوتاه بگـم و بیـشتر از ایـن وقتـتون رو نمیگـیرم ؛
چـند سـال پیـش بود همیـن تنـها دختـرِ بابا ، یہ اشتـباه کـرده بود ؛
بنظـر دختـرش نابخشـودنے بود ...
قرار بود باهـم بـرن کتاب بخـرن ، تو راه باباش شـروع کرد بہ حرف زدن :
تو طـول زندگـیم ۲تا کـارو با هیچـکس نکـردم ، یکـیش این بود کـہ هیچـوقت کسے رو قضـاوت نکـردم !
منـم شـرایط فاطـمۀ بابا رو مـوقع اشتـباهش نمیدونسـتم ، فقـط الـان بنظـرت هیـچ راه دیگـہاے نداشـت ؟!
. . .
من هرچـے خواستـم از خـدا و اهـلبیت گرفتم .. به لطـف خـدا از زندگـیم هم راضـےام ، از بچهـام راضـےام ..
ولے من دوتـا آرزو دارم ، یکیـش آرزوے دوران بچگیـمہ ... اونـم اینکـہ شهـید بشـم ؛
[ یهـو رنگ از رخسـار دختـرش پـرید .. بـراے اولـین بـار بود کہ داشـت مستقـیم این موضـوع رو از باباش میشـنید ! ]
باباش در حـال راننـدگے ادامـه داد : کہ مطـمئنم حتمـا بهـش میـرسم .. ینـے مـادرم منـو بہ آرزوم میـرسونہ ؛
آرزوے دومـم همیـن اینـہ کہ یہ شـب جمـعہ کـربلـا باشـم ..( آرزویـے کـہ در زمـان حیـات بـرآورده نشـد ..! )
و درسـت گفت !
مـادرش فـرزندش رو .. پسـرِ عـلے رو (ابـن عـلے ) رو بـہ ارزوش رسـوند و دسـت رد بہ سینـہش نـزد ؛ همـونطور کـہ دسـت رد بہ سینـۀ هیچـکس نـزده !
امـروز حـاجت هـاتـون رو از مـادر سـادات کہ چـی بگم ! از مـادر دو عالم بخـوایـد و مطـمئن باشیـد دسـت رد به سینـہتون نمیـزنہ .. اهالـےِ ایـن خـونہ اهـلِ کَـرَمَـن
ما رو هم از دعای خیرتون توی این روزا و شبا محروم نکنید
✍️ #سِـدنـا
#مادریه
#فاطمیه 🥀
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
#دانشجو ، یعنی آمدهام تا پرچم کشورم را بالا ببریم ..
یعنی آمدهام تا بگویم آیندهٔ این خاک به دستان ماست ..
یعنی آمدهام تا بگویم به قله رسیدهایم ..
یعنی آمدهام بگویم حرف ولیِ زمان روی زمین نخواهد ماند !
بر دهان استکبار خواهم زد ..
یعنی نشدنیها ، شدنی میشود ..
دشمن از ما ، نا امید میشود ..
یعنی مجاهدانه سینهسپر خواهم کرد .. ! شمشیر را از رو میبندم و با تبیین ،
نمیگذارم بمبباران رسانهایِ خَصم ،
مردم این خاک را نا امید کند ..
یعنی آمدهام پا جای پای چمران بگذرام و بازوی پر قدرت شیعه باشم ..
یعنی آمدهام همچون تهرانیمقدم و احمدیروشن خون خَبیث را به جوش بیاورم ..
یعنی آمدهام شهیدانه زندگی کنم ..
یعنی آمدهام تا #جهاد کنم ..
#حسین_زینال_زاده هم یک داشنجو بود ؛
دانشجویی که دلدادهٔ مادرش زهرا بود و #فاطمیه سینهاش را سوزانده بود ؛
جِگرسوختهٔ مادر بود و نتوانست پای ناموس شیعه کوتاه بیاید .. !
آنقدر برای مردم دوید تا #شهید_امنیت شد !
و شما دانشجوها ، حسینهایی هستید ؛
چمران هایی هستید ؛
تهرانیمقدمها و احمدیروشنهایی هستید
که آرزوی حسینها را محقق خواهید کرد ،
و در مسجد الاقصی نماز خواهید خواند ..
✍️ #معین
نوشتهٔ ۲۲ آبانماه ، انتشار به مناسبت
#روز_دانشجو ؛ آیندهٔ این خاک به دستان
شماست .. ، بازوی پرقدرت شیعه باشین !