eitaa logo
مسجدجامع صاحب الزمان عج
1.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 |🔰 نقش ها و ارزش ها 🎯 هر هدفى را كه مى ‏خواهيم انتخاب كنيم، در رابطه با خودِ انسان تحقق پيدا مى ‏كند. 🎯 نقش و هدف آدمى، در رابطه با قدر و اندازه و ارزش اوست. 🎯 اين هدف، مبناى طرح ريزى و نقشه ريزى او مى ‏شود. 🎯 چون هر طرحى از هدفش شروع مى ‏شود و هدف انسان در رابطه با اندازه و ارزشى است كه از خود سراغ دارد، در رابطه با دركى است كه از خود دارد. 🎯 اگر مى ‏خواهى هدف كسى را عوض كنى، بايد بينش او را نسبت به اندازه و قدرش، كم يا زياد كنى و «قدر» هم، با «مقایسه ها» فهميده مى ‏شود. انسان در مقايسه خود با پديده ‏ها، تفاوت خود را با آنها مى ‏بيند. 🎯 كسى كه قدر و ارزش خود را فهميد، ديگر هدفى كمتر از خودش را انتخاب نمى ‏كند. 🎯 اگر من بدانم كه هستم، مى ‏توانم بفهمم براى چه بايد باشم. 🎯 ابهام ‏ها از اينجا شروع مى ‏شود كه اين خط را نخوانده ‏ام و به خاطر همين، خط دوم برايم گنگ است و تنها خود را با كلمه ‏ها مشغول ساخته ‏ام. 🎯 پس نيت ‏ها متفاوتند. انسان در هر لحظه، نيت عالى ‏ترى پيدا مى ‏كند. 🎯 نيت و هدف، در رابطه با درك انسان از خودش شكل مى ‏گيرد و نمى ‏توان به اين دليل كه من آن را مى ‏خواهم، ديگرى هم همان را بخواهد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۳۰ #⃣ 🔺 @Msahebazaman12
📜 |🔰 ظرفیت، برای حرکت 👥 گاهی اوقات، انسان، فکر بزرگ دارد، ولی خودش از فکرش بزرگ‏تر است. در نتیجه، فکرهای بزرگ، او را خُرد نمی ‏کند. 👥 گاهی حتی احساس عقب ‏ماندگی، باعث پیشرفت است. انسان می داند عقب افتاده است ولی این عقب ‏ماندگی باعث حرکتش می شود. 👥 انگار وسیله و مرکبی با قدرت حرکت بالا زیر پایش است که هرچه گاز دهد، سرعتش بیشتر می شود. در نتیجه هرچه بیشتر خودش را عقب افتاده بداند، بیشتر گاز می ‏دهد و بیشتر پیش می رود. 👥 یک موقع هیچ مرکبی ندارد؛ در چاله هم افتاده و رفیقان هم همه رفته اند؛ احساس عقب افتادگی چه نتیجه ‏ای برایش دارد؟ 👥 مگر اینکه او بزرگ‏تر از این احساس باشد و بتواند این احساس را به یک عمل تبدیل کند و با آن، مرکبی بسازد تا به هدف برسد. 👥 دور هم جمع شدن و فقط مطلب شنیدن، ما را به جایی نمی رساند. ما تا حرکت نکنیم، به جایی نمی ‏رسیم. 👥 یکی از مشکلات ما این است که مطالبی را می دانیم، ولی نمی توانیم به آنها عمل کنیم. دلیلش این است که عشق به بردن بار هست، ولی بار را نمی توانیم تحمل کنیم و بیش از ظرفیت ماست. 👥 این است که هرچه هم دور هم جمع شویم، مطالب هم روشن شود، بارها هم دسته ‏بندی شود، بدانیم که این بارها را باید برداشت، عشق به برداشتن هم داشته باشیم، ولی تا تحصیل قدرت نکرده باشیم، بی فایده است. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۱۶ #⃣ 🔺 @Msahebazaman12
📜 |🔰 شناخت مشکلات، تکثیر امکانات 🔎 یک موقع در برابر حادثه ای که اتفاق بیفتد، شبهه هایی که بلند شود، در برابر فریادِ فریاد کننده ای، می خواهیم جوابی آماده و گفت وگو کنیم. 🔎 یا مثلاً چشممان به صورتی می ‏خورد، به فسادی، به رشوه ای، به اختلاسی، به سالوسی، به تظاهری می خورد، ما هم برنامه ای درباره این موضوع شروع کرده و گفت وگویی را مطرح می کنیم. بعد هم که موسم آن حرف و صحنه گذشت، کلاً فراموش می کنیم و مسئله تمام می ‏شود. 🔎 درحالی که باید منهای همه این شرایط روزمره و مصائب و زخم هایی که بر ما وارد می ‏شود، از مجموع مشکلاتمان، و بعد، از مجموع امکاناتمان جمع ‏بندی کنیم که در نتیجه تکلیفی به وجود می ‏آید و معلوم می ‏شود که تکلیف ما در اینجا چیست. 🔎 آیا با این مقدار امکانات، با این مشکلات بجنگیم؟ یا اینکه امکانات را تکثیر کنیم و بعد برای درگیری و مبارزه آماده شویم؟ یا اینکه هر دو کار را انجام دهیم؛ با مقداری از امکانات دفاع کنیم و با مقداری از امکانات تولید کنیم؟ 🔎 باید بفهمیم مجموعه مشکلات ما چیست و بدانیم هجوم های مقطعی همیشه هست و مقهور این هجوم ها نشویم. 🔎 بعد از شناخت مشکلات، باید مجموعه امکاناتمان را در نظر بگیریم و آنها را تکثیر کنیم و بدانیم در چه زمینه ای باید آنها را به کار بگیریم و چگونه و با چه مقدار از این امکانات، به جنگِ چه مقدار از مشکلات برویم. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۰۱ #⃣ 🔺 @Msahebazaman12
📜 |🔰شناخت مشکلات، تکثیر امکانات 🕊 یک موقع در برابر حادثه ای که اتفاق بیفتد، شبهه هایی که بلند شود، در برابر فریادِ فریاد کننده ای، می خواهیم جوابی آماده و گفت وگو کنیم. 🕊 یا مثلاً چشممان به صورتی می ‏خورد، به فسادی، به رشوه ای، به اختلاسی، به سالوسی، به تظاهری می خورد، ما هم برنامه ای درباره این موضوع شروع کرده و گفت وگویی را مطرح می کنیم. بعد هم که موسم آن حرف و صحنه گذشت، کلاً فراموش می کنیم و مسئله تمام می ‏شود. 🕊 درحالی که باید منهای همه این شرایط روزمره و مصائب و زخم هایی که بر ما وارد می ‏شود، از مجموع مشکلاتمان، و بعد، از مجموع امکاناتمان جمع ‏بندی کنیم که در نتیجه تکلیفی به وجود می ‏آید و معلوم می ‏شود که تکلیف ما در اینجا چیست. 🕊 آیا با این مقدار امکانات، با این مشکلات بجنگیم؟ یا اینکه امکانات را تکثیر کنیم و بعد برای درگیری و مبارزه آماده شویم؟ یا اینکه هر دو کار را انجام دهیم؛ با مقداری از امکانات دفاع کنیم و با مقداری از امکانات تولید کنیم؟ 🕊 باید بفهمیم مجموعه مشکلات ما چیست و بدانیم هجوم های مقطعی همیشه هست و مقهور این هجوم ها نشویم. 🕊 بعد از شناخت مشکلات، باید مجموعه امکاناتمان را در نظر بگیریم و آنها را تکثیر کنیم و بدانیم در چه زمینه ای باید آنها را به کار بگیریم و چگونه و با چه مقدار از این امکانات، به جنگِ چه مقدار از مشکلات برویم. 📚  | ص ۱۰۱ #⃣ @Msahebazaman12
📜 |🔰شروع حرکت، از لحظه‌ای است که نو می‌فهمی از همه چیزهایی که با آنها مأنوس هستی، بزرگتری... 🔹انسان مى‏ فهمد ارتباط هايى دارد. مى ‏فهمد با تمام هستى پيوند دارد، با نسل‏ها در رابطه است. در خودش نيروهايى را مى ‏بيند كه با يكديگر در رابطه‏ اند. اگر نداند كه اين نيروها چگونه تركيب مى‏ شوند و نشناسد كه چگونه آنها را تبديل كند، قطعا به بن‏بست مى‏ رسد، ولى اگر براى تركيب آنها راهى را شناخت، در اين تركيب به تبديل مى ‏رسد. اينجاست كه شهوات، هواها و هوس‏ها تبديل مى ‏شوند. غضب تبديل مى ‏شود. ريا و خودنمايى تبديل مى ‏شود. بخل، تبديل مى ‏شود. 🔹 اگر آدمى اين تبديل را بياموزد، در او هيچ بدى پيدا نمى ‏شود. هيچ لجنى باقى نمى ‏ماند. اما اگر اين تبديل را قبول نكرده يا نياموخته است كه حتى نعمت‏ها را به كفر تبديل مى ‏كند: «الم تر الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا و احلوا قومهم دار البوار». 🔹 اينها هستى خود را به نابودى و وبال سوق مى‏ دهند؛ زيرا استعدادهايشان را در بن‏بست گذاشته ‏اند. اما آنها كه استعدادها را با تركيب ‏هايى كه به آن رسيده ‏اند تبديل مى ‏كنند، از بن‏بست‏ ها بيرون مى ‏آيند و حتى بدى ‏ها و زشتى ‏هايشان تبديل مى‏ شود: «فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات». پس شروع حركت كه ضرورت حركت نيز از آن مايه مى ‏گيرد، از لحظه‏ا ى است كه تو مى ‏فهمى از همه چيزهايى كه با آنها مأنوس هستى، بزرگ‏ترى. بزرگ‏ترى؛ چون آنها به تو ختم شده‏ اند و تو ميوه اين درختى و هيچ وقت به ريشه و خاك و سنگ، برگشت نخواهى كرد. ❛❛ عین‌صاد @Msahebazaman12
📜 |🔰 دین از غربت انسان شکل می‌ گیرد... 🔸وقتی بحث از آینده و از ارتباط می‏ شود، خیال می‏ کنیم چون دین به سبب حیرت شروع شده و علم حیرت ‏زداست، پس دین در آینده جایی ندارد؛ درحالیکه دین از غربت انسان شکل می‏ گیرد. آدمی، بزرگ‏تر از این زندگی است؛ می تواند این دنیا را با یک گام طی ‏کند. 🔸 ارتباطات پیشرفته، این گام را سریعتر می ‏کند. من که پا ندارم به آن دیوار برسم و دو روز باید بغلتم، اگر توانا باشم در یک لحظه می ‏رسم. پس نیاز به دین، به مراتب بیشتر می‏ شود؛ چراکه با پیشرفت علم، توقع جدیدی در انسان پدید می‏ آید. 🔸با این نگاه، بحث «انتظار ما از دین» با «احتیاج ما به دین» جایش عوض می ‏شود؛ کسی که دین را نمی ‏خواهد و در را به روی دین بسته است، انتظاری از دین ندارد و طرح مسئله انتظار از دین در برابر او بی معناست؛ ولی اینکه چه نیازی به دین دارد، یک واقعیت است که نمی ‏شود از آن چشم پوشید. ❛❛ عین‌صاد @Msahebazaman12
📜 |🔰 ما مكتبى را مى‏ خواهيم كه بالاتر از تكامل بهره بياورد و راه هم نشان بدهد و به تلقين و رياضت و شعار اكتفا نكند. 🔸استعدادهاى تكامل يافته، تازه، راه و جهت مى ‏خواهند ... راهى نه به بن‏ بست نشسته و جهتى نه پست ‏تر و يا برابر، بل برتر و عالى ‏تر. 🔸ما مكتبى را مى‏ خواهيم كه انسان را زياد كند، نه فقط علم و عقل و ثروت و ... او را؛ انسان را زياد كند تا او بتواند به استعدادهاى تكامل يافته‏ اش جهت بدهد و آن‏ها را رهبرى كند؛ كه زياد شدن انسان و رشد انسان؛ يعنى همين جهت دادن به خويشتن و رهبرى كردن خويش. 🔸و همين است كه بلال‏ ها و ابوذرهاى تاريخ، با درك اين ملاك‏ ها و رسيدن به اين آرمان‏ ها زندگى و مرگ و جامعه و حكومت خويش را نقد مى‏ زدند و حتى به عدالت و فتوحات و غنايم عمر هم قانع نمى ‏شدند، كه عمر هدف عظيم حكومتى اسلام را تا سر حد رفاه و استعمار و فتوحات، تنزل داده و آن را مسخ كرده بود؛ و جامعه ‏ى انسانى را در حد يك دامپرورى بزرگ و مرفه درآورده بود. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۷ #⃣ @Msahebazaman12
📜 |🔰هنگامى كه عشقى بزرگ ‏تر دل را بگيرد عشق ‏هاى كوچك‏ تر نردبان آن خواهند بود... 🔹️ما با همين توضيح مى ‏توانيم راز فداكارى‏ هايى را كه در تاريخ آمده و به افسانه مى‏ ماند، كشف كنيم و حقيقت آن واقعيت‏ ها را بيابيم كه چگونه ابراهيم از اسماعيلش مى ‏گذرد و خيلى ‏ها از جانشان، آن هم در روى سنگ‏ هاى داغ و در زير تازيانه‏ ها و در كنار شكنجه‏ ها؟ 🔹️آندره زيگفرد در فصل آخر كتاب روح ملت‏ ها مى ‏گويد: «بعضى از حادثه‏ ها را عشق مى‏ فهمد اما عقل از تحليل آن عاجز است. و به داستان ابراهيم اشاره مى‏ كند و نتيجه مى ‏گيرد كه عقل زبان عشق را نمى ‏فهمد». 🔹️اين نتيجه‏ گيرى كاملا اشتباه است و اين اشتباه از آن‏جاست كه او عقل فارغ را با عشق عاشق مى‏ سنجد، در حالى كه بايد عقل عاشق را با عشق او سنجيد. 🔹️مگر اين يك دستور نيست كه مهم را فداى مهم‏ تر كن. بر پايه ‏ى همين دستور و همين عقل، ابراهيم اسماعيلش را قربانى مى‏ كند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۲ #⃣
📜 |🔰مربی خوب کیست؟ 🔹آن‏ها كه در وسعت هستند و از مربى برخوردارند، مسئوليت را به عهده ‏ى او انداخته ‏اند. و اين مربى است كه بايد آن‏ها را بارور كند و شكوفا سازد و انديشه ‏هاى مدفون را برانگيزد. 🔹 مربى خوب آن نيست كه خود به جاى افرادش مى ‏بيند و تصميم مى ‏گيرد و از ديده ‏ها و تصميماتش، براى آن‏ها سخن مى ‏گويد، بل مربى‏ كسى است كه افراد را در جريان نيازها مى ‏گذارد و آن‏ها را آزاد مى ‏كند و آموزش مى ‏دهد كه خود ببينند و حركت كنند و سپس در سر بزنگاه ‏ها و در كنار حادثه ‏ها تذكر مى ‏دهد و ياد آورى مى ‏نمايد كه بيابند و پيش بتازند. 🔹آن‏جا كه مربى، آگاهى ‏ها را به صورت بسته ‏بندى و صادراتى به افراد مى ‏رساند در واقع آن‏ها را مسخ كرده و شخصيتشان را شكسته و آن‏ها را فلج و بى ‏پا، بار آورده است. و اين‏ها در كنار حادثه ‏هاى جديد، بيچاره مى ‏مانند. مسئولیت و سازندگی، ص57 ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۷ #⃣ Msahebazaman12
📜 |🔰طائر گلشن قدس 🔸آنهايى كه خدا را شناخته ‏اند و به سمت او گرويده ‏اند و عاشق او شده ‏اند، همين عشق و همين احساس، درباره معاد هم در آنها تجسّم پيدا مى ‏كند و به معاد معتقد مى ‏شوند. 🔸 در روح و در عمل و در تمام وجود آنها معاد، جا پيدا مى ‏كند و حتّى عشق به معاد و عشق به لقاء حق در خون آنها رخنه مى ‏كند و به آن وسعتى مى ‏رسند كه هستى براى آنها سجن و تنگ مى ‏شود. 🔸روح ‏هايى كه گسترده شده ‏اند، دنيا برايشان تنگ مى ‏شود و شوق پرواز پيدا مى ‏كنند. 🔸 آنها وطن را جاى ديگرى مى ‏بينند و دنيا را راهى مى ‏دانند كه مى ‏خواهند تا آن منزل اصلى حركت كنند. 🔸 آنها خود را طائر گلشن قدس و رهروى تا منزل عشق مى ‏دانند و براى رسيدن به آن مقصد و پرواز در آن فضاست، كه شب و روز خود را فراموش مى ‏كنند. 🔸 عشق معاد در آنها رسوخ و شوق لقاء حق در آنها نفوذ پيدا مى ‏كند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۲۵ #⃣ @Msahebazaman12
📜 |🔰بلاء، غرور، غربت 🔸بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى‌ داديم و ورزش مى‌كرديم، به ماهيچه‌ هامان دست مى‌ زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است! 🔸سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى‌ گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى‌ شود، خيال مى‌ كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد. 🔸 لذا متوقع مى‌ شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همۀ بساط او را بر باد مى‌ دهد. 🔸وقتى چشمت را گرفتند، عمرت را گرفتند، دستت را گرفتند، آبرويت را گرفتند، ديگر با اين دل شكسته چه چيزى باقى مى‌ ماند؟ 🔸 خيلى سخت است! اين ابتلاء است كه دل‌ ها را نگه مى‌ دارد و متواضع مى‌ كند. غرور را مى‌ ريزد و عظمت‌ ها كنار مى‌ رود. 🔸در اين موقع، غربتى را احساس مى‌ كنى و ذلّت و توجه باطنىِ بيشترى برايت مى‌ آيد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۵ #⃣ @Msahebazaman12
📜 به بهشت قانع نباش ▫️محروميت‌هاى ما نتيجه محدوديت‌هاى ماست. يك عمر از اين ديوارها و از اين حدود پاسدارى كرده‌ايم كه نكند بريزد، ولى همه همّ و غمّ او اين بوده كه همانها را بريزد و به هم بزند. ▫️ همين محدوديت.هاست كه ما را محروم مى‌كند. بايد اين حدودرا شكست. چقدر قانعيم! چقدر كم مى‌خواهيم! ▫️وقتى آن ساربان خدمت رسول اللَّه (ص) آمد و گفت من همان كسى هستم كه در سفرى كه از مكه بيرون آمده بوديد، به شما كمك كردم، حضرت گفتند چه مى‌خواهى؟ و او فكرى كرده بود و گفته بود يك صد شتر با ساربانش! ايشان تعجّب كردند و سرشان را پايين انداختند و فرمودند: «حاجتش را برآورده كنيد.» بعد فرمودند: «چرا اين ساربان از آن پيرزن بنى اسراييل كمتر است؟!» صد شتر مى‌خواهد! ▫️بسوزد ريشه كسانى كه مى‌گويند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالى كه همه انبياء آمده‌اند تا به انسان بگويند كه به دنيا كه هيچ، حتى به بهشت هم قانع نشود! ▫️حضرت از خواسته اين مسلمان تأسّف مى‌خورد و ناراحت مى‌شود و به داستان برادر خود موسى (ع) با آن پيرزن بنى‏اسراييلى اشاره مى‌كنند، كه زمانى كه برادرم موسى (ع) مى‌خواست از مصر بيرون بيايد، مأمور شد تا جنازه يوسف (ع) را نيز با خود حمل كند و به سرزمين مقدس ببرد. از محل جنازه فقط يك پيرزن از بنى اسرائيل خبر داشت. وقتى موسى (ع) آن پيرزن را مى‌يابد و از جنازه يوسف (ع) سؤال مى‌كند، او مى‌گويد چه مى‌خواهى؟موسى (ع) از محل جنازه مى‏پرسد، اما پيرزن شرطى دارد و موسى (ع) تعجّب مى‌كند. ▫️در روايت آمده است: به موسى خطاب شد كه هر شرطى دارد بپذير، زيرا تو نمى‌دهى، بلكه اين ما هستيم كه مى‌دهيم. موسى هم مى‌پذيرد.پيرزن از موسى مى‌خواهد كه در بهشت، در درجه و در رتبه او باشد. ▫️ما در زندگى خود به كم‌ها قانع شده‌ايم. تمام زندگى ما به يك امكان بانكى و دو تا خانه و يك ماشين و يك زن و چند بچه و ... ختم شده است. ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۹۲ #⃣ @Msahebazaman12