دیگه واقعا اینقدر بنایِ وجودی ندارم بزارم برای آدمی که خودش نمیخواد خودشو.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
دیگه واقعا اینقدر بنایِ وجودی ندارم بزارم برای آدمی که خودش نمیخواد خودشو.
دلم میخواست نزدیک باشم ولی من جدا دلم نمیخواد مدت زمانی زیادی برای کسی غصه بخورم که خودش به خودش اهمیتی نمیده و به تو و حرفاتم اهمیتی نمیده.
تابستون برام یاد آور احساساتیه که نمیخوام بهش برگردم و حتی شاید اون احساسات رو به یاد نیارم اما وقتی بوی تابستون شهرو پر میکنه یه چیزی روی قلبم سنگینی میکنه که من نمیدونم چیه. یادم نمیاد ولی عذابم میده.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
تابستون برام یاد آور احساساتیه که نمیخوام بهش برگردم و حتی شاید اون احساسات رو به یاد نیارم اما وقتی
من چقدر دست خوشِ تغییر شدم نه؟ چقدر عوض شدم چقدر زیاد.