یاسهاسبزخواهندشد ؛
علی! باربع جهاته.
امام علیه، از چهار جهت
ماه بنی هاشم، مراقب خواهرانشه
در کنار خیمه گاهش:)
دیشب تویِ خوابم یه دوستی داشتم به اسم دریا. خیلی خوشگل بود، یه دختر با موهایِ بلندِ طلایی و لباس آبی آسمونی. یه چیزی شبیهِ مارنی تویِ وقتی که مارنی آنجا بود. ما خیلی کارا باهم کردیم که الان یادم نیست ولی شیرینی خوابم و اتفاقاتش رو یادمه. با همه دوستام آشناش کردم، باهم مسافرت رفتیم، همه باهم. تا یه جایی از خواب کنار هم بودیم ولی یهویی دریا ناپدید شد و از هر کدوم از بچه ها میپرسیدم: دریا رو ندیدید؟ میگفتن: دریا کیه؟ توهم زدی؟ نمیدونم حس خیلی عجیب و غریبی بعد از اون خواب داشتم. وقتی از خواب بلند شدم یه گمشده داشتم که نه خودم نه بقیه ازش خبر نداشتیم. یه دوست خیلی دوست داشتنی. از صبح دارم با فکر دریا زندگی میکنم و احساسم میگه دریا یه چیزی میخواست بهم بگه. چون با اینکه نا پدید شدنش رو یادم نیست اما یادمه برام خیلی سخت و ناراحت کننده بود. نمیدونم شاید هم بعد از مدت ها ذهنم با الهام از مارنی یه داستانِ اینطوری برام ساخته، و من فقط دارم زیادی بزرگش میکنم.
من در حالی ک دارم تو خونه راه میرم و یهویی داد میزنم علی باربع جهاته:
یاسهاسبزخواهندشد ؛
من در حالی ک دارم تو خونه راه میرم و یهویی داد میزنم علی باربع جهاته:
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی که دیر به دیر میشه اومدنم ایتا یا یه مدت پشت هم فاز فاخری برمیدارم و متنای طولانی مینویسم، یادم میره قبلا چطور از روزمرگی هام پست میذاشتم.
هدایت شده از توییت فارسی 🇮🇷
آدم دلش میخواد با این ویو و فضا تا جون داره درس بخونه و کار کنه :'')))
• توته جیغه •
@farsitweets