درونگراها تو مهمونی :

درونگرا نیستم ولی هب.

خاطرات آدم و می‌کُشه اسماعیل.

باشه باشه.

من از طفلکی هاهم طفلکی ترم.

من واقعا خیلی در حالت "میخوام بمیرم" ی قرار گرفتم.

یه روز انگیزه پر، فول شارژ، تمرکز رو آینده، درس و کوفت و زهر مار، فرداشم نا امیدی از همه زندگی.

امروز رو مودِ نا امید کردن خودم و همه از زندگیم خیلی جدی نگیرید منو.

وی این را مینویسد و همچنان منتظر است یک نفر، فقط یه نفر جدیش بگیره.

خطاب به ممبر هایِ شوکول. ماهم گاهی باهاش شوخی میکنیم ولی کاری که شما میکنید اینه که دارید رسما به چیزی احتمالش کمتر از یک درصده دامن میزنید و براش فانتزی میسازید و امیدوارش میکنید، بعد شوکول دو روز دیگه دوباره با واقعیت رو به رو میشه و حسِ پوچی بهش دست میده. نکنید جدا. بذارید هر کاری میخواد بکنه حتی اگر میخواد ذهنشو از این آدم دور کنه بهش اجازه بدید، شما با بعضی پیاما اصلا نمیذارید شوکول از این جو خارج بشه..