eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
617 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی عراقی اینطوریه که شاید از یه جمله فقط یه کلمشو بفهمم ولی قلبم داره وسطِ اشک غرق میشه:)))))
فردا براتون مداحی های عراقی وسطِ قلبیم رو میذارم، اینا واقعا جانِ منه و اصلا نمیدونم چطوری میخوام باهاتون به اشتراک بذارمشون. احتمالا سر هر کدومشون یه دور برم تو اتاقم گریه کنم دوباره بیام بعدی رو بذارم.
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
فردا براتون مداحی های عراقی وسطِ قلبیم رو میذارم، اینا واقعا جانِ منه و اصلا نمیدونم چطوری میخوام با
حواسمم هست که یه نفر جمله‌یِ "جانِ من است او؛ سیو نکنیدش" رو گذاشته بیوش و داره باهاش حال میکنه. خیلی کارش زشته، بی ادب.
هدایت شده از ″میم.ب″
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر شبی یکم از این تصور بخندید
پارسال نشستیم تویِ اتوبوسِ نجف-مهران. کمر و عضلات خستم رسیده بود به صندلی، به آرامش، به راحتی، به فکر اینکه قراره برم خونه، این خاک و خُل و وضعیتِ در به دری تموم میشه. خوشحال نبودما ولی. گوشی رو برداشتم، اون موقع هنوز راهِ ارتباطیمون واتساپ بود، داشتم استوری میدیدم، هوم؟ یه چیزای جالبی به چشمم میخوره تو استوریا، یه دختری که وسطِ جلسه‌یِ پلیس امنیت اخلاقی غش کرده، دارن خودشونو براش شرحه شرحه میکنن. گوشی رو خاموش کردم گذاشتم رو پام، دیشب رو به یاد آوردم. شارع شهدا، رو به گنبدش، قبل حرکت به نجف، بهش گفتم: دیگه بهش بگو بیاد! بگو دارم اذیتمون میکنن، بگو میزنن، میکشن، تیکه میندازن، زندیگ رو تلخ کردن، بابامونو برسون بهمون! گفتم و همه بلند آمین گفتن. لبخند زدم به تصوراتی که قرار بود تا همیشه گوشه‌یِ ذهنم نگه دارم. بابا کنارم داشت کولشو پایین پاش جا میداد و باهاش درگیر بود، بهش گفتم: بابا من خوشحال نیستم داریم برمیگردیم، همینجا بمونیم، اینجا ارزش پولشم بیشتره، مردمشم بهترن، آدماشونم خوشگل ترن. همینجا یه کار و کاسبی راه میندازیم، خونه میگیریم، زندگی میکنیم، بغلِ گوش امام حسین. تازه حاج کاظمم اینجاست.
بهم خندید، پرسید دلیلِ این هزیونامو. نشونش دادم استوریارو، گفتم:
پامونو از مرز بذاریم اونور دوباره روبه روییم با همون دغدغه های مضحک همیشگی، با همون اتفاقاتِ زجر کش کننده. قراره باز حرص بخوریم کلی، اینجا که هستیم، از جهانِ اطراف فارغیم، به درک همه چیز. واقعا نمیخوام برگردم، خستم، همینجا خوبه‌. و واقعا اونجا خوب بود! اون شب جلویِ حرمِ امام حسین، وقتی دعا میکردیم و اون خانمه سربند "فلریحل معنا" رو بهمون داد، هیچوقت فکر نمیکردم قراره تویِ یه سال آینده چه اتفاقاتی بیفته. هی دختر! واقعا چه اتفاقاتی افتاد نه؟ نمیدونم چرا ولی مدتیه بیشتر پرت میشم عقب، به خاطرات. ولی این اواخر پرت میشم به خاطراتِ این یک سال گذشته، به بهانه های متفاوت. الان قلبم و ذهنم یه جایی بینِ آشوب هایِ پاییز گیر افتاده، دست و پا میزنه، بینِ غم هایِ زمستون. چقدر زمستونِ بدی گذشت، بدترین زمستونِ زندگیم. چقدر غم داشتم چقدر غصه خوردم، چقدر به آدم ها نگاه کردم و بخاطر اینکه توانایی نداشتم بهشون کمک کنم گریه کردم، چقدر بحران های عاطفی پشت سر گذاشتم و چقدر آدمِ بد از زندگیم بیرون کردم. الآن باز دوباره زمین گیر شدیم وسطِ این افکار کیومرث! خوشبحالِ کسانی که غماشون اینقدر خالصانه بود که راحت شدن، رفتن و دیگه قرار نیست دوباره اون غم ها رو، مثل الانِ من، تجربه کنن. حالا بعد از این همه یاوه گویی، بگو کی میای؟ دیگه یه نگاه به ما بکن، به غمامون. بسمونه. یه سال از دعاهایِ پارسالم گذشته، ما همه چقدر متفاوت شدیم، تو که میدونی! ولی همین الان یه غم با غصه هام اضافه شد. اگر نه شهید بشم نه اومدنت رو ببینم چی؟ بیام گریه کنم؟ حوصله ام را داری؟ - تقریبا ی که جمعه نوشته نشده. امشب.
شب بخیرر.
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله؛
هدایت شده از توییتر انقلابی
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر میخواهید بزرگ‌ترین طنزِ دردناک زندگی تان را در‌مورد جنایات امریکا در جهان را در سی ثانیه ببینید و بشنوید، بفرمائید!👇 🗣 مهدی اردستانی 🇮🇷 @twtenghelabi
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
اگر میخواهید بزرگ‌ترین طنزِ دردناک زندگی تان را در‌مورد جنایات امریکا در جهان را در سی ثانیه ببینید
نه داداش تو نمیدونی آمریکا خیلی گوگولی و مهربونه الانم میخواد به ما ایرانیا کمک کنه، اینا همه مزدورای جمهوری اسلامین👍