eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
618 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
باید با خودم چِکار کنم.
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
هوایِ این روز ها در مشهد سرد، ولی در شهر ما گرفته است. در شهر ما غم هایِ زیادی به نام انسان زندگی میکنن که خیلی هایشان به علاوه‌یِ غم، ترس و بی تفاوتی و پلیدی و مهربانی و شادی هم هستند اما غم، قوتِ غالبِ وجودشان است. من نمیدانم در مشهد غم هایِ بسشتری زندگی میکنن یا شادی هایِ بیشتری، اما میدانم در مشهد یه آرامشِ بزرگ زندگی میکند، نامش امام رضاست. آرامشی که به وجودِ ما در شهر هایِ دیگر این کشور هم گره خورده است. گاهی این که از مشهد دوریم را یادمان میفتد و تغییر کاربری میدهیم از غم به دلتنگی. یادم است بچه تر که بودم میخواستم به همه بگویم که آن آرامشِ در مشهد را از همه بیشتر دوست دارم، اما در عالم بچگی میترسیدم بگویم از تمامِ جهان بیشتر بغلش را دوست دارم، فکر میکردم شاید کسی ناراحت بشود. گفتم: اگر امام رضا رو بیشتر از مامان اینا دوست نداشته باشم کمتر روست ندارم. همه خندیدند و گفتند که باید بیشتر دوست داشته باشی، من یکه خوردم، یعنی ال‌آن عشقِ همه به تو، به تو آقایِ امام رضا، بیشتر از من است؟ اما در دنیایِ کوچکِ آن زمان من آن مقدار هم خیلی زیاد بود. القصه میخواهم از عمقِ محبت بگویم برایتان. نمیخواهم شبیهِ این روضه خوان ها فقط از کنجِ سردِ زیر زمینِ حرم و دیوار های آینه کاری شده و اشک هایی که هنگام دیدن گنبد و ایوان طلا جاری میشود بگویم، نمیخواهم از دلتنگیَم برای زیر و رو کردنِ حرم بگویم اما هیچ‌کجا آنگونه مرا آرام نمیکند میدانید؟ من هر بار آمدم شهرِ آرامش ها، حرف هایم را از یاد بردم، عینِ پسرانی که مقابلِ معلم به لکنت می افتند من هم نمیتوانم زبان بچرخانم، حتی نمیتوانم به عضلاتِ مغزم فشار بیاورم تا تمامِ درد و دل هایِ مدت هایم را یک جا میان ذهنم فهرست کنم. با این حال باز هم دلتنگ شده ام که بیایم و هیچ نگویم، فقط بنگرم به شما و از دل غم بزُدایم. آقایِ آرامش. -
آسد رضاto-che-kardi.mp3
زمان: حجم: 3.9M
جانِ من است او؛ سیو نکنیدش.
امشب آخرین شب صفر است و من دو ماه از جلویِ چشمانم شبیه یک فیلم سینمایی گذر میکند. دهه اول که تمام شد زانویِ غن بغل گرفتیم که چه شد؟ چه زود گذشت؟ یعنی همینقدر راحت تمام شد شورِ ابتدایی محرم؟ دهه دوم و سوم هم گذشتند، حتی اربعین هم گذشت با اینکه دلِ ما هنوز میانِ مشایه جا مانده، اکنون اما آخرین شبِ صفر است. باید دلتنگی ها را دوباره بقچه کنیم.
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
امشب آخرین شب صفر است و من دو ماه از جلویِ چشمانم شبیه یک فیلم سینمایی گذر میکند. دهه اول که تمام شد
من سیر نشدم ولی نیاز دارم دوباره برگردم از اول محرم. یا حداقل محرم رو کش بدیم در طول سال. نمیدونم. اگر مردم چی؟ اگر قبل از محرم سالِ بعد چشامو بستم چی؟
من قرار بود خیلی حرفا با امام حسین و حضرت عباس بزنم. من خیلی چیزا داشتم بگم. نمیدونم چی شد که نشد. انگار این نگفتنه، این حرف تو دل مونده، اینکه مجبورم خودم برای دردام راه پیدا کنم هم یه جور امتحانه برام. ولی امتحان سختیه جدا من خیلی خنگ تر از اونم که بخوام خودم راه پیدا کنم، جدی میگم‌.
فردا ان‌شاالله محضِ رضای پروردگار یه خرده مفید باشم.
اگر موفق بودم و سرِ این لامصّب نیومدم، حتما آخر شب میام و باهاتون حرف میزنم‌.
اللّهم‌عجل‌لولیک‌الفرج؛
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا