حداقل اتفاقی که امروز افتاد درس خوندن بود، و این خوشاینده. شاید روندِ رویِ برنامه اومدن زندگیم داره خیلی کند پیش میره، ولی داره میره بهرحال.

این مداحی واقعا:))))

جوری که هرکدوم از بچه های جدید بخوان نزدیک دوستام بشن : من : بهش دست نزن . اون مال منه

من امروز در مواجهه با دختری که میخواست لپِ زهرا رو بکشه:

دست هاش، برزمين افتادند ولی از اونها در كربلا گلدسته ها روييد. پرچم، بر روی گنبدش به زائران خوش آمد می گويد. کریم، هر انكه درب خانه اش را بكوبد دست خالي برنميگردد.

مردم از او تعريف مي كنند، زیبایی و مهربونی اي مردم اين عباس‌ است، مردانگی و شکوه نشانه ها در دست اوست، هرچه ميخواهی از او بگير به علي قسم هركس به در او برود [بره پیشش] غم هايش را فراموش می كند

خير در آستانه‌یِ بارگاه اوست، رحمت در آستانه برگاه اوست همه چيز در آستانه اش وجود دارد، چون درب اورا بزنيم حیران نمی مانیم. همه اورا مي بينند، كه كربلا در دستان اوست رودی بهشتی است كه از آن شهامت وغيرت مي نوشيم. او عزيز دل زينب است، قمر بني هاشم، سرپرست خواهران خويش است؛ كنار خيمه گاهش.

خب دیگ شب خوش.

اللّهم‌عجل‌لولیک‌الفرج؛

بسم الله؛

دیگه وقتی روزای تخصصی کسل کننده‌ان باید چیکار کرد.