eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
618 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از . Темный режим
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
People can go from people you know to people you don't !
دارین از پیشم میرین، خدا به همراهتون.
این منم، یه منِ احمق. آره درست حدس زدی. امروز کاملا زده به سرم که اومدم و دارم با یه مورچه حرف میزنم که احتمالا الان مسیرشو عوض میکنه و میره یه ور دیگه و منو به شاخکِ چپش حواله میکنه. تازه وقتیم برسه کلونی به همه میگه که وسط راه یه اسکلِ دو پا دیده. ولی ببین من واقعا دیگه آدمی رو اطرافم پیدا نمیکنم تا بتونم از این خستگیه باهاش حرف بزنم میفهمی؟ همه خودشونم خستن، خستگیایِ من تکراریه، تکراری و نگفتنی. آخه میدونی چمه؟ من آدم هایی رو دوست دارم و به قلبم راه دادم که اگر تو خیابون ببینَنم میکشنم! ریحانه میگه زیادی مهربونم ولی نه! جز ابله بودن صفت دیگه ای بهم نمیاد مورچه جان. اون لحظه ای که واقعیتِ افکارِ کسایی که دوسشون دارم رو، راجع به خودم میفهمم، هیچکس نا امید تر و سرخورده تر و تو خالی شده تر از من نیست در جهان. اخه نمیدونی مورچه آدما یه سری چیزا دارن تو کَلشون به اسم فکر و وقتی میفهمن اینجا و اونجا و فلان و بهمانِ فکرت باهاشون فرق داره روت اسم میزارن. فلان و بهمان یه اصطلاحِ آدمیزادیه معنی کوفت و زهر مار میده. داشتم میگفتم، روت اسم میزارن و دیگه حتی اگر تو کُلّی وجه اشتراک هم باهاشون داشته باشی بازم چون اون اسمه روته، لایق مرگی خائن! سعی میکنم برام مهم نباشه تو مغز دو پاها چی میگذره، دلم میخواد تو دنیا مورچه ها زندگی کنم. گاهی حتی دلم میخواد آدما مغز نداشته باشن. اگر نداشته باشن بهتر از اینه که داشته باشن ولی توش پر کاه باشه. دیگه نمیخوام به اینکه آدما چطور فکر میکنن و این چطور فکر کردن چه تاثیری روی بقیه میذاره اهمیت بدم، اصلا اینقدر خستم که دیگه نمیخوام به هیچ چیز اهمیت بدم. راستی مورچه میدونستی همه چیز اینجا بده؟ شما مورچه ها تاحالا شده به ملکه مورچه ها معترض بشین و بخواین برین یه کلونی دیگه زندگی کنید؟ نشده؟ ولی آدما خیلی اینطوری میشن، طبیعیه بینشون اصلا. خیلی وقتا دلشون میخواد برن تو کلونی آدمای دیگه زندگی کنن، چون شاید کلونیشون یه جاهاییش اونقدرا خوب نیست. ولی تو کلونی ما یه چیزی متفاوت از کلونی های دیگس، اینجا کلا هیچی خوب نیست. نه ملکه خوبه، نه کارگرا، نه سر کارگرا، نه کلونی های کوچیک برای درس خوندنِ آدما، نه کلونی های بزرگ تر، نه سقف کلونی، نه کف کلونی، نه اینور کلونی، نه اونورش، نه دسشوییای کلونی، نه انبار های غذا.. هیچی هیچی. اینجا همه چیز بده! چون مثلا کلونیایِ دیگه در و دیوارشون کاغذ دیواری گلگلی داره ولی ما اینجا دیوارامون کاغذاش خال خالین خوب نیست، باید اونطوری باشه. من نمیگما! دوستام میگن. تو کلونی ما آدما ناراحتن که چرا ملکه نمیذاره راحت حرف بزنن ولی اگر یه آدم کنارشون برخلاف نظرشون حرف بزنه خفه اش میکنن، چون اون حتما داره اشتباه میکنه. تازه کلونیمون فرهنگم نداره، کلونیایِ دیگه خیلی فرهنگشون بهتره، کلا ما بدیم، کلا‌. کلونیاتون اینطوریه شماهم؟ نمیدونم. خلاصه که مورچه جان. آدمایِ عجیبی کنارم زندگی میکنن و کلا دنیا عجیب شده، خیلی عجیب. اینقدر که بعد از سال هایی که از متمدن شدنِ آدما و کلونی ساختنشون و شناخت حقوق بشر گذشته یه سری دوپایِ صاحب قدرت دارن یه سری آدم دیگه رو قتل عام میکنن و یه سری دوپا هم براشون دست میزنن. حقوق بشر؟ خب چطوری بگم مورچه، حقوق بشر حقیه که آدما برای خودشون دارن، مثلا حق زندگی، حق فکر کردن، حق در رفاه زندگی کردن، و یه سری حقوق دیگه مثل حق و حقوق شما تویِ کلونیتون. ببین من کلونیمونو دوست دارما، حرفایی هم که اینا راجع به کلونیمون میزنن رو قبول ندارم، ولی اگر کلونی ما همه چیز داشته باشه و بهترین جایِ دنیا هم باشه، کثیف ترینِ کلونی زمینه، بخاطر آدماش که قلباشونو از سنگ و فکراشونو از گِل پر کردن. -
هدایت شده از Purple Hyacinth💜
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واسه کاکائو... دیدمش یادت افتادم.
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
واسه کاکائو... دیدمش یادت افتادم.
یکی از رویاهام اینه که بتونم جاهایی که دوسشون دارم رو از نزدیک ببینم و توشون بگردم. کشورایِ قشنگِ زیادی ممکنه وجود داشته باشن ولی من عمیقا عراق رو دوست دارم، دلم میخواد حتی یکبارم شده، مرکز شهر بصره، بغداد، کربلا و نجف رو بگردم. آی خدا.
نیاز دارم کلیه ارتباطاتِ اجتماعیم رو برای یک هفته حداقل قطع کنم. کسی رو نبینم، کسی منو نبینه. نه کسی چیزی بگه نه من. خموشی!
اللّهم‌عجل‌لولیک‌الفرج؛
صداشو میشنوی؟ - صدای چی؟ صدایِ برخوردِ تیکه های قلبم به کف پام؛ انتهایی ترین بخش.