من هر وقت خواستم رویِ دیگران اثر مثبت بذارم واکنش ها، روی خودم اثر منفی گذاشته. اینم زندگی ماست دیگر.
میخوام حرف بزنم ولی، آدما میزنن تویِ ذوقم. احساس میکنم کاش برای همه زندگیم لال میبودم.
مدرسه برای ما بیشتر از اینکه محل تعلیم و تربیت بوده باشه، محل فسق و فجور بوده. اینقدری که مدرسه غیبت خیزه هیچ کجایِ دیگه نیست. دارم تصور میکنم اون روزی که تک تک بچه هایِ دوازده حسابداری رو، روی پل صراط میبینم. اون معلمایی که ازشون خوشمون نمیاد ولی مجبوریم کار خوبامونو بهشون ببخشیم رو بگو. واقعا اسف باره.
میاد کنارم، روی جای سومی خالی نیمکت میشینه. دفترشم با خودش اورده. روش یه چیزی کشیده که منو ناراحت میکنه و من نباید ببینم، ولی اولین چیزی که میبینم اونه. دفترشو جمع میکنه ولی خودشم میدونه که من دیدم. کنارم میشینه. مهربونه. میگه، میخنده. ولی باورش نمیکنم هادی، دیگه باورشون نمیکنم.
هدایت شده از توییتر انقلابی
15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاسهاسبزخواهندشد ؛
جوانِ ایرانی الان:
اونا اونجا میتونن لخت شن اعتراض کنن ما اینم نداریم😭