امروز انسان های آشنای زیادی دیدم ولی برعکس هرسال، دلم رو برای دیدن آدم های خاص صابون نزده بودم. یه سری از هم دانشگاهیامون رو دیدیم. بعدش فکر میکردم خیلی از کسانی که راحت سالهای گذشته از کنارشون گذشتم امسال وارد بخشی از سرنوشتم شدن و این خیلی جالب بود.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امروز انسان های آشنای زیادی دیدم ولی برعکس هرسال، دلم رو برای دیدن آدم های خاص صابون نزده بودم. یه س
با اینکه دلم رو صابون نزده بودم ولی غیرمنتظره ترین آدمی که به مخیلهام خطور ممکن نبود بکنه رو دیدیم. دروغ چرا واقعا از دیدنش خوشحال شدم و یهویی وسط جمعیت اینطوری بودم که ریحااااانههاستستثنثجشجص فلانیییییییی. گاهی وقت ها باید دقت کنم خانواده هم با من هستن، اینقدر آبروی خودم رو نبرم✨
و در کل میتونم بگم از شروع راهپیمایی امروز تا انتهایی ترین زمان ها من در خیابان آزادی بودم و امسال یه حس و حال خوب دیگهای برام داشت.
من اکثر وقت هایی که با خانوادم، یا حتی بعضی دوستام و اکیپ های رفاقتی و اینا، انسان خوددار و سر به زیری تقریبا حساب میشم. آسه میرم آسه میام. صدام بالا نمیره خیلی. ولی لعنت به دوست صمیمی، مخصوصا ریحانه، کنارش یک دخترک جلف احمقیم که خدا میدونه.
به نظرم باشگاه رفتن خالی جالب نیست. اینو که همه بلدن. یه باشگاه بنویسن یه مربی بگیرن چهارتا عکسم توی آینهش بگیرن دیگه ورزشکار حسابین. بنظرم انسانی که یه رشته ورزشی خاص رو انتخاب کرده و دوسش داره و براش تلاش میکنه و بدنش رو هم با همون ورزش میسازه خیلی جالب تره. نظر منهها. ورزش کردن کلا خوبه ولی اینطوریش بهتره.
کدام ابلهی وقتی تا دیر وقت دانشگاهه میره رو چمنای برفی دانشگاه میشینه که تا داخلی ترین سلولش یخ کنه؟
امروز اولین و شاید آخرین سهم برفم رو از زمستون گرفتم. و همینم خوشحالم کرد. امروز دانشگاه حس بیمارستانای متردکی رو میداد که هیچکس توش نیست جز ارواحِ بیماران. برف این وسط واقعا خوشحال کننده بود، و چیز های دِگر. و آدم های مهربان.
علی قلیچInterstellar Ringtone.mp3
زمان:
حجم:
3.2M
الهی که با من، نصیبت بشه روزای روشن!
البته من اونقدراهم نقد بلد نیستم، مخصوصا نقد سینمایی. مثلا دیروز سر کلاس یک استادی، پرسیدن کسی موسی رو دیده، گفتم من، پرسیدن چطور بود؟ گفتم عالی و ایشون گفت فیلم بسیار بدی بود✨. در این حد تفکر نقادانه و فلسفیم ضعیفه.
ولی خب با تمرین درست میشه ایشالا. کلا همیشه این احساس رو دارم که بخش تئوری و علمی ذهن من ضعیف تر از بخش فنی و عملیمه و این تا حدی اذیتم میکنه. همیشه فکر میکنم نکنه فلدن طرحی که مینویسم از لحاظ پیامی که منتقل میکنه درست عمل نکنه فقط جون بلد نیستم؟ این ترسا همیشه هست ولی با کار درست میشه و باید باور کنم که با تمرین درست میشه.