669K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منابع اسرائیلی گفتن: موشک شلیک شده از ایران خیلی بزرگ بود :))))
من افتتاحیه کارناوال رو دیدم [وقت گیر آوردم]. نمیدونم اصلا قسمتهای بعدیش میاد و یا زندگیمون به چه شکلی جلو میره اما، حالا که دیدم به نظرم راحت تر دارم این پیام رو درک میکنم، به عنوان یه فردی که یک ترم کارگردانی [😔] خونده، توصیه میکنم اگر بیننده کارناوال هستین این پیام رو بخونید، جالبه.
https://eitaa.com/wavenotes/6124
یاسهاسبزخواهندشد ؛
من افتتاحیه کارناوال رو دیدم [وقت گیر آوردم]. نمیدونم اصلا قسمتهای بعدیش میاد و یا زندگیمون به چه ش
چیزی که وجود داره اینه که بعد از دیدن خیلی دلم خواست یه جوری برم مثلا یک ساعت توی پشت صحنه برنامه قرار بگیرم. شبیه روحی که دیده نمیشه و لای دست و پای سازندهها نیست. شاید این تنها برنامهای بود که همچین احساسی رو براش داشتم، احساس برای بودن در جایی به جز جایگاهِ تماشاچی.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
چیزی که وجود داره اینه که بعد از دیدن خیلی دلم خواست یه جوری برم مثلا یک ساعت توی پشت صحنه برنامه قر
البته اینکه یک یکشنبهای در دانشگاه پایِ حرفهای رامبدجوان درباره کارناوال نشستم هم بی تاثیر نیست! اما درکل دوست داشتم اون فضای ساخت رو یه همچین جایی تجربه کنم. البته بچهها جون، بخاطر یادآوری همون یکشنبه، دیشب هردفعهای که اومدم قوربون صدقهش برم یاد حرفهاش افتادم و دوباره رویاهای بچگیم فرو ریخت. من از اون یکشنبه، یک گلویِ پر از حرفهای نزده دارم که بخاطر حفظ آبروی آقای حامد [برگزار کننده داستان] خوردمشون. حیف حیف.
امروز روزِ آدمهای بامعرفت و مهربون بود. همونهایی باعث شدن یه بغض چند روزه بشکنه، زنگ زدن، پیام دادن.. بعد از چند روز احساس کردم که منم واقعا وجود دارم.
نفتکِش انگلیسی از کانال سوئز برای حمایت از اسراییل عبور کرده. و آقای آمریکاهم همچنان تهدید میکنه به ورود به مستقیم به جنگ، اونوقت چهارپایِ ایرانی میخواد بره بشینه باز سر میز مذاکره. مذاکرهای که هردفعه فقط برای ما باخت داشته، فقط!
عزیزِ کوته فکرِ من که میگی:«وای کاش جمهوری اسلامی کوتاه بیاد و دست از جنگ برداره مردم خسته شدن...» حرفت مثل اینکه یکی بیاد گیسِ تو رو بکشه بعد ول نکنه، بعد همه به تو بگن تو رو خدا بس کن اینقدر دعوا نکن! آخه نمیشه که تا وقتی طرف حتی نیومده بگه من غلط کردم تو بگی باشه برو آشتی کردیم. اینا هنوز برای پنجشنبه جمعه ما تهدید جدید صادر میکنن، باید ما از چی کوتاه بیایم؟ قطعا جنگ به همون میزانی که برای دشمن هزینه داره برای ماهم داره [ البته که قطعا حجم خسارت ها متفاوته ما اصلا تجربههای شبیه تلآویو و حیفا نداشتیم توی تهران ] قطعا ماهم داریم هزینه میکنیم ولی نمیشه که هرکس هرغلطی دلش خواست بکنه بعد ماهم بگیم چون مردممون اذیتن ما کوتاه میایم. ما کوتاه بیایم مردم ما همچنان اذیتن چون طرف مقابل هیچ تصمیمی برای اینکه بیاد اعلام کنه من فضولات خوردم نداره، بفهم عزیزم. ما حداقل بیست، سی تا سردار مهم، یه عالمه نخبه و دانشمند اَزَمون ترور شده که وقت نکردیم انتقامشون رو بگیریم.. هنوز خسارت اونارو هضم نکردیم، چی رو تموم کنیم؟ هیچکس چنین چیزی رو دوست نداره که اسمش جنگه. حتی اون انقلابیای که از صابون شدن سگ اسراییلی با موشکهای ایرانی لذت هم میبره واقعا خواهان همچین وضعیتی تو کشورش نیست. اما جنگ به اندازه بد بودنش، فایده هم داره بچهها جون. خون شهید برکت میکنه، مهم نیست که شماها ممکنه قبول نداشته باشین، آدمهای دیگهای هستن که قبول داشته باشن و تعدادشون هم زیاده، و همین کافیه. عین یه ایرانی محکم وایسین، حتی اگر ته ته دلتون نگرانیهایی دارین که راهی برای رفعش ندارین. اگرهم ایرانی نیستید که اصلا بحثش جداست.
یه روزی دوباره همه این تلگرامیهای دماغ سر بالا از ایتا میرن، فضاش دوباره همون ایتا نزدیکِ خودمون میشه. غصه نخور اون روز دور نیست.
من هروقت یه فیلم دفاع مقدسی میبینم، دوباره یه بار دلم قوی میشه یه زندگی تو این مملکت. خدایا شکرت برای ایرانی بودن، هزاربار، هزاران بار.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
Gifted.
فیلمِ "خدایِ جنگ".
واقعا زیبا بود. نوعِ روایتش متفاوت از بقیه داستانهای دفاع مقدسی بود. البته درسته که داستان تویِ فضای جبهه و جنگ تعریف نمیشد اما بازهم از یه زاویه جدید به موضوع و دوره زمانی جنگ نگاه کرده بود و به نظر بنده حقیر، من امروز شاهد نوع و سبک متفاوتی از فیلمهای دفاع مقدسی بودم.
نکته بعدی که به نظرم جالب بود این بود که ما کاملا میدونستیم فیلم درباره شهید طهرانی مقدم ساخته شده ولی اینکه روایت رو کامل به داستانِ این شهید گره نزده بود پوینت مثبتی بود. این قضیه اجازه دستکاری در داستان رو داده بود که همزمان با رسوندنِ مفهومِ کاری که شهید طهرانی مقدم کرده، روایت رو جذابهم میکنه.
اصولا من فکر میکنم فیلمی که بتونه احساساتِ مخاطب رو تا حد زیادی درگیر بکنه بخش زیادی از راه رو رفته. شایدم دارم اشتباه میکنم نمیدونم. ولی مثلا سر فیلم "آسمانِ غرب" من یک اپسیلون حتی، احساساتی دَرَم غلیان نکرد. حتی هیجان! ولی خب خدایِ جنگ خیلی خوب تونسته بود انواع و اقسام احساسات رو درگیر بکنه. این شکل از درگیری عواطف رو من توی فیلمهای حاتمیکیا تجربه کرده بودم قبلا فقط.
یکی فکر میکنم به خاطر این موضوع و شاید به خاطر بازیگردانی و ایجاد موقعیت ها [تاحدی بیشاز بقیه فیلمها] قابل لمس برای مخاطب، تونسته بود مخاطب رو بشونه پای فیلم. من بشخصه یکم بیشتر از نشستن بودم، رفتم توش دیگه.
یه چیزی که خیلی بهم چسبید نوع دکوپاژ یا حتی تا حدی فکر میکنم تدوینش بود. داستان خیلی نکته داشت که باید میگرفتی و اگر شبیه بقیه فیلمهای دفاع مقدسی روایت میشد قطعا وقتی به آخر فیلم میرسیدم یک سری نکات مبهم داشتم همچنان. اما تو این فیلم اینقدر جاهای درست و با فواصل مناسب اطلاعات به مخاطب داده شد که واقعا کیف کردم. فلشبکها درست، زمانبندی وقایع درست. یه سری اتفاقاتی که تو فیلمهای دیگه نصف زمان سرش هدر میره اینجا تو یه پلان ۱۰ ثانیهای جمع شد. البته این موضوع قطعا به جز اینکه حاصل یه دکوپاژ و تدوین قوی بود، نتیجه یک فیلنامه به شدت قویتر هم بود.
در کل که من کیف کردم. نمیدونم شایدم اونقدرها نظراتم درست نباشه [چون خیلی چیزی حالیم نیست] ولی بهرحال دوست داشتم اینارو تا داغم بگم. از موقع جشنواره تا حالا دلم میخواست برم اینو ببینمش.
ولی من واقعا از فیلمسازی هیچی بلد نیستم، دونستنِ این مهم رو مدیون همون یک ترم کارگرانی خوندنم. شاید یه آدم باسواد بیاد بشینه اینارو بخونه، بزنه زیر همشون. اما بلاخره باید از یه جا شروع کنم برای دونستن دیگه.