خیلی رندوم امشب موقع دیدن یادم افتاد که چقدر ارائه‌یِ مخاطب‌شناسیم درباره حسینیه معلی افتضاح بود. چقدر دلم میخواست خوب باشه و چقدر فکر میکردم که قراره خوب از پسش بربیام ولی چقدر افتصاح بود. واقعا یادآوریش باعث میشه بخوام سرم رو بکوبم توی دَر.

ترم سه رو خواهم ترکوند. اگر اینکار رو نکردم انسان نیستم. این خط این نشان. دیگر تحمل این نسخه‌یِ بچه تنبلِ خودم رو ندارم.

به رسم یادآوری هر ساله به خودم و شما. این سه ماه، در کسری از ثانیه خواهد گذشت. هم‌اکنون برای روز‌ها و ساعاتتان برنامه بچینید. و اِلّا یک هفته مانده به مهر، همه با هم، زار خواهیم زد عزیزان. حیف است این فرصت ها، بر باد ندهیدش.

محرم آمده، از آن محرم‌ها!

وقتی نقاشی‌های فاطمه رو میبینم واقعا دلم پر‌پر میزنه برای حانیه قدیم. من، دلم، واقعا، نقاشی، میخواهد. اشک*

گنبد آهنین <<< دفاع والیبالیستای ایرانی.

بچه‌ها یه مسئله‌ای رو هی بهش اشاره میکنید جاهای مختلف متوجه شدم که فقط برای من اشاره نمیکنید و توی چنل یه بنده‌خدای دیگه ای‌هم همینه وضعیت. هی من تک‌تک بهتون توی ناشناس جواب میدم ولی متاسفانه وقتی اینطوری جواب میدم دوباره دفعه بعدی یه عده هستن که بپرسن. عزیزانِ دل، من اگر از چنلی حمایت میکنم یا پست‌هاش رو فور میکنم و یا اصلا ادمینش رو حضوری میشناسم و هیچ معنی لعنتی‌ای پشتش نیست! من فقط این دوستان رو میشناسم. لطف میکنید اگر داستان نسرایید در ذهنتون. مرسی.

یه موتوری‌ای که من رو هیئت ببره لطفا، پول میدم بهش واقعا🙏🏻