هدایت شده از - پژواکسبـ🌱ــز°
https://eitaa.com/MyEmptyMinded/34399
امیدوارم خدا منو ببخشه بابت تصور یک پاندای افسرده وسط صحن حرمامامعلی(ع)
یاسهاسبزخواهندشد ؛
احساس میکنم عزیزم رو از دست دادم و احساس میکنم دلیلش اینه که نویسنده خیلی در کارش تبحر داره.
دو شب پیش تمومش کردم. کتاب "بذرِ خون" اینقدرخوب نبود که روی معرفی کتابها ریپلای بزنم و دراون لیست قرارش بدم.
میدونم اخرش یه بار دستم میخوره روی اون استیکرِ احمقانه وسط صفحه که داره به مضحک ترین حالت ممکن بهت سلام میکنه.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
دو شب پیش تمومش کردم. کتاب "بذرِ خون" اینقدرخوب نبود که روی معرفی کتابها ریپلای بزنم و دراون لیست ق
خیلی قشنگ بود داستانش. من سبک نوشتن نویسنده و قلمش رو دوست داشتم و حتی داستان رو تا حدی. ولی قدرت پایانبندی نداشته نویسنده. کل داستان بخاطر آخرش خراب شده. ولی همچنان شخصیت اول داستان فوقالعاده جذابه و همچنین توصیف شرایط و وقایع و اماکن.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
خیلی قشنگ بود داستانش. من سبک نوشتن نویسنده و قلمش رو دوست داشتم و حتی داستان رو تا حدی. ولی قدرت پا
این اسپویله تا حدی، نخونش.
شخصیت اول داستان، یکی رو کشته، و روح اون فردِ کشتهشده، همیشه دنبالِ این شخصیت هست. یه چیزی شبیه هادی با چاشنی عذاب وجدان و اذیت. ولی اواخر داستان این حس عذاب وجدانه دیگه نیست، کمتره و نویسنده حضورش رو خیلی جالب توصیف و تعریف میکنه.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
این اسپویله تا حدی، نخونش. شخصیت اول داستان، یکی رو کشته، و روح اون فردِ کشتهشده، همیشه دنبالِ این
از وقتی خوندمش کتاب رو، خیلی جدی همش دلم میخواد یکی رو بکشم که روحش همش اینطوری دنبالم باشه😭.
ولی بعدش فکر کردم که اگر آدمایی که دوسشون ندارم رو بکشم دیدن روحشون به طور مداوم قراره روانیم کنه. شاید باید یکیرو بکشم که دوسش دارم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
ولی بعدش فکر کردم که اگر آدمایی که دوسشون ندارم رو بکشم دیدن روحشون به طور مداوم قراره روانیم کنه. ش
خیلی فکر کردم کیو بکشم. مثلا دیدم واقعا برای قتل فاضل انگیزه کافی و وافی دارم ولی بعد دیدم واقعا حوصله صحبتهای فلسفی با روحش رو ندارم. پس متوجه شدم انگیزه قتل اصلا کافی نیست، یکی که مشکلی نداره بمیره و ادم خوبیه خودشو معرفی کنه بهم لطفا.
دارم این وسط فکر میکنم که اگر دست داشتی بقیه رو فالو کنی، حتما داشتی که منم فالو کنی. ولی نکردی.