شبِ دانشگاه خیلی خوبه ها، فقط یکم مسیر برگشت ممکنه ترسناک باشه.. فقط یه خورده..
از اینکه به طور مداوم همه ازم توقعات عجیب غریب دارن خستم. روحم در ارتباط با این آدمها فرسودید.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
از اینکه به طور مداوم همه ازم توقعات عجیب غریب دارن خستم. روحم در ارتباط با این آدمها فرسودید.
یعنی من چقدر باید جای همه، و توی مغز همه فکر کنن و بقیه فکر کنن که حانیه بیخیاله، بیاید ما دربارش هیچی رو رعایت نکنیم ولی اون مجبور باشه بکنه؟ من واقعا متوجه نمیشم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
یعنی من چقدر باید جای همه، و توی مغز همه فکر کنن و بقیه فکر کنن که حانیه بیخیاله، بیاید ما دربارش هی
اینکه من تصمیم میگیرم شما رو اذیت و محدود نکنم، دلیل نمیشه که نمیبینم دارید روحم رو میفرسونید و ککتون هم نمیگزه : ))))))).
ارتباطات انسانی بس.
از آدمهایی که تو ارتباط باهاشون همش باید حواست به کوچیکترین و بدیهیترین کارها هم باشه، خستهم حقیقتا. برای من چارچوب نذار! من غیر از تو باید تو چارچوب صد نفر دیگهم باشم، فرسودیدیدم لامصبا.