کاش یه برگه بزنم روی پیشونیم و روش بنویسم:
من در ارتباط حضوری آدم خجالتی و مضطربی هستم، اگر موقع حرف زدن نمیتونم به صورتتون نگاه کنم یا کلا یکم سعی میکنم محتاطانه رفتار کنم، به این معنی نیست که باهاتون مشکلی دارم:)
هدایت شده از Purple things 💜🍬
دلم میخواد به این پسره اعتراف کنم (و بهش بگم از دریچه چشم من چقدر قشنگه چون بنظرم حقشه بدونه) و بعدش خودمو بکشم...
هدایت شده از Purple things 💜🍬
در واقع دلم میخواد خودمو بکشم ولی خب دوست دارم اخرین کاری که قبلش میکنم این باشه چون حس میکنم این نوع نگاه، این احساس و تعاریف پیشم امانته و شاید حداقل بتونه زندگی اونو بهتر کنه.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
در واقع دلم میخواد خودمو بکشم ولی خب دوست دارم اخرین کاری که قبلش میکنم این باشه چون حس میکنم این نو
این دوتا پیام انگار.. یه چیزی در وجودم رو، تکون داد..
میدونی حس میکنم احساساتم یه کوله باریه که با خودم به دوش میکشم ولی انگار هیچوقت نمیشه اون چیزایی که توشه رو به ادمایی که اون احساسات به خاطرشون ساخته شده برگردوند: )))))))
از یه طرف هم خستم از به دوش کشیدنش، هم غصه دارم از تنها به دوش کشیدنش، هم اینکه هیچکس این کوله بارو روی دوشِ من نمیبینه، و در آخر اینکه نمیتونم این کوله رو برسونم دست صاحبش. نمیتونم.
امشب یکی بهم گفت:
هرچی خوبه خدا همونو رقم میزنه
کاش گوش کرده بودم خیلی وقت پیش به این جمله.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
میدونی حس میکنم احساساتم یه کوله باریه که با خودم به دوش میکشم ولی انگار هیچوقت نمیشه اون چیزایی که
اره میفهمم. کاش میشد. من معتقدم اگه ادمایی که دوسشون داریم بتونن خودشونو از دریچه ی چشم ما ببینن، احتمالا زندگیشون خیلی میتونه قابل تحمل تر بشه :)