یه بادکنک میترکه*
- اینا داره هر پنج دقیقه یکیش میترکه، اگر وسط جلسه یهویی ابرامون بترکن چی؟
+ خب هروقت یکیش ترکید دست میزنیم انگار برنامه از پیش تعیین شده بوده.
یکی دیگه میترکه*
امروز روز عجیبی بود، شبیه آرزوهای ترم یکم که فکر میکردم هیچوقت پیش نمیاد. امروز خیلی روز عجیبی بود.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امروز روز عجیبی بود، شبیه آرزوهای ترم یکم که فکر میکردم هیچوقت پیش نمیاد. امروز خیلی روز عجیبی بود.
تیم عجیبیهم بودیم حتی، ولی من دوسش داشتم. خیلی بیشاز اندازه دوسش داشتم : )
امشب خوشحال ترینم و حتی نمیدونم چرا. وقتی توش عمیق میشم، میبینم که چقدرم از این خوشحالی میترسم... از خوشحالیای که بعدش غم بزرگ بیاد میترسم. و چون هربار اینطوری میشه، دیگه برای همیشه چشمم ترسیده..
کاش میتونستم براتون ریز به ریز اتفاقات و احساساتم رو بنویسم. ولی نه به کار شما میاد نه من.