من شب قبل از خواب: اره بیدار میمونم تاریخ میخونم اهنگامو جدا میکنم اره اره.
من صبح بعد از سحر با چشمای پف کرده: گورِ پدر تاریخ و آهنگ تمام مشتقّاتشون
دلم تنگه توعه اِیجون و دل بغضم، گرفته
وقتی میرفتی به خود پیچیدم از، درد بی دردمونی دنیای بی تو دلم تنگه توعه.
دلم تنگه توعه اِی آرزویِ یک نفس با تو؛ نشستن زیر مهتاب و گذشتن، از همه دنیا همه دنیام دلم تنگِ توعه.
هدایت شده از Dreams
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
يک روز میتوانست
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
-شفیعی کدکنی