eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸ایستگاه پنج شنبه ها ✍امروز داشتم به گذشته ها فکر می کردم ؛ گذشته هایی که همین روزها خودم دچارش شدم. گذشته هایی که تکرار می شوند و نیاز هست کمی بیشتر در آنها دقت کنیم . 🍃کوچکتر که بودم هر وقت مراسم جشن و سرور و یا عزاداری میشد ، با دستان کوچکم به تعارفی ها؛ دست میکردم شیرینی ، آجیل، شکلات ، حلوا و یا... بر میداشتم.اما همیشه میدیدم دوست ها و یا پسرهای فامیل از من بیشتر برداشته اند.😄 😍 🍃گذشت تا اینکه اتفاقی ؛ روزی ناز کردم و چیزی برنداشتم ، اما؛ حسین عمو خودش برام آجیل ریخت. فهمیدم که در اینجور جاها بزرگترها راه دستشان بیشتر و بهتر هست. و باید کمی صبر کنم‌ و دندان رو جگر بگذارم...☺️😉 🍃با این حال ؛ از این ماجرا و مشابه آن ، سالها گذشت ،حتی حکمت سخنان روحانیون مسجد روبخوبی درک نمیکردم که چه حکمتی و منطقی خدا در این کار قرار داده که بعضی از ذکرها ، دعاها و اعمال های کوچک و ساده ، در شرایط خاص و روزهها و ماهها ثواب بیشتری دارند. مثلِ همین ماه‌های رجب و شعبان و یا رمضان و دعاها و خواندن سوره های کوچک قرآن قبل از خواب و... 🍃بعدها فهمیدم که خدا در صدد جذب حداکثری بندگانش هست تا جلو گیری کنه از اعمال و رفتار بنده ی ناسپاس و ناچیز و سر از پا تقصیرش تا از خبط و خطا و گناه کردن دست برداره... البته اگه... 🍃خدا میخواد ما آدمهای کوچک رو با بزرگی خودش به راه درست هدایت کنه و ماها رو راه بیاندازه و مزه ی عبادت و دعا و راز و نیاز و مناجات رو در شبانگاه و سپیده دمان به ما بچشاند. تا به موقع اش جای هیچ عذر و بهانه و یا شکایتی باقی نگذاشته باشه... 🍃حتی یادمون بیاره که رکوع و سجود ما انسان‌های کوچک هر چقدر هم که کم ارزش باشه،اما خریدارش خیلی بزرگه و راز و نیاز دلهامون رو خوب و بهتر از خودمون درک میکنه، و گفته: 🍃هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند بگو من نزديكم و دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند اجابت می‌كنم.پس آنان‏ بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند .سوره مبارک بقره، آیه ۱۸۶ 🍃این روزها می‌بینید زمان چقدر زود می‌گذرد و چقدر زود فاصله ها زیاد می شوند. برو بچه ها بزرگ و بزرگتر می شوند. ما خمیده تر می شویم ؛ حتی نداشته های خاندان از داشته هایش بیشتر‌می شود. 🍃 پنج شنبه ها زود به زود سر میرسند. مثل همین ایستگاه پنج شنبه که از داشتن همرزم عزیزی مثل حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ فرزند محروم شدیم او امروز پس از مدتی تحمل درد و رنج دنیوی به جایگاه ابدیش در روستای ابراهیم آباد کاشمر رهسپار شده است. 🍃همرزم خیلی از ما و دوش به دوش فرمانده لشگر شهیدش در صحنه های رزم شمالغرب و جنوب خوش درخشید. 🍃خوش بحالش که بود . 🍃خوش بحالش که رفقای همرزم شهید دارد. 🍃خوشا به حالش که رفقا و همرزمانی پاک نیت همچون شما دارد. تا برایش نمایید ؛ بخوانید و بگویید جز خیر و نیکی چیزی از او ندیدم . 🍃روز قبل بود که او را در حرم‌ رضوی همانند سایر در گذشتگان بسیار ساده و بی آلایش طواف دادند. چیزی که برای خیلی از ماها آرزو ست...😔✋ 🍃یادمون باشه که همیشه والدین؛ همرزمان؛همکاران؛ دوستان و رفقا و آشنایان و حتی همسایگان آسمانی را حتی با داشتن فاصله و دوری راه از یاد نبریم. 🍃یادمون باشه ؛ براشون دعا کنیم و خیرات بدیم براشون .و از این دست آدما بیشتر از همشه یاد کنیم؛ حتی با ذکر صلواتی 💖 🍃خداجونم ؛ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﻭ ﮐﺮﻣﺖ ﺍﺯﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺮ ﻭ برکت و اون چیزی که ﺻﻼﺣﻤﻮﻧﻪ ﻭ عقل مون ﺑﻬﺶ ﻗﺪ نمیده، ﺯﻧﺪﮔﯽ همهٔ ما وهمهٔ بندگانت،حتی درگذشتگان ﺭو ﭘُﺮ کنی از صالحات ونیکی و برکت ؛ آمین با رب العالمین 🌸اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَالمُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌸 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال مجالی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 ✅از اینکه مطالب دست و پا شکسته حقیر رو برایش وقت می گذارید و میخوانید. سپاسگزار و برایتان و خانواده خوبتان ، عافیت ،طول عمر با عزت از خدای منان خواهانم 💖✋😊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 تبسمی با اشک 😊 ✍امروز بعد از اذان صبح یادم افتاد ؛ که نمیدوم چرا یه چیزهایی یادم اومده! تبسمی کردم ، بعد ناخودآگاه گریه ام گرفت. 🍀میگم! واقعا نمیدونم چرا اینطوری شدم ؛ برای شما این اتفاق افتاده !؟ یه چیزی مثل تو حال و هوای حرم ثامن الحجج (ع) گاهی تبسم ؛ گاهی گریه و اشک ؛ گاهی ناله و زجه! گاهی تبسم و لبخند و... 🍀نمیدوم چند روزی هست به یاد این علی آقا خوش لفظ افتادم با اون خاطراتی که کتاب شده ، امان منو بریده! اما حالا کمی آرومتر شدم شما چه حالی داشتین وقتی کتابشو میخوندید!؟ 🍀میگم ، یادم افتاد وقتی میخواستیم بیایم تیپ تو اعزام نیروی رامسر جیره لباس و... دادن ؛ یکی از دوستان گفت ؛ این لباس تنگه در عوض این پوتین یه شماره بزرگه! گفتم برادر باید با دوستان جابجا کنی! 🍀گفت: عزیزم من که کسی رو نمی شناسم! گفتم: رو شونه هر کسی دست بذاری رفیقته؛! گفت اصلا" اسمشو نمیدونم! یکی از دوستان گفت:برادر اینو امتحان کن... به همین سادگی! 🍀یادم افتاد تو بارون و یا وقتی از تو رودخونه ای رد میشدیم... بابت همون مقدار گشادی پوتین پامون لق میزد. تازه 🍀وقتی بالای کوه میرسیدیم تا آبشو خالی کنیم ؛ تازه می فهمیدیم پامون آبسه کرده و چند جاش هم پوستش رفته و خون میاید. 🍀 هنوز هم سجاده نمازم پهنه؛! باز هم اول تبسم کردم ؛ بعد اشکم دروامد برای همان لحظه شیرین و زیبا! 🍀وقتی تو برف از تپه پایین اومدیم و ماشین نبود برگردیم میرآباد ؛ مجبور شدیم تو بارون و برف پیاده برگردیم هم پوتین لق میزد. هم خیس بود و هم توی گل و شلی که چسبیده بود به پوتین ها راه رفتن سخت شده بود و قدم برداشتن و نفس کشیدن به شماره افتاده بود یادتون هست چه چیزی رو یاد آوری میکنم !؟ واقعا"اون موقع چه حالی داشتی؟در باره ی اون شب بازهم می نویسم... 🍀حتی موقعی که شب آخری جاده پیرانشهر به سردشت زدیم تو رودخونه و پاهامون تو پوتینی که لق لق میزد یخ زده بود! و مور مور و درد حاصله از یخ زدگی شدید پیدا کرده بود چقدر شیرین بود.!؟ 🍀یادم رفت بگم؛ وقتی کنار دریاچه ارومیه هم بودیم وقتی اولش بارون می اومد و بعد تبدیل به سرما و برف شدید میشد. از آسایشگاه تا برسیم پای سنگر نگهبانی با همین وضع روبه رو بودیم . من که چند باری پُستم خورد به طلوع خورشید... 🍀با صدای برخورد آب دریاچه و طلوع خورشید و یخ زدگی گونه ها و دست و پا چه کیفی میکردیم و خودمون هم متوجه نبودیم ! شما چطوری سپری کردید اون لحظه ها رو؟یاد رفیق و همرزم شهیدمان ابوطالب زاده بخیر...🌷 🍀 از این دست خاطرات ، همون چیزیه که به گه گاهی به یادش می افتم! اما نمیدوم چرا تو این لحظه یادم افتاده؟ و نمیدونم باید تبسم کنم!؟ یا اشک بریزم!؟ اما همیشه اشک میبره و پیروزتره! 🍀حالا به شهادت علی آقا خوش لفظ و علی آقا قمی هم فکر میکنم و بعد به حال و روز نداریمان! راستی فکر میکنید چند تا از رفیقامون بیان ما رو همراهی کنن و از سایرین حالیت بطلبن!؟ 🍀می ترسم اون موقع چهل نفر نشن و ما رو از یه دعای خیر محروم کنن.! خدا کنه اینطور نشه... خدا کنه... 🍀حالا متوجه شدین چرا نمیدونم تبسم کنم یا اشک بریزم؟!شما چطور؟ 🍀 یه برای سازنده گروه!؟ بیایم از این به بعد برای هم که شده کاری کنیم ؛کارستان !چی کار کنیم !؟ 🍀هر کدوم از همرزمانی که. اگر شدند و یا به سرای رهسپار شدن با اعلام در گروه... 🍀 بخونیم و هم براش از طرف آقا ثامن الحجج(ع) برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان (عج) به نیت ۱۴ معصوم تا صلوات با کنیم و از طرف رفیق از دست رفتمون هدیه کنیم... 🍀و همین شهادت و یا از دست دادن همگروهی رو بهانه ای قرار بدیم برای قرائت قرآن کریم که البته مدتی هست رواج پیدا کرده اما منسجم و مستمر نیست... 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷