🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸ایستگاه پنج شنبه ها
✍امروز داشتم به گذشته ها فکر می کردم ؛ گذشته هایی که همین روزها خودم دچارش شدم. گذشته هایی که تکرار می شوند و نیاز هست کمی بیشتر در آنها دقت کنیم .
🍃کوچکتر که بودم هر وقت مراسم جشن و سرور و یا عزاداری میشد ، با دستان کوچکم به تعارفی ها؛ دست میکردم شیرینی ، آجیل، شکلات ، حلوا و یا... بر میداشتم.اما همیشه میدیدم دوست ها و یا پسرهای فامیل از من بیشتر برداشته اند.😄 😍
🍃گذشت تا اینکه اتفاقی ؛ روزی ناز کردم و چیزی برنداشتم ، اما؛ حسین عمو خودش برام آجیل ریخت. فهمیدم که در اینجور جاها بزرگترها راه دستشان بیشتر و بهتر هست. و باید کمی صبر کنم و دندان رو جگر بگذارم...☺️😉
🍃با این حال ؛ از این ماجرا و مشابه آن ، سالها گذشت ،حتی حکمت سخنان روحانیون مسجد روبخوبی درک نمیکردم که چه حکمتی و منطقی خدا در این کار قرار داده که بعضی از ذکرها ، دعاها و اعمال های کوچک و ساده ، در شرایط خاص و روزهها و ماهها ثواب بیشتری دارند. مثلِ همین ماههای رجب و شعبان و یا رمضان و دعاها و خواندن سوره های کوچک قرآن قبل از خواب و...
🍃بعدها فهمیدم که خدا در صدد جذب حداکثری بندگانش هست تا جلو گیری کنه از اعمال و رفتار بنده ی ناسپاس و ناچیز و سر از پا تقصیرش تا از خبط و خطا و گناه کردن دست برداره... البته اگه...
🍃خدا میخواد ما آدمهای کوچک رو با بزرگی خودش به راه درست هدایت کنه و ماها رو راه بیاندازه و مزه ی عبادت و دعا و راز و نیاز و مناجات رو در شبانگاه و سپیده دمان به ما بچشاند. تا به موقع اش جای هیچ عذر و بهانه و یا شکایتی باقی نگذاشته باشه...
🍃حتی یادمون بیاره که رکوع و سجود ما انسانهای کوچک هر چقدر هم که کم ارزش باشه،اما خریدارش خیلی بزرگه و راز و نیاز دلهامون رو خوب و بهتر از خودمون درک میکنه، و گفته:
🍃هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند
بگو من نزديكم و دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند اجابت میكنم.پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند .سوره مبارک بقره، آیه ۱۸۶
🍃این روزها میبینید زمان چقدر زود میگذرد و چقدر زود فاصله ها زیاد می شوند. برو بچه ها بزرگ و بزرگتر می شوند. ما خمیده تر می شویم ؛ حتی نداشته های خاندان از داشته هایش بیشترمی شود.
🍃 پنج شنبه ها زود به زود سر میرسند. مثل همین ایستگاه پنج شنبه که از داشتن همرزم عزیزی مثل حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ#محمد_رضا_طاهریان فرزند #حسین محروم شدیم او امروز پس از مدتی تحمل درد و رنج دنیوی به جایگاه ابدیش در روستای ابراهیم آباد کاشمر رهسپار شده است.
🍃همرزم خیلی از ما و دوش به دوش فرمانده لشگر شهیدش #محمود_کاوه در صحنه های رزم شمالغرب و جنوب خوش درخشید.
🍃خوش بحالش که #برادر_شهید بود .
🍃خوش بحالش که رفقای همرزم شهید دارد.
🍃خوشا به حالش که رفقا و همرزمانی پاک نیت همچون شما دارد. تا برایش #طلب_خیر نمایید ؛ #نماز_لیلة_الدفن بخوانید و بگویید جز خیر و نیکی چیزی از او ندیدم .
🍃روز قبل بود که او را در حرم رضوی همانند سایر در گذشتگان بسیار ساده و بی آلایش طواف دادند. چیزی که برای خیلی از ماها آرزو ست...😔✋
🍃یادمون باشه که همیشه والدین؛ همرزمان؛همکاران؛ دوستان و رفقا و آشنایان و حتی همسایگان آسمانی را حتی با داشتن فاصله و دوری راه از یاد نبریم.
🍃یادمون باشه ؛ براشون دعا کنیم و خیرات بدیم براشون .و از این دست آدما بیشتر از همشه یاد کنیم؛ حتی با ذکر صلواتی 💖
🍃خداجونم ؛ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﻭ ﮐﺮﻣﺖ ﺍﺯﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺮ ﻭ برکت و اون چیزی که ﺻﻼﺣﻤﻮﻧﻪ ﻭ عقل مون ﺑﻬﺶ ﻗﺪ نمیده، ﺯﻧﺪﮔﯽ همهٔ ما وهمهٔ بندگانت،حتی درگذشتگان ﺭو ﭘُﺮ کنی از صالحات ونیکی و برکت ؛ آمین با رب العالمین
🌸اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَالمُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌸
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال مجالی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
✅از اینکه مطالب دست و پا شکسته حقیر رو برایش وقت می گذارید و میخوانید. سپاسگزار و برایتان و خانواده خوبتان ، عافیت ،طول عمر با عزت از خدای منان خواهانم 💖✋😊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 تبسمی با اشک 😊
✍امروز بعد از اذان صبح یادم افتاد ؛ که نمیدوم چرا یه چیزهایی یادم اومده! تبسمی کردم ، بعد ناخودآگاه گریه ام گرفت.
🍀میگم! واقعا نمیدونم چرا اینطوری شدم ؛ برای شما این اتفاق افتاده !؟ یه چیزی مثل تو حال و هوای حرم ثامن الحجج (ع) گاهی تبسم ؛ گاهی گریه و اشک ؛ گاهی ناله و زجه! گاهی تبسم و لبخند و...
🍀نمیدوم چند روزی هست به یاد این علی آقا خوش لفظ افتادم با اون خاطراتی که کتاب شده ، امان منو بریده! اما حالا کمی آرومتر شدم شما چه حالی داشتین وقتی کتابشو میخوندید!؟
🍀میگم ، یادم افتاد وقتی میخواستیم بیایم تیپ تو اعزام نیروی رامسر جیره لباس و... دادن ؛ یکی از دوستان گفت ؛ این لباس تنگه در عوض این پوتین یه شماره بزرگه! گفتم برادر باید با دوستان جابجا کنی!
🍀گفت: عزیزم من که کسی رو نمی شناسم! گفتم: رو شونه هر کسی دست بذاری رفیقته؛! گفت اصلا" اسمشو نمیدونم! یکی از دوستان گفت:برادر اینو امتحان کن... به همین سادگی!
🍀یادم افتاد تو بارون و یا وقتی از تو رودخونه ای رد میشدیم... بابت همون مقدار گشادی پوتین پامون لق میزد. تازه
🍀وقتی بالای کوه میرسیدیم تا آبشو خالی کنیم ؛ تازه می فهمیدیم پامون آبسه کرده و چند جاش هم پوستش رفته و خون میاید.
🍀 هنوز هم سجاده نمازم پهنه؛! باز هم اول تبسم کردم ؛ بعد اشکم دروامد برای همان لحظه شیرین و زیبا!
🍀وقتی تو برف از تپه پایین اومدیم و ماشین نبود برگردیم میرآباد ؛ مجبور شدیم تو بارون و برف پیاده برگردیم هم پوتین لق میزد. هم خیس بود و هم توی گل و شلی که چسبیده بود به پوتین ها راه رفتن سخت شده بود و قدم برداشتن و نفس کشیدن به شماره افتاده بود یادتون هست چه چیزی رو یاد آوری میکنم !؟ واقعا"اون موقع چه حالی داشتی؟در باره ی اون شب بازهم می نویسم...
🍀حتی موقعی که شب آخری جاده پیرانشهر به سردشت زدیم تو رودخونه و پاهامون تو پوتینی که لق لق میزد یخ زده بود! و مور مور و درد حاصله از یخ زدگی شدید پیدا کرده بود چقدر شیرین بود.!؟
🍀یادم رفت بگم؛ وقتی کنار دریاچه ارومیه هم بودیم وقتی اولش بارون می اومد و بعد تبدیل به سرما و برف شدید میشد. از آسایشگاه تا برسیم پای سنگر نگهبانی با همین وضع روبه رو بودیم . من که چند باری پُستم خورد به طلوع خورشید...
🍀با صدای برخورد آب دریاچه و طلوع خورشید و یخ زدگی گونه ها و دست و پا چه کیفی میکردیم و خودمون هم متوجه نبودیم ! شما چطوری سپری کردید اون لحظه ها رو؟یاد رفیق و همرزم شهیدمان ابوطالب زاده بخیر...🌷
🍀 از این دست خاطرات ، همون چیزیه که به گه گاهی به یادش می افتم! اما نمیدوم چرا تو این لحظه یادم افتاده؟ و نمیدونم باید تبسم کنم!؟ یا اشک بریزم!؟ اما همیشه اشک میبره و پیروزتره!
🍀حالا به شهادت علی آقا خوش لفظ و علی آقا قمی هم فکر میکنم و بعد به حال و روز نداریمان! راستی فکر میکنید چند تا از رفیقامون بیان ما رو همراهی کنن و از سایرین حالیت بطلبن!؟
🍀می ترسم اون موقع چهل نفر نشن و ما رو از یه دعای خیر محروم کنن.! خدا کنه اینطور نشه... خدا کنه...
🍀حالا متوجه شدین چرا نمیدونم تبسم کنم یا اشک بریزم؟!شما چطور؟
🍀 یه #پیشنهاد برای سازنده گروه!؟ بیایم از این به بعد برای #باقیات_و_صالحات هم که شده کاری کنیم ؛کارستان !چی کار کنیم !؟
🍀هر کدوم از همرزمانی که#عضو_گروه_هستند. اگر #شهید شدند و یا به سرای #آخرت رهسپار شدن با اعلام در گروه...
🍀#نماز_لیله_الدفن بخونیم و #اولین #جمعه هم براش از طرف آقا ثامن الحجج(ع) برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان (عج) به نیت ۱۴ معصوم #چهارده تا صلوات با #عجل_فرجهم #نذر کنیم و از طرف رفیق از دست رفتمون هدیه کنیم...
🍀و همین شهادت و یا از دست دادن همگروهی رو بهانه ای قرار بدیم برای قرائت قرآن کریم که البته مدتی هست رواج پیدا کرده اما منسجم و مستمر نیست...
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷