eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
43 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
283 ویدیو
29 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطراتی از دفاع مقدس
🍃💐بسم الله الرحمن الرحیم🍃💐 🌸ای کاش جان بخواهد، معشوقِ جانی ما 🌸تا مدعی بمیرد، از جان‌فشانیِ ما 🌸گر در میان نباشد، پایِ وصالِ جانان 🌸مُردن چه فرق دارد، با زندگانی ما؟ 🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت : سوغاتی ✍خدمت همه ی همراهان و همرزمان عزیز و ولایت مدارگروه فاخر لشگرویژه شهدا و... دیدم همرزمان به یادمون نیستند گفتم خودمون به یاد خودمون باشیم و این روزها رو هر روز به هم تبریک بگیم،😊 👈🤓دیدم ما که کردستان بودیم از سوغات جبهه محروم بودیم اصلاسوغاتی های غرب کشور یه طور دیگری بود. عرض می کنم خدمتتون! 🧐آقاجون فرض کن از بالا داری به این جاده ی پیرانشهر به سردشت و یا هر جاده ای که دوست داشتی نگاه می کنی !! ارتش غیور مند کیلومتر به کیلومتر جاده های کردستان رو پایگاه کاشته بود و از توی این پایگاهها هر روز سرصبح دوتا دوتا کاج و صنوبر و سرو دو طرف جاده می آورد می کاشت ! و دم غروبی هم کاشته هاشو جمع می کرد می برد داخل همون پایگاه، آقا اصلا این چه کاری بود که می کرد.!؟اگه می خواستی بکاری دیگه چرا جمع می کردی واقعا"!! 😓از اون طرف هم ایفاهای لشگر با یه تویوتا ی قدیمی پلنگی جلو عقب که پشتش دوشکا سوار کرده بودند و افراد خبره و جا افتاده ای هم پشتش بود رو می دیدی که نیرو جابجا میکنن برادر پازهر امامی یکی شون بود آخه دوشکا هم شد کار اما آقا اگه تو کمین می افتادی یا بایستی اولین بار از تو یه جاده ی پاکسازی نشده عبور می کردی و یا می افتادی تو کمین آنوقت دل شیر می خواست،! تازه جای رشد هم داشت !باور بفرمایید. مثل همین همرزم عزیز که اونقدر رشد کرد و کرد تا رسید و خداوند هم میوه ای رو که پرورش داده بود رو چید و برد. البته دیگه جزو فرماندهان شده بود.🌷یادش بخیر🌸 👈اما آقا توی این طور جا ها جای شیر بچه هایی البته مثل اباصلت از استان شیر پاک خورده های گیلانی هم بودندکه یادشان به خیر فکر کنم یه بار با هم شهری ها وبا تویوتا ی دوشکا به هوا پرتاب شدند. خیلی ساده رفتن رو مین😊 البته این شیر پاکتی ها جای رشد نداشتند 😁 هنوز هم هستند و نگم که چکار میکنند.😂 👈ای وای چرا از سوغاتی دور شدم همه تقصیر این پایگاههای ارتش و دوشکا چی ها، هست . 👈اگه مثل جنوب بود غمی نبود شب چندتا منور می زدیم و از اون طرف عراقی ها چند ده تا بیشتر می زدند،! اونوقت چتر منور می تونستیم سوغاتی ببریم. بگیم بله بله آقا ما هم جبهه بودیم!! 👈البته عراقی ها فهمیده بودن ما عاشق چتر منوریم ، همیشه خیلی جلوتر می زدن ، تا قناسه زن ها هم بتونن سر صبحی دشت کن!! 👈آقا تو کردستان خیلی خیلی کم بود اصلا نمی شد اینطور چیز ها رو سوغات ببری به جاش اگه مرمی فشنگ ژ۳ پیدامی کردی می تونستی با هنر نمایی یه گردنبد یا جا کلیدی درست کنی ،! و تازه اگه می تونستی از دژبانی ارتش غیور مند نجاتش بدی😂😂 👈آقا تو جنوب مشاهده می شد پوکه ی پدافند شلیکا، ۲۳ دوشکا و حتی ۵۷ هم به غنیمت می رفت اما جای ما همش متعلق بود به بیت المال و بایستی بر می گشت برای پر شدن مجدد!!😉😔 😳اما آقا ما هم وقتی بر می گشتیم سوغات یا عرق بیدمشک و نقل و ... از ارومیه می گرفتیم اگه تو کرمانشاه بودیم کاک و شیرینی خرمایی و ... خلاصه اصلا دست خالی بر نمی گشتیم ،مگه از جونمون سیر شده بودیم که پشت در های یه خونه اونم یه شهردرجه سه و پشت جبهه شهید بشیم 😄 👈آقا اصلا امکان داشت پشت همون در به خاطر سوغات اسیر و ... بشیم. و نتونیم بریم داخل و... تازه بنیاد هم اینطور جاها رو قبول نداشت! ✍آقا با همه ی اینها روزهای بیادماندنی رو پشت سر گذاشتیم بفرمایید یه خاطره ی شیرین 😋😋 ✍وقتتان به خیر و نیکی و سلامتی و این هفته هم براتون یاد آور همون دوران خاص و رویایی و درخشان باد. 🌷همه ی عزیزان را میزبان باشیم حتی با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد (ص) 🌸والعاقبه للمتقین🌸 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خدا بخواهد✍نبی زاده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🍀 سوغاتی 🌸ای کاش جان بخواهد ، معشوقِ جانی ما 🌸تا مدعی بمیرد ، از جان‌فشانیِ ما 🌸گر در میان نباشد ، پایِ وصالِ جانان 🌸مُردن چه فرق دارد ، با زندگانی ما ✍خدمت همه ی همراهان و همرزمان عزیز و ولایت مدار ، دیدم همرزمان به یادمون نیستند گفتم خودمون به یاد خودمون باشیم😍✋ 🍀 یادم افتاد ما که کردستان بودیم از سوغات جبهه محروم بودیم اصلاسوغاتی های غرب کشور یه طور دیگه ای بود. عرض میکنم خدمتتون! 🧐آقاجون فرض کن از بالا داری به این جاده ی پیرانشهر به سردشت و یا هر جاده ای که دوست داشتی نگاه میکنی! 🍀ارتش غیورمند کیلومتر به کیلومتر جادههای کردستان رو پایگاه کاشته بود و از توی این پایگاهها هر روز سرصبح دوتا دوتا کاج و صنوبر و سرو دو طرف جاده می آورد می کاشت! و دم غروبی هم کاشته هاشو جمع میکرد می برد داخل همون پایگاه ، آقا اصلا" این چه کاری بود که میکرد.!؟اگه می خواستی بکاری دیگه چرا جمع میکردی واقعا"! سربازهای تامین جاده رو میگم😁✋ 😓از اون طرف هم ایفاهای لشگر با یه تویوتا ی قدیمی پلنگی جلو و عقب که پشتش دوشکا سوار کرده بودن و افراد خُبره و جا افتاده ای هم پشتش بودن رو میدیدی که نیرو جابجا میکنن... 🍀برادرهمرزم پازهرامامی یکی شون بود.! خدا رحمتش کنه تو عملیات قادر شهید شد و مدتها شهدا رو ارتفاع باقی موندن و... 🍀 آخه دوشکا هم شد کار اما آقا اگه تو کمین می افتادی یا بایستی اولین بار از تو یه جاده ی پاکسازی نشده عبور میکردی و یا میافتادی تو کمین؛! آنوقت دل شیر می خواست تا پُشت قبضه بمونی و شلیک کنی،! و پا پس نکشی... 🍀تازه جای رشد هم داشت !باور بفرمایید. مثل همین همرزم عزیز که اونقدر رشد کرد و کرد تا اینکه خوب رسید و خداوند هم میوه ای رو که پرورش داده بود رو چید و برد. البته دیگه جزو فرماندهان شده بود.🌷یادش بخیر 🍀 البته هستند سروهایی مثل برادر همرزم علی احمدی که این روزها راوی ولایت مدار دفاع مقدس و نویسنده کتاب معروف دوشکاچی هستن و همرزمان او را با نام دوشکاچی می شناسیم یا خیلی دیگه از این نوع فرهنگی این روزا که قبلا دوشکاچی بودن... آهای کامشاد کجایی😍✋ 🍀اما آقا توی این طور جاها جای شیر بچه هایی البته ؛ مثل اباصلت از استان شیر پاک خورده های گیلانی هم بودن که یادشان به خیر فکر کنم یه بار با هم شهری ها و با تویوتای دوشکا به هوا پرتاب شدند. خیلی ساده رفتن رو مین😊البته این شیر پاکتی ها جای رشد نداشتند 😁 هنوز هم هستند و نگم که چکار میکنند.😂 🍀 ای وای چرا از سوغاتی دور شدم همه تقصیر این پایگاههای ارتش و دوشکاچی ها، هست...😍✋ 🍀 اگه مثل جنوب بود غمی نبود شب چندتا منور میزدیم و از اون طرف عراقی ها چند ده تا بیشتر میزدن،! اونوقت چتر منورها رو می تونستیم سوغاتی ببریم. تا بگیم که بله بله آقا ما هم جبهه بودیم!😍 🍀البته این اواخری عراقی ها فهمیده بودن ما عاشق چتر منوریم ، همیشه خیلی جلوتر خودشون میزدن ، تا قناسه زن ها هم بتونن سر صبحی دشت کنن!😳 🍀آقا تو کردستان خیلی خیلی کم بود اصلا" نمی شد اینطور چیزها رو سوغات ببری به جاش اگه مرمی فشنگ ژ۳ پیدامیکردی می تونستی با هنر نمایی یه گردنبد یا جا کلیدی درست کنی،! و تازه اگه می تونستی از دژبانی ارتش غیور مند نجاتش بدی😂 🍀آقا تو جنوب مشاهده میشد پوکه ی پدافند شلیکا ، ۲۳م م ؛ دوشکا و حتی ۵۷ م م هم به غنیمت و سوغاتی میرفت اما جای ما تو غرب کشور ؛ همش متعلق بود به بیت المال و بایستی بر میگشت برای پُر شدن مجدد!😉😔 😳اما آقا ما هم وقتی بر می گشتیم سوغات یا عرق بیدمشک و نقل و...از ارومیه میگرفتیم اگه تو کرمانشاه بودیم کاک و شیرینی خرمایی و...خلاصه اصلا"دست خالی جرأت نمی کردیم برگردیم شهرستان ، مگه از جونمون سیر شده بودیم که پشت درهای یه خونه اونم یه شهر درجه سه و پشت جبهه شهید بشیم 😄 🍀آقا اصلا" امکان داشت پشت همون در به خاطر سوغات اسیر و... بشیم. و نتونیم بریم داخل و... تازه بعدِ جنگ متوجه شدیم که بنیاد هم اینطور جاها رو به عنوان شهید ، جانباز و آزاده و... قبول نداره! ✍آقا با همه ی اینها روزهای بیادماندنی رو پشت سر گذاشتیم بفرمایید این هم یه خاطره ی شیرین 😋 💚وقتتان به خیر و نیکی و سلامتی امروز هم براتون یاد آور همون دوران خاص ورویایی و درخشان یاد باد. 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_همه_را_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷