eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 قوطی خالی کمپوت یا چای لب سوز... ✍یادش بخیر ، روزهای پُر از خاطرات بیاد ماندنی از تیپ ویژه شهدا ، خداییش ، هر طوری فکر می کنم ، و حتی خاطرات مناطق دیگر رو بیاد میارم، باز هم بر میگردم به آذربایجانغربی وکردستان و خاطرات ارزشمند آن دوران... 🍀 سر صبحی داشتم چای میخوردم ؛یهویی ، لبام سوخت 😔 اما دل بچه هام برام غش رفت ، یکی گفت: بابایی سوخت ، یکی دوید آب بیاره! حاج خانم گفت: بازم خودشو پیش بچه ها لوس کرده ، پاشو خودت رو جمع کن، مرد حسابی ، هزار و یک دفعه ی دیگه هم لبت سوخته هیشکی نبوده اینقدر قربون صدقه ات بره😁 🍀 آقا پرتاب شدم نوک قله ای نزدیکی های جنگل آلواتان تا برم با چند نفر از برو بچه های دسته که هر کدوم پنج شش تا قمقمه به دست به طرف پای قله که آب بیاریم بالا... البته با چند نفر اسلحه بدست و هوشیار که کمین نخوریم... 🍀اون موقع ها کمپوت اهدایی مردمی خیلی میرسید . اولاش بر چسب داشت مثلا گیلاس، آلبالو ، سیب ، زردآلو ، گلابی ، تا یادم نرفته بگم که تو جیره غذایی هر کدوممون یه کمپوت داشتیم. وقتی کاغذ روشو می کندیم ، یه ظرف فلزی صاف و یا بند بند شده و در بسته دیده میشد. بعدها بدنه کمپوت ها بند بند بودن و بدنه کنسروها صاف البته تخصص میخواست تا بدونی کمپوت داری معامله میکنی یا کنسرو😋😉😁 🍀با این حال ، به مرور دیگه قوطی کمپوت ها بر چسب نداشت ، صاف هم نبود. بیشترش هم شده بود ، زرد آلو و سیب ، شانس داشتی گلابی و اگه از دست کسی در میرفت گیلاس بود...😂 🍀ماهر و متخصص های دسته یادشون بخیر و نیکی ،کمپوت شناس بودن و از روی قوطی هایی که دورش نوار برآمدگی داشت تا ۸۰% حدس میزدن تو جیره غذایی طرف چیه و بالای ارتفاع و در عملیاتهاداد و ستد میشد.😁 🍀بعدش با همون سنگ هایی که از کندن زمین برا سنگر بیرون ریخته بودیم یکیشو پیدا میکردیم و شروع میکردیم لبه ی تیز سر نیزه قوطی کمپوت رو باز کردن ،! یا در باز کن جعبه مهمات دوشکا و یا از اون در باز کن های دو تیکه ی جعبه فلزی فشنگ که کم یاب هم بود و یا نایاب... باز شون میکردیم. 🍀اون روزها کسی در فکر در باز کن آسان و راحت برا کسی نبود. اصلا شاید فناوریش هم نبود یا کم بود. اما سرنیزه و سنگ هر دو همون کاری رو می کردن که حالا ما به راحتی انجام میدیم. باز هم یادش بخیر... 🍀یه کتری بزرگ یکی از همرزما داشت ، خدا خیرش بده به هر نحوی بود ، آب فراهم میکرد و وقتی که میخواست حالی بده چای هیزمی به راه بود. حالا چقدر التماس میکردیم بماند😂 🍀 یادم اومد هرکه آب میداد به همون مقدار کمتر چایی میگرفت ؛ اگه چایی دم دست نبود از گیاهان اطراف قله پیدا می‌کرد دم میکرد. بعدش هم سیگاریها سیگار وینستون می‌کشیدن... 🍀اما چای لب سوز تو قوطی کمپوت خیلی میچسبید. حتی وقتی که لبت هم می چسبید به قوطی و می سوختی ، چایی رو فوت می کردیم تا سرد بشه ، اما قوطی داغ بود و نمی شد تو دست نگه داری ، آقا آی داغ بود؛ آی داغ بود. با کلاسهای دسته گاهی لیوان قرمز خود شون روبه همراه داشتند.اما از این دست افراد خیلی کم بودن... شاید هم وسواسی همون موقع هم وجود داشت و ما اهمیت نمی‌دادیم که... 🍀راستی معلوم نبود شاید مادر خودم هم کمپوت به جبهه هدیه کرده بود.خدابیامرزدش تو انجمن خانم های محله از این دست کارها خیلی انجام میدادن.؛! و به همین خاطر هم ؛ از این دست کمپوت ها برای ما که تو جبهه استفاده می کردیم ، خیلی عزیز بود... 🍀می خواستم بگم ، جنگ رو مردمی اداره کردن که دستشون خالی بود ، اما کمک هاشون هیچ وقت پایانی نداشت ؛ آره فقط مردم ؛ و باید قدرشان رو بدونیم،! پدر و مادر و برادر و خواهر و... خودمون بودن؛! صبح شما و همه ی عزیزان ایران زمین اسلامی و ولایتمداربه خیر و شادی و نیکی... 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
💚🌷 ✍ یادش به خیر و پارسایی ؛ شهیدان محمود کاوه ، اسدالله کشمیری و خلیلی و قدرت الله عباسی یا شهید خانی!؟ چهار شهید بر یک سفره ی نهار 💚🌷 آقای خاص شهید محمود کاوه فرمانده ای بود ، بی بدیل در حد مالک اشتر زمانه خود گوش به فرمان امام زمانه خود... 💚 در غیر از زمان فرماندهی ؛ خود را از باقی نفرات جدا نمیدانست. مانند سایرین بود ؛ با آنها نشست و برخواست میکرد ؛ در جمع ورزش میکرد و غذا میخورد و با آنان می گفتند و می خندیدند. 💚🌷 فرمانده برای حضور در جمع بسیجیان و عکس گرفتن با آنها همیشه پای کار بود حتی در زمان استراحت های کوتاه آقای فرمانده ؛ همین امر سبب شد که برای دیگر نیروهاحالتی پیش آید که یک برادر محمود می گفتند ، هزار برادر محمود از زبانشان جاری می شد. 💚🌷شهید صیاد شیرازی در باره شهید محمود کاوه چنین گفته است. ، در سایه الطاف الهی محمود عزیز را حزب الله واقعی میدانم ؛ گویا زمزمه آوای الهی ارجعی الی ربک راضیه مرضیه در قلب و روحش استمرار داشت. 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 امام خامنه‌ای حفظه‌الله ✍برادرم حضرت جبرائیل به رسول خدا ص همواره درباره زنان سفارش میکردن...خب حضرت جبرائیل علیه السلام از قول خودشون که سفارش نمیکردن، از جانب خدای عزیز پیغام می آوردن، پس در واقع این حدیث نشان دهنده ارزش بالای زنان نزد خدای تعالی ست. 💚سوای وجود مبارکه بانوان عالی رتبه همانند حضرت خدیجه و حضرت زینب و حضرت مریم و حضرت آسیه سلام الله علیهما و.... دیگر بانوان مکرمه و معززه عالم خصوصا مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها، خیل عظیم مادران و همسران شهدا که به معنای واقعی کلمه همگی برای ما الگوی صبر و استقامت و ایستادگی و فداکاری و ایثار در راه حق و حقیقت و ولایت بوده و هستند. بیانات امروز ۱۴۰۳/۹/۲۷ 💖 💖"اللهم احفظ لنا سیدنا و نور عیننا و قلبنا الذی بین جنبینا قائدنا امامنا الخامنه ای"
💚✍ گزارش تصویری دیدار هزاران نفر از زنان و دختران سراسر کشور با حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی. ۱۴۰۳/۹/۲۷ 💚 پوشش مناسب هوای سرد رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار 💖"اللهم احفظ لنا سیدنا و نور عیننا و قلبنا الذی بین جنبینا قائدنا امامنا الخامنه ای" 💖
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 سه‌شنبه‌های مهدوی 💚 ✍ آهای مردم ؛ آیا تا به حال فکر کردیم امام زمان عجل الله کجای زندگی ماست؟! 💚چقدر نگرانی و استرسمون به خاطر دوری از ایشونه؟! 💚چقدر حالمون گرفته شده و بی تاب شدیم از فراقش؟! 💚فکر نکنم امام زمان جایی در زندگی‌مون داشته باشه چون اگر داشت ؛ حالمون خوب بود... 💚 این همه گرفتاری و بلا که داریم به خاطر فراموش کردن و دوری از حضرت یاره ؛ بیشتر قدر امام مهربانمون رو بدونیم و برای ظهورش دعا کنیم... 💚 💚 ﷽اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💚 💚 💚َ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ 💚ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﺟﺰ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻭ ﺑﺎﺯﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺳﺮﺍﻯ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ! 🍀 ✍اگر ميتوانستيم به آدمها بگوييم چه كار درستی انجام داده اند،به جای آنكه هميشه خطاها را متذكر شويم.انوقت معجزه ای رخ می‌داد. 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
زنده یاد قدرت الله منصوری
خاطراتی از دفاع مقدس
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 گذشته در گذشته ✍من برای گذشته هیچ کاری نمی تونم بکنم.! 🍀اگه شما تمامِ علم و علمای جهان را هم جمع کنین؛ حتی نمی تونید، مثلا" لباسی را که شب گذشته ، پوشیده بودی را عوض کنی و یک لباس دیگه ای بپوشی و... 🍀 گذشته یعنی تمام شد و رفت...! 🍀وقتی هیچ کس؛نمی تونه، هیچ کاری برای گذشته بکنه ؛!چرا آدمها باید در گذشته بمونن؟ 🍀 اما باید از گذشته آموخت.! شاید همرزمان عزیزم در لشگرویژه شهدا ؛ یادشان باشد ، اولین روزهای حضور فرمانده ، را درکنار دریاچه ارومیه ، سردی هوا بیداد میکرد ، برف در برخی نقاط تا زانو میرسید. 🍀اما یک نفر ، ستادی تو تیپ پیداشده بود که پس از شهید -نژاد بیشتر از بقیه اهتمام داشت به صبحگاه ، به رزم شبانه ، به آمادگی رزمی ، و کلا" پویایی ، تحول ، تعالی ؛ بنیان مرصوص و ... 🍀این مقدار را داشته باشید! علی آقا ، علاوه بر رصد اطلاعاتی اهتمام بیشتر داشت،!به معنویات،! اخلاق ، اخلاص ، ولایتمداری ، اعتقادات و... 🍀 همون موقع ها آقای خاص تیپ ویژه برادر رو میگم! داشت نقشه ی انهدام ضد انقلاب و قلع و قمع اونا رو در محور مهاباد می کشید؛! 🍀 لبخند به لب ؛! - کردستان رو میگم؛! درصدد تکمیل ظرفیت ، ارتقاء سطح یگان ویژه شهدا و همچنین محل استقرار تیپ در مکانی سوق الجیشی رو رصد میکرد. 🍀 ما خودمون کجا بودیم! تو آسایشگاه‌های گرم و مناسب آن روزگاران باشکوه ، وسخترین کارها برامون صبحگاه بود ، نگهبانی چند ساعته شب تو همون سنگرهای اطراف پادگان تو برف و لب دریاچه ارومیه... 🍀 نمیخوام بگم فرشته بودم ، اما تا زمانیکه برادر سر نرسیده بود ، صبحگاه ، رزم شبانه ، پیاده روی و... رو نداشتیم،! راحت داشتیم روزگار سپری میکردیم تامجددا" بریم جنگ ؛ تو کوه و کمر آذربایجانغربی و ارومانات وکردستان.! 🍀به همین منظور وقتی هم که ایشون رسیدن و این دستورها صادر شد ، حداقل به طبع من زیاد سازگار نبود. نه اینکه کار سختی می خواستند تا انجام شود، خیر! 🍀دلیلش این بود که در حین درگیری نبودیم، خیلی عالی نبودیم ؛ کمی بی تجربه بودیم در دانش رزم ، و از اسرار آموزش نظامی و آمادگی رزم چیزی حالیمون نبود.! 🍀 اما حرف مردی سبز پوش،!با آرمی مخملی برسینه در ستادی کاملا" عملیاتی ، حاج رو میگم؛! 🍀خود گواهی بود که در سلسله مراتب فرماندهی ، امام امت امر به کاری نموده اند. و ما نیز می بایستی ،! مطاع امر می نمودیم. و همه ی این اقدامات ، بعدها چه موثر و بی بدلیل رخ نمایان می نمود...