eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
228 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ 💚 و ما روزها(ى شكست و پيروزى) را در ميان مردم مى گردانيم تا خداوند (با امتحان) كسانى را كه ايمان آورده اند، معلوم دارد و از شما گواهانى (بر ديگران) بگيرد و خداوند ستمگران را دوست نمى دارد. 🍀 🌷حضرت امام علی علیه السلام می فرمایند: 🍀 إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ همانا پُست و مسئولیت برای تو وسیله ی آب و نان نیست بلکه امانتی بر گردن تو است. 🍀 فاعتبروا یا اولی الابصار 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 🍀 گاهی خدا آنقدر زود به خواسته هامون جواب میده که باورمون نمیشه از طرف خدا هست... 🍀 در همین موقع هست ، که میگیم عجب شانسی آوردم...! اما دقیقا" اینطور نیست... 🍀 إلهی ،! ما همه بی‌چاره‌ایم و تنها تو چاره‌ای ،! و 🍀 الهی،؛! ما همه هیچ كاره‌ایم و تنها تو كاره‌ای،! ما را دریاب 💚
🕊🌷🕊🌷🕊 🖤 هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد ؛ او ماند که در کنار زینب باشد. 🖤🌷 که سجّاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد. 🖤 آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان 🖤🌷سالروز ️شهادت وارث نهضت عاشورا ، حضرت امام سجّاد علیه السلام تسلیت باد.
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 (۲) ✍هنوز چند قدمی مانده تا به مین های ضد نفرات برای خنثی سازی دسترسی پیدا کنم. 🍀 نگاه کردن به روبه رو و دیدن صحنه انواع مین های باقی مانده اشتباه بود. سبب شد کنترل فکری خودم رو از دست بدم. 🍀 فشار عصبی به خاطر اولین حضورم در میدان واقعی و فاصله از مقر و مربی ، روی من اثر گذاشت. 🍀 آرام و با احتیاط از جایی که آمده بودم به عقب برگشتم . فرمانده به استقبالم آمد. یه کاسه رویی آب یخ ریخت رو سرم و یک لیوان پلاستیک قرمز آب قند سرد شده داد خوردم . 🍀 گفت : آفرین خسته نباشی خوب کردی ادامه ندادی.! خوف کردی ، نه!؟ گفتم بله! مربی هم گفت طبیعی هست... 🍀 برگشتم ، سر جای اولم و حالا دیگه مین های والمری و گوشت کوبی(پومز) و...نزدیکتر و مینهای ضد خودرو و ضد تانک پشت آنها قرار گرفته بود. 🍀 رفتم سراغ اولین مین به آرامی بلندش کردم سیم جهنده بودنش هم وصل بود . 🍀 خنثی کردمش و به آرامی چاشنی ها رو درآوردم . تمام لباسم خیس عرق شده بود.و عرق به داخل چشمم میرفت. 🍀 اصلا" میدان مین بر روی قواره و اصول چیده نشده بود. یکی از مینهای گوشتکوبی تله شده بود.چون تجربه کافی نداشتم ، ناگهان آموزش هم از یادم رفت. 🍀 خدایا قطع فشاره ،! یا قطع کشش ،! صلواتی فرستادم و سیم تله را با سیم چین بریدم. اتفاقی نیافتاد. 🍀 کمی به کارم سرعت دادم و فکرکنم پانزده تایی جمع کردم و رسیدم به مینهای ضد خودروی فیلتری اینها دیگه خیلی راحت بود فقط یه چاشنی داشت و بزرگ و راحت تر خنثی می شد. 🍀 کمی تامل کردم ،! نفر دوم گفت: خسته شدی بیام جات؛!؟ گفتم نه ! گفت بقیه تیمها خیلی عقب تر هستند ؛! گفتم : نگاه نکن کار دستمون میدی باید با پای خودمون برگردیم عقب،! یکی رو خنثی کردم ؛ اطرافش باید دوسه تا والمری هم باشه. حتی شاخکهای رومین هم دیده نمی شد. دست کردم زیر رمل هاو شروع کردم به گشتن. 🍀 یکی پیداکردم و دورشو خالی و بیرون آوردم. دومی و سومی رو هم یافتم . خسته ی خسته به هم تیمی گفتم ، نمیتونم ، خسته شدم؛! بر می گردیم. 🍀 با فرمانده صحبت میکردم که صدای انفجار از میدان شنیده شد . یکی از همرزمان توی محوطه مین غرق خون بود و نفر دوم هم حال روز خوبی نداشت اولین اشتباه رو یکنفر در اولین روز انجام داده بود. 🍀 نفر دوم با اطمینان کامل از فرمانده اجازه خواست تا به جای من برود . و پانزده دقیقه بعد صدای انفجار مین در محوری که من سر تیم آن بودم شنیده شد و مجددا انفجار بعدی و باز هم بعدی... 🍀 هنوز به محور قبلی رسیدگی نشده بود که اتفاق جدیدی رخ داد .و هر چهار همرزم عزیزم شهید شدند. اولین روز با آخرین اشتباه یکی دیگر از دوستان سپری می شد. 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊 🍀و من كلام له (علیه السلام) يصف أصحاب رسول الله و ذلك يوم صفين حين أمر الناس بالصلح‏: 🍀وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ؛ 📗خطبه ۵۶ نهج‌البلاغه 🍀بسا مردى از ما و مردى از دشمنان ما، مردانه، پنجه در مى افكندند، تا كداميك ديگرى را شرنگ مرگ چشاند. 🍀گاه ما بوديم كه جام مرگ از دست دشمن مى گرفتيم و گاه دشمن بود كه جام مرگ از دست ما مى گرفت. چون خداوند صداقت ما را در پيكار ديد، دشمن ما را خوار و زبون ساخت و ما را پيروزى داد. تا اسلام استقرار يافت و از خوف دشمنان آرميد و در منزلگاههاى خود مأوا گزيد. 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊 🌸 عمری‌است‌که‌ازحضوراوجاماندیم 🌸درغربتِ‌سردِ‌خویش‌تنهاماندیم 🌸 اومنتظراست‌تاکه‌مابرگردیم 🌸ماییم‌که‌درغیبت‌کبری‌ماندیم َ
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ.... 💚ای مؤمنین! این دعوت خدای متعال است که شما را به یاریِ دین خدا فرا می خواند. 🍀 ✍همانطور که ولیّ خدا نیز در روز ، همین نصرت دین را از مردم مطالبه کرد و فرمود: هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی 🍀و چنانکه حضرت سلام الله علیها نیز پس از عاشورا ، با تبیین و روشنگری های خود، دین خدا را یاری نمود. 🍀 پس با عمل خود (هراندازه که از دستتان بر می آید) دینِ خدا و نظام اسلامی را تقویت کرده و از تضعیف آن جلوگیری کنید تا در روز قیامت رو سفید باشید. 🍀 فاعتبروا یا اولی الابصار 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِـے اللَّيْلِ اِذا يَغْشۍ ، وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّـی...! 💚 سلام بر شما در شب هنگامی که می پوشاند و در روز وقتی که آشکارمی‌شود ؛ ✍ میگفت :‌ هروقت ، دلت‌ برای امـام‌ زمانت‌ تنگ‌ شد ، زیآرت‌ آل‌ یـــاسین‌ بخون انگار امامت‌ داره باهات‌حرف‌میزنه...! 💚 💚 َ
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ 💚ای افرادی که ایمان آورده‌اید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. 🍀 ✍ میگن ؛ هرچه بیشتر به دنیا ببخشی حضرت دوست هم بیشتر به شما می بخشه ، و این ، همون موفقیتی هست که فقط تو دنیا دنبالش هستی.و صد البته آخرتی آبادتر... 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 اَنْظُرْاِلَيْنَااَيُّهَااَلْعَزيز ، 💚 يَااَبَانَا يَاصَاحِبَ‌اَلزَّمَان... ✍دراین‌ آدینه ی مهدوی و روزهای محرم ، دلم‌ بیشتر از هر وقت...رفیق‌شفیق می‌خواهد. 💚 وچقدر ، حیف‌ که‌ هنوز به‌ جانم‌ سنجاق‌ نشده‌ ، این که‌ شما اید. 💚 آقاجانم ؛ سر میزنم به در ، آنقدر تا که بِگشایی‌... 💚 گدایی درِ خانه شما نیز خوب است ، اگر گدا هنری‌ هم داشته‌باشد... اَلسَّلاٰمُ‌عَلىَ‌الْقٰائمُ‌الْمُنتَظَر💚✋ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 ✍عصر شده بود و هنوز بوی انفجار ها و سوختگی در نزدیکی مقر به مشام میرسید. 🍀نزدیک تانکر آب بودم فرمانده و مربی عزیزم سررسید. خیلی ساده گفت: میتونی یه دسته رو اداره کنی !؟ گفتم مُسن ترهاهستند. 🍀 گفت: نه ؛! کسی باید باشه خودش تو میدون مین حضور داشته باشه. گفتم هرچی خدا بخواهد.گفت: آماده شو بریم میدون مین؛!.گفتم: عصر شده سخته! 🍀 گفت باید یه چیزهای تکمیلی هم یاد بگیری بریم .دو یا سه ساعتی درمیدون مین داشتم آموزش میدیدم مواردی که خیلی خطر ناک بود و برای دوره مقدماتی آموزش نداده بودند . 🍀 صبح رسما "فرمانده دسته شده بودم، بدون معرفی ؛! دسته رو معاونم که تقریبا بیست سالی از من بزرگ تر بود به خط کرد.از ایشان مسن تر هم در دسته بود . 🍀 وقتی شروع به صحبت کردم و تذکراتی که فرمانده داده بود و تذکرات حفاظتی رو دادم ، گفتم آماده بشیم برای رفتن به داخل میدان و کار رو شروع کنیم. 🍀یکی از مسن ها گفت: مگه چکاره هستی دستور میدی !؟ گفتم خادم دسته خلاصه شلوغ شد.😂 🍀 من هم سه تا تیم برداشتم رفتم برای خنثی سازی و به جانشین دسته هم هشدار دادم آمبولانسها رو به خط کنه با امدادگرها نزدیک میدان مستقر شوند و با پیرمردها هم صحبت کنه تابیان داخل و کار روی زمین نمونه . اما نشد .که نشد.😁✋ 🍀گروه سمت چپ ما توی هر تیمی صبح اول وقت دوتا شهید داد. یعنی اوضاعی شده بود. 🍀 از روی زمینی که روز گذشته هم رزمم شهید شده بود گذشتم و نشستم برای ادامه کار مین ها رو جمع کردم و جلو رفتم . مین های (TM46) ضد تانک جلو دستم بود . 🍀احتیاط کردم واین مین را بدون اینکه حرکتی بدم اطرافشو خالی کردم و دسته نگه دارنده رو پیدا و طناب وصل کردم و برگشتیم عقب .و از توی سنگر کشیدیم که صدای حدود ده تا انفجار ی رو شنیدیم و بعد آرام شد. 🍀سریع برگشتیم به محوطه و آخرین مین را هم با طناب و انفجار خنثی کردیم . پس تمام مین ها ی ضد تانک در این محوطه قابل دسترس و خنثی سازی نیستند و باید منفجر می شدند. 🍀 صبح روز بعد با صحبتی که فرمانده گروهان انجام داد خود پیر مردها آمدند و داوطلب شدند و حلالیت طلبیدند. و رفتند. تو میدان وچند روز بعد همین همرزمان هم با اولین اشتباهی که کرده بودند به خیل شهدا پیوستند. 🍀هر بار عزیزی از دست میرفت همت بچه ها برای پاکسازی میدان مین بیشتر می شد. شبها عالی بود . در این صحرای بی کران هرکجا رو نگاه میکردی توسلی ، ندبه ای ، دعا کمیل ، نماز شب ، زیارت عاشورا خوانده می شد. عشق و شور حسینی بیداد میکرد . 🍀 از روزهای بعد همه برای رفتن به میدان و سرتیم شدن از هم سبقت میگرفتند. 🍀همرزم و جانشین دسته ؛ سمت راست ما بود و مشغول کار ؛ یک لحظه نمیدونم چی شد که نگاهم رفت سمت راست ، تا بجُنبم و این صدا برسه که نه نچرخون ؛! کار از کار گذشته بود . آخرین اشتباه رو انجام داده بود. احساس کردم ، مین جهنده والمری از ضامنش جدا و نزدیکی سینه همرزمم منفجر شد و باز هم شهیدی دیگر اما بدترین اتفاق و همزمان ، پُشت سرم رخ داد . 🍀 و آن وقتی بود که نفر دومم رفته بود تا چاشنی مین ها رو توی جعبه بگذاره و برگرده او شاهد ، این ماجرا بود. من میگم از روی علاقه و محبتی که به همرزمش داشت، و برای اینکه کمک کنه ازپشت نفر سوم وارد محوطه پاکسازی نشده به سمت محل انفجار دوید. 🍀 ابتدا پایش رفت روی مین گوجه ای قطع شد و سپس چرخی خورد و افتاد روی یه مین والمری . در پوش شاخک دار مین منفجر شده نزدیک پایم فرو رفت تو زمین . نفر سوم تیم هم در جا شهید شد چون محل انفجار به نفر سوم خیلی نزدیک بود. چهار شهید در یک لحظه. 🍀 این اولین اشتباه آخرین اشتباه ؛ شب ها توی چادر برای بچه های تخریب شده بود. سبب شادی مجلس همرزما ،! و وعده روز بعد رو به هم میدادند. 🍀 این گروهان تخریب که من بهش میگفتم گروهان شهدا تو مدت پنجاه و پنج روز یه چیزی حدود بیست هزار مین جمع کرد. خدا روح همه شهدا مخصوصا شهدای تخریب رو با شهدای کربلا محشور نماید. 🍀 امروزه اطلاعاتی بدست آمده که صدام بیش از بیست میلیون مین از کشورهای اروپایی غربی یا شرقی خریداری و تحویل گرفته بود و در طول نوار مرزی ما هم بیش از نه میلیون کاشته. البته این آمار را قبلا"جایی خوندم . 🍀 بُگذریم این بخشی از سرگذشتی بود که یک بسیجی تو جبهه با اون روبه رو بوده و من هم ذره بله ذره ای بودم از حماسه عظیم هشت سال دفاع مقدس 🍀 باید گفت: خاطراتی دیگر هم وجود دارد. اگر خداوند زمانی فراهم کند تقدیم خواهد شد. 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده