eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات ۹۲ تا۹۹🔹 🔷مکتبت را آشکارا بگو! در این آیات که آخرین آیات سوره حجر ا
↩️بار دیگر به عنوان دلدارى و تقویت هر چه بیشتر روحیه پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اضافه مى کند: ما مى دانیم که سخنان آنها سینه تو را تنگ و ناراحت مى سازد (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ). روح لطیف تو و قلب حساست، نمى تواند این همه بدگوئى و سخنان کفر و شرک آمیز را تحمل کند و به همین دلیل ناراحت مى شوى. * * * ولى ناراحت مباش! براى زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان به تسبیح پروردگارت بپرداز و در برابر ذات پاکش سجده کن (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السّاجِدِینَ)!. چرا که، این تسبیح خداوند، اولاً ـ اثرات بد گفتار آنها را از دلهاى مشتاقان اللّه مى زداید، و از آن گذشته، به تو نیرو و توان مى بخشد، نور و صفا مى دهد، روشنائى و جلا مى آفریند، پیوندت را با خدا محکم مى کند، اراده ات را نیرومند مى سازد، و به تو قدرت تحمل بیشتر و جهاد پى گیرتر و قدم را سختر مى بخشد. لذا در روایات از ابن عباس مى خوانیم: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) غمگین مى شد، به نماز برمى خاست و آثار این حزن و اندوه را در نماز از دل مى شست. * * * و سرانجام آخرین دستور را در این زمینه به او مى دهد که: دست از عبادت پروردگارت در تمام عمر بر مدار و همواره او را بندگى کن تا یقین فرا رسد (وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ). معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا همان مرگ است و به این جهت مرگ، یقین نامیده شده که یک امر مسلّم است، و انسان در هر چیز شک کند، در مرگ نمى تواند تردید به خود راه دهد. و یا این که: به هنگام مرگ پرده ها کنار مى رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکار مى شود، و حالت یقین براى او پیدا مى گردد. در سوره مدثر آیات ۴۶ و ۴۷ از قول دوزخیان مى خوانیم: وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتّى أَتانَا الْیَقِینُ: ما همواره روز رستاخیز را تکذیب مى کردیم * تا این که یقین (مرگ ما) فرا رسید . از اینجا روشن مى شود: آنچه از بعضى از صوفیه نقل شده که: آیه فوق را دستاویزى براى ترک عبادت قرار داده اند و گفته اند: آیه مى گوید: عبادت کن تا زمانى که یقین فرا رسد، بنابراین بعد از حصول یقین نیازى به عبادت نیست ! گفتار بى اساس و بى پایه اى است; چرا که اولاً ـ به شهادت بعضى از آیات قرآن که در بالا اشاره کردیم یقین به معنى مرگ است، که هم براى مؤمنان و هم براى دوزخیان، براى همه خواهد بود. ثانیاً ـ مخاطب به این سخن، پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و مقام یقین پیامبر بر همه محرز است آیا کسى مى تواند ادعا کند که داراى مقام یقین از نظر ایمان نبوده است. و ثالثاً ـ تواریخ متواتر نشان مى دهد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و على(علیه السلام) در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان. * * * نکته ها: ۱ ـ آغاز دعوت علنى اسلام به طورى که از بعضى از روایات استفاده مى شود آیات فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * إِنّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ در مکّه نازل شد، بعد از آن که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) سه سال مخفیانه دعوت کرد و عده قلیلى از نزدیکان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او ایمان آوردند که نخستین آنها، از زنان خدیجه و از مردان على (علیه السلام) بود. بدیهى است دعوت به توحید خالص، و در هم ریختن نظام شرک و بت پرستى در آن زمان، و در آن محیط کار عجیب و وحشتناکى بود و به همین جهت از همان آغاز این مسأله نمایان بود که: گروهى به استهزاء برمى خیزند به همین جهت خداوند به پیامبرش قوت قلب مى دهد که: از انبوه دشمنان و استهزاء کنندگان نهراسد، و دعوت خود را آشکارا و علنى سازد، و به یک مبارزه پى گیر منطقى در این راه دست بزند. * * * ۲ ـ تأثیر توجه به خدا در قدرت روح در زندگى انسان، همیشه مشکلاتى بوده و هست و این طبیعت زندگى دنیا است، و هر قدر، انسان بزرگتر باشد این مشکلات بزرگتر است، و از این رو مى توان به عظمت مشکلاتى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن دعوت بزرگش با آن روبرو بود پى برد. ولى مى بینیم خداوند به پیامبرش دستور مى دهد: براى کسب نیرو و سعه صدر بیشتر، در برابر انبوه این مشکلات، به تسبیح پروردگار و نیایش و سجده بر آستانش روى آورد، این نشان مى دهد: عبادت اثر عمیقى در تقویت روح و ایمان و اراده آدمى دارد. از روایات مختلف نیز استفاده مى شود: پیشوایان بزرگ هنگامى که با بحرانها و مشکلات عظیم روبرو مى شدند به درِ خانه خدا مى رفتند و در پرتو عبادتش آرامش و نیرو مى یافتند. * * * ۳ ـ عبادت و تکامل مى دانیم انسان موجودى است که: بالاترین استعداد تکامل را دارد، از نقطه عدم آغاز به حرکت کرده، و به سوى بى نهایت همچنان پیش مى رود و هرگز چرخ تکامل او (هرگاه در مسیر باشد) متوقف نخواهد شد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️بار دیگر به عنوان دلدارى و تقویت هر چه بیشتر روحیه پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اضافه مى کند: ما م
↩️از طرفى مى دانیم: عبادت: مکتب عالى تربیت است، اندیشه انسان را بیدار و فکر او را متوجه بى نهایت مى سازد، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان مى شوید، صفات عالى انسانى را در وجود او پرورش میدهد، روح ایمان را تقویت و آگاهى و مسئولیت به انسان مى بخشد. و به همین دلیل ممکن نیست انسان لحظه اى در زندگى از این مکتب بزرگ تربیتى بى نیاز گردد، و آنها که فکر مى کنند: انسان ممکن است به جائى برسد که، نیازى به عبادت نداشته باشد، یا تکامل انسان را محدود پنداشته اند، و یا مفهوم عبادت را درک نکرده اند. علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در این زمینه بیانى دارد که: فشرده و خلاصه آن را ذیلاً مى آوریم: همه موجودات این جهان به سوى تکامل مى روند، و نوع انسان تکاملش در دل اجتماع صورت مى گیرد، به همین دلیل ذاتاً اجتماعى آفریده شده است . از طرفى اجتماع، در صورتى مى تواند پرورش و تکامل انسان را تضمین کند که داراى احکام و قوانین منظمى باشد، و افراد مجتمع در پرتو احترام به آن قوانین، امور خود را سامان دهند، از تصادمها پیشگیرى کنند و حدود مسئولیتها را مشخص نمایند. و به تعبیر دیگر، اگر جامعه انسانى صالح گردد، افراد مى توانند، به هدف نهائى خویش در آن برسند و اگر فاسد شود، افراد از این تکامل باز مى مانند. این احکام و قوانین، اعم از قوانین اجتماعى و یا عبادى، در صورتى مؤثر خواهد بود که، از طریق نبوت و وحى آسمانى، گرفته شود. این را نیز مى دانیم که: احکام عبادى بخشى از این تکامل فردى و اجتماعى را تشکیل مى دهد: و از اینجا روشن مى شود، تا جامعه انسانى بر پا است و زندگى او در این جهان ادامه دارد تکالیف الهى هم ادامه خواهد داشت، و بر چیده شدن بساط تکلیف از انسان مفهومش فراموش کردن احکام و قوانین، و نتیجه اش فساد مجتمع انسانى است!. این نکته نیز قابل توجه است که: اعمال نیک و عبادات، سرچشمه حصول ملکات فاضله نفسانى است، و هنگامى که، این اعمال به حدّ کافى انجام گرفت و آن ملکات فاضله در نفس انسان قوت یافت، آن ملکات، نیز به نوبه خود سرچشمه اعمال نیک بیشتر و اطاعت و بندگى خدا خواهد شد. بدینگونه معلوم مى شود: آنها که گمان کرده اند هدف از تکلیف، تکمیل انسان است، بنابراین، هنگامى که انسان به کمال خود رسید، بقاء تکلیف معنى ندارد، مغالطه اى بیش نیست; چرا که اگر انسان دست از انجام تکالیف بردارد فوراً جامعه رو به فساد خواهد گذاشت، و در چنان جامعه اى چگونه یک فرد کامل مى تواند زندگى کند؟ و اگر با داشتن ملکات فاضله دست از عبادت و بندگى خدا بردارد، مفهومش تخلف این ملکات از آثار قطعى آنها است (دقت کنید). ✔️پایان تفسیر سوره حجر @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۸۱)🔹 ا↩️ز اينجا روشن مى شود که «زهد اسلامى» هيچ ارتباطى با «رهبانيّت مسيحى» ندار
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۸۲)🔹 ✅وصف دنیا 🔭خطبه در يك نگاه: «مبرّد» در كتاب «كامل» مى گويد: «اين خطبه را امام عليه السلام زمانى بيان فرمود كه مشغول خواندن خطبه اى بود، مردى از ميان جمعيّت عرض كرد: «اى اميرمؤمنان! دنيا را براى ما توصيف كن.» امام عليه السلام فرمود: «بدون مقدّمه بگويم، درباره سرايى كه ابتداى آن سختى و مشقّت است و پايانِ آن فناست» و به همين صورت اين خطبه كوتاه را تا پايان بيان فرمود كه ترسيم بسيار دقيق و روشنى از زندگى دنيا و مشكلات و گرفتارى ها و نابسامانى هاى آن است و به راستى دقّت در همين چند جمله كوتاهى كه در اين خطبه آمده است، مى تواند انسان را به حقايق مهمّى درباره دنيا و زندگى آن آشنا سازد، به گونه اى كه مى توان گفت: «چيزى درباره وصف دنيا باقى نمانده، مگر اينكه امام عليه السلام در اين ده جمله كوتاه بيان فرموده است». دنيا وسيله است، نه هدف! امام(عليه السلام) در اين سخن فصيح و بليغ خود، در بيان اوصاف دنيا ده جمله ذکر فرموده است. در نخستين جمله مى فرمايد: «من چگونه توصيف کنم سرايى را که آغاز آن سختى و مشقّت است» (مَا أَصِفُ مِنْ دَار أَوَّلُهَا عَنَاءٌ). در دوّمين جمله مى افزايد: «و پايانش نيستى و فناست» (وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ). يک نگاهِ اجمالى، به سراسر زندگى انسان در اين جهان نشان مى دهد که همه آن آميخته با رنج و مشقّت است; سر آغاز آن که ولادت انسان است، نه تنها درد و رنج عظيمى براى مادر دارد، بلکه براى خود او رنج آورتر است; چرا که از محيط بسته اى به محيط بازى که بسيار با آن متفاوت است، وارد مى شود و همه چيز دگرگون مى گردد. در آغاز کودکى چنان ضعيف و ناتوان است که نه تنها نمى تواند پشه اى را از خود دور کند، بلکه قدرت حفظ آب دهان را، در دهان ندارد و اگر از او به دقّت پرستارى نشود، هر لحظه با خطرى روبروست. دوران شيرخوارگى را، با تمام مشکلاتش پشت سر مى گذارد و با درد و رنج از شيرى که شيره جان او بود، جدا مى شود و کم کم به راه مى افتد در حالى که هيچ تجربه اى در زندگى ندارد و خطرات عظيمى از هر سو، زندگى او را تهديد مى کند; کم کم بر سر عقل مى آيد و هوش او کامل مى شود و تازه دردسرهاى او آغاز مى گردد، چرا که از حجم مشکلات زندگى و گرفتارى هاو محروميّت ها باخبر مى شود; با چه زحمتى در ميان جمعى که به همه چيز چسبيده اند، جاى پايى براى خود باز مى کند و خانه و لانه و همسرى - با هزاران مشکل - براى خود برمى گزيند: مشکلاتى که تا پايان عمر همراه اوست. دوران پيرى که نيروها از کف مى رود و انواع ضعف ها و بيمارى ها، در چشم و گوش و دست و پا و قلب و عروق و استخوانش ظاهر مى شود، مشکلات مضاعفى براى او مى آفريند. آرى سراى دنيا سرايى است که با درد و رنج آغاز مى شود و با انواع گرفتاريها ادامه مى يابد! قرآن مجيد مى گويد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ فِي کَبَد; به يقين ما انسان را در رنج آفريديم». «کبد» در اصل به معناى شدّت است و يا دردى است که به کبِد انسان عارض مى شود، سپس به هرگونه رنج و مشقّت اطلاق شده است و اينکه قرآن مى گويد: «ما انسان را در درد و رنج آفريديم.» گويى درد و رنج، همچون خانه و لانه انسان است که آدمى از روز اوّل در آن جاى مى گيرد! حتّى مرفّه ترين زندگى ها، از انواع درد و رنج ها خالى نيست و به هر حال، هر کسى به نوعى گرفتار است. آرى، اين طبيعت زندگى دنياست که با درد و رنج آغاز مى شود و ادامه مى يابد و کسى که غير از آن، بطلبد در واقع مى خواهد طبيعت جهان را دگرگون سازد و اين ممکن نيست. يکى از شعراى معروف قريب عصر ما، به نام «ابوالحسن تهامى» هنگامى که فرزند جوان خود را از دست مى دهد و اشعارى از سر سوز مى سرايد، در ضمن اشعارش اشاره به همين نکته کرده، مى گويد: طُبِعَتْ عَلَى کَدَر وَ أَنْتَ تُرِيدُهَا         صَفْواً مِنَ الاَْقْذَارِ وَ الاَْکْدَارِ وَ مُکلِّفُ الاَْيَّامِ ضِدَّ طِبَاعِهَا         مُتَطَلِّبٌ فِي الْمَاءِ جَذْوَةَ نَارِ «طبيعت جهان بر کدورت و ناصافى است و تو مى خواهى- از هرگونه ناپاکى پاک و صاف باشد»؟! «هر کس اين جهان را بر ضدّ طبيعتش بطلبد- همچون کسى است که در ميان امواج آب، شعله آتشى جستجو مى کند»! اين درباره درد و رنج دنيا بود و امّا فناپذيرى چيزى نيست که بر کسى پوشيده باشد. تمام افراد از مؤمن و کافر، صغير و کبير، از هر قوم و ملّت، اين حقيقت را دريافته اند که همه بايد سرانجام با زندگى وداع گويند; گروهى زودتر و گروهى ديرتر. سپس در بيان سومين و چهارمين وصف مى فرمايد: «در حلال آن حساب، و در حرامش عقاب است». (فِي حَلاَلِهَا حِسَابٌ، وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ). اشاره به اينکه حتّى انسان در آخرت گرفتار پيامدهاى دنياى خويش است; زيرا از دو حال خارج نيست: يا در طلب حلال بوده و يا در طلب حرام. اگر به سراغ حلال رفته بايد حساب همه آنها را در قيامت پس بدهد⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۸۲)🔹 ✅وصف دنیا 🔭خطبه در يك نگاه: «مبرّد» در كتاب «كامل» مى گويد: «اين خطبه را
↩️و اگر در طلب حرام بوده، بايد کيفر آن را بچشد! به همين دليل در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «يَدْخُلُ الْفُقَرَاءُ الْجَنَّةَ قَبْلَ الاَْغْنِيَاءِ بِخَمْسِ مِائَةِ عَام; فقرا پانصد سال قبل از اغنيا وارد بهشت مى شوند (زيرا اغنيا بايد حساب اموال خود را باز پس دهند).» در اينکه چگونه خداوند حساب بندگان را مى رسد؟ و چه چيزهايى مورد محاسبه واقع مى شود؟ و چه کسانى بدون حساب وارد بهشت مى شوند؟ بحثهايى است که به خواست خدا در نکته ها خواهد آمد. سپس در بيان پنجمين و ششمين وصف مى افزايد: «کسى که در دنيا ثروتمند شود، مورد انواع آزمايش ها و فتنه ها قرار مى گيرد و کسى که فقير گردد محزون مى شود» (مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ). آرى طبيعت اين دنيا، چنين است که انسان دائماً بر سر دو راهى قرار دارد که هر دو به مشکل مى انجامد: اگر فقير و تنگدست شود کوهى از غم و اندوه بر قلبش گذارده مى شود و اگر از ثروت و سرمايه بهره مند شود گرفتار مشکلات ديگرى خواهد شد! زيرا حفظ ثروت و نگهدارى آن از انواعِ آفات و حتّى هزينه کردن آن، با انواع مشکلات آميخته است; از يک سو تيرهاى کينه و حسد به سوى او پرتاب مى شود; از سوى ديگر با انواع آزمونهاى الهى روبرو مى گردد. از درون بخل و تنگ نظرى و انحصارطلبى و حرص و طمع، او را تهديد مى کند و از برون انواع آفات و بلاها. گاه همين استغنا و ثروت، او را از ذکر خدا به کلّى دور مى سازد و به خود مشغول مى نمايد; تمام ارزشهاى انسانى را از صفحه خاطر او محو مى کند و تنها ارزشِ مال و ثروت، جاى آن را مى گيرد! اين بحث را با حديثى که مى تواند شاهد گويايى بر هر دو بخش از خطبه باشد (مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ، وَ مَنْ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ) پايان مى دهيم; در حديثى از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است که: «در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مرد فقيرى در ميان اهل صفّه بود به نام «سعد»، که بسيار نيازمند بود و از ملازمين رسول خدا در تمام نمازها بود هنگامى که پيامبر(صلى الله عليه وآله) نياز شديد او را مشاهده مى کرد، بسيار اندوهگين مى شد; خداوند براى زدودن اين غم و اندوه از قلب پيامبر(صلى الله عليه وآله) جبرئيل را فرستاد و عرض کرد: «آيا دوست دارى که او را بى نياز کنى؟» پيامبر فرمود: «آرى!» جبرئيل دو درهم به پيامبر داد تا براى امر تجارت به «سعد» بدهد; پيامبر «سعد» را ديد فرمود: «آيا به روش تجارت آشنا هستى؟» عرض کرد: «چيزى نداشتم که با آن تجارت کنم» فرمود: «اين دو درهم را بگير و با آن طلب روزى کن!» سعد مشغول شد و چيزى نگذشت که کار و کسب او بالا گرفت و ثروتمند شد; محل کسب و کار او نزديک مسجد بود، هنگامى که بلال اذان مى گفت، او سرگرم تجارت خويش بود; پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او مى فرمود: «مثل اينکه دنيا تو را به خود مشغول ساخته و از نماز بازمانده اى؟» عرض کرد: «مى فرماييد چه کنم؟ اموالم را ضايع کنم؟! اين مرد را که مى بينيد چيزى از من خريده، مى خواهم پول آن را بگيرم، مى فرماييد نگيرم؟! آن ديگرى چيزى به من فروخته، بايد ثمن معامله را به او بپردازم مى فرماييد نپردازم؟!» پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسيار اندوهناک شد، اندوهى بيش از زمان فقرِ «سعد»; در اين هنگام جبرئيل نازل شد عرض کرد: «خداوند از اندوه تو درباره «سعد» آگاه است کدام را بيشتر دوست دارى حالت سابقش را يا امروزش را؟» فرمود: «حالت سابقش را! چرا که دنيا آخرتش را بر باد داد» جبرئيل عرض کرد: «آرى دنيا و اموال دنيا مايه فتنه و سرگمى و بازماندن از آخرت است، به سعد دستور ده، دو درهمى را که روز اوّل به او دادى به تو بازگرداند، در اين صورت به حالت اوّل باز مى گردد!» پيامبر(صلى الله عليه وآله) «سعد» را ملاقات کرد، فرمود: «نمى خواهى دو درهم ما را بدهى؟» عرض کرد: «دو درهم چيزى نيست دويست درهم مى دهم!» فرمود: «نه! همان دو درهم را بازگردان» «سعد» دست کرد و دو درهم را داد و از همان روز دنيا به او پشت کرد و تمام آنچه را گرد آورده بود از دست داد و به حالت اوّل بازگشت!» *** در هفتمين و هشتمين جمله به بيان دو وصف ديگر از دنيا مى پردازد که دقّت در آن، انسان را از حرص و آز و عشق به دنيا دور مى کند، مى فرمايد: «کسى که به سرعت به دنبال دنيا بدود، به آن نمى رسد و کسى که آن را رها سازد، به او روى مى آورد و از وى اطاعت مى کند» (وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ). اشاره به اينکه: بسيارند کسانى که به دنبال دنيا مى دوند و به آن نمى رسند و بسيارند کسانى که دنيا را رها مى سازند، ولى دنيا به آنها روى مى آورد. تجربيّات روزانه و مطالعات تاريخى نيز اين واقعيت را تأييد مى کند که دويدن بيشتر به دنبال زرق و برقِ دنيا، هميشه دليل استغنا نيست و بى توجهى به آن هميشه سبب فقر نمى شود.⬇️ ✔️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚حدیث ظهور 🟢 «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»: هوَ وَ اللهِ المُضطَرُّ فی‌كتابِ اللهِ وَ هُوَ قَولُ اللهِ «أَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اذا دعاهُ وَ یَكَشِفُ السُّوءَ وَ یَحعَلُكُمْ خُلفاءَ الأَرض». به خدا سوگند که او (مهدی (علیه‌السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می‌فرماید: «اَمَّن یجیب‌المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» (بحار، ج ٥٢، ص ٣٤١) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کارهای امام زمان عج 🎙ستاد عالی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌧دعای باران ✅ ادریس پیامبر 💡 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا