قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۸۶)🔹 🔶حرف مردم و دگرگونی روزگار 🔶همه چيز دنيا در حال دگرگونى است: امام عليه ا
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۸۷)🔹
🔴غور نکردن در قضا قدر
🔶راه پر پيچ وخم و ظلمانى:
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از مسائل مهم عقيدتى يعنى مسئله قضا و قدر در پاسخ كسى كه از اين مسئله پرسيد اشاره كرده، مى فرمايد: «اين راه تاريكى است در آن گام ننهيد و درياى ژرفى است در آن وارد نشويد و راز پنهان الهى است، براى گشودن آن خود را به زحمت نيفكنيد»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فقال عليه السلام: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُكُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ).
مسئله قضا و قدر و جبر و تفويض از بزرگترين و پيچيده ترين مسائلى است كه از هزاران سال پيش مورد توجه انسانها بوده و دانشمندان و فلاسفه ومتكلمان در اين زمينه سخن بسيار گفته اند. گروهى به دلايل مختلف گرايش به سوى جبر و قضا و قدر جبرى پيدا كرده اند. به گمان اينكه اعتقاد به اختيار انسان با توحيد افعالى خداوند سازگار نيست و يا به تصور اينكه قانون عليت، اختيار را نفى مى كند و يا به انگيزه هاى سياسى و روانى، انسان را در كارهايش مجبور و مسلوب الاختيار دانسته اند. اين در حالى است كه انكار اختيار، نه تنها انسان را تبديل به ابزارى فاقد اراده و ارزش مى كند بلكه تمام مسائل تربيتى را زير سؤال مى برد و دعوت انبيا ونزول كتابهاى آسمانى و تكليف و آزمايش الهى و ثواب و عقاب و جنت ونار، همه بيهوده خواهد بود. البته فلاسفه و عالمان بايد از طرق استدلالى، مشكلات جبر را حل كنند وازنظر ما كاملاً حل شده است كه شرح آن ذيل حكمت 78 آمد و از آن مشروح تر در تفسير نمونه و كتاب انوارالاصول آمده است؛ ولى توده مردم براى اينكه به گمراهى نيفتند بايد در اين مسئله به همان استدلالات ساده قناعت كنند و به گفته شاعر:
اين كه گويى اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اى صنم
دليل اختيار را تصميم گيرى هاى مختلف، و آزادى اراده را كه با وجدان درك مى كنند بدانند و به همين مقدار قانع باشند. به همين دليل امام عليه السلام در كلام حكيمانه بالا مخاطب و امثال او را كه از افراد عادى بودند از پيمودن اين راه منع كرده و آن را دريايى ژرف و خطرناك شمرده و از اسرار الهى معرفى فرموده كه نبايد خود را براى فهم آن به زحمت افكند. قرآن مجيد در آيات مختلف، براى فهم عموم، پرده از روى بخشى از آن برداشته مى فرمايد: «(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورا)؛ ما راه را به انسان نشان داديم مى خواهد شكرگزار باشد يا كفران كننده». در جاى ديگر مى فرمايد: «(فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ)؛ ما اسباب هدايت را در اختيار انسان گذاشتيم. آن كس كه مى خواهد ايمان بياورد و آن كس كه نمى خواهد ايمان نياورد».
از آنجا كه توجه به مسئله اختيار و آزادى اراده گاه انسان را به تفويض مى كشاند و آدمى سيطره الهى را بر خود انكار مى كند و خويش را «فَعّال ما يَشاء» مى پندارد، در جاى ديگرى قرآن مى گويد: «(وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ)؛ شما اراده نمى كنيد مگر اينكه خدا اراده كند».
اشاره به اينكه شما آزاديد اما در عين حال خداوند هر زمان مى تواند اين آزادى را از شما بگيرد. چه زيباست كلمات اهل بيت كه ما را از هرگونه افراط و تفريط در اين مسئله مهم و پيچيده بازداشتند و طبق فرموده امام صادق عليه السلام: «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِيضَ وَلَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ؛ نه جبر است و نه تفويض بلكه چيزى ميان اين دو است».
امام على بن موسى الرضا عليه السلام در پاسخ يكى از ياران خود كه پرسيد: آيا خداوند كارها را به بندگانش تفويض كرده است؟ فرمود: «اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند تواناتر از آن است». عرض مى كند: آيا آنها را بر معاصى مجبور كرده؟ امام عليه السلام مى فرمايد: «اللَّهُ أَعْدَلُ وَأَحْكَمُ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند عادل تر و حكيم تر از اين است (كه بندگانش را مجبور به معصيت كند و بعد آنها را مجازات نمايد)».
پيش از اين مثال ساده اى براى مسئله «امر بين امرين» ذكر كرديم كه براى همه گروهها قابل فهم است. گفتيم هنگامى قطار برقى را به دست راننده آن مى سپارند كه مسيرى را طى كند و شخصى كه متصدى نيروگاه برق است برق در درون سيمها مى فرستد. راننده با استفاده از نيروى برق، قطار خود را با اختيار خود به حركت درمى آورد و به آن سمت كه مايل است پيش مى برد ولى چنان نيست كه اين كار مطلقاً به او تفويض شده باشد، زيرا آنكس كه تشكيلات مولِّد برق را در اختيار دارد، هر لحظه كه بخواهد مى تواند آن را قطع و قطار را در جاى خود متوقف كند، پس نه جبر است و نه واگذارى مطلق و چيزى ميان اين دو است كه هم با توحيد افعالى مى سازد و هم با مسئله عدالت و حكمت خداوند.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۸۷)🔹 🔴غور نکردن در قضا قدر 🔶راه پر پيچ وخم و ظلمانى: امام عليه السلام در اين
↩️اين كلام حكيمانه به صورت ديگرى در كتاب مصادر نهج البلاغه نقل شده است: «قال عليه السلام وَقَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَانِياً فَقَالَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلِجُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَالِثاً فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ؛ از امام عليه السلام درباره قضاو قدر سؤال كردند فرمود: راه تاريكى است در آن گام ننهيد، دوباره پرسيدند، فرمود: درياى عميقى است وارد آن نشويد. مرتبه سوم سؤال كردند، فرمود: اين راه نهان الهى است براى گشودن آن به خود زحمت ندهيد».
جالب اينكه در كتاب فقه الرضا عليه السلام اضافه اى نيز دارد و آن اينكه براى چهارمين بار از امام عليه السلام پرسيدند كه ما را از اين مسئله آگاه ساز. امام عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: «(مَّا يَفْتَحْ اللهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا يُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ)؛ آنچه را خداوند از رحمت براى مردم مى گشايد كسى نمى تواند جلوى آن را بگيرد و آنچه را خداوند امساك مى كند كسى نمى تواند آن را بفرستد». شخص سؤال كننده در اينجا عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ما از تو درباره اختيار و آزادى اراده كه به وسيله آن برمى خيزيم و مى نشينيم پرسش كرديم. امام فرمود: آيا آزادى و اختيار را با خدا داريد يا بدون خدا؟ آنها خاموش شدند و نتوانستند پاسخى بگويند. امام عليه السلام فرمود: اگر بگوييد با خدا داريد (يعنى شريك خدا در اين امر هستيد) من شما را به قتل مى رسانم (زيرا مشرك شده ايد) و اگر بگوييد بدون خداوند ما داراى آزادى اراده هستيم باز شما را به قتل مى رسانم (زيرا نفى قدرت خدا و حاكميت او كرده ايد). عرض كردند: پس چه بگوييم اى اميرمؤمنان! (كه در وادى كفر قدم نگذاريم) فرمود: «تَمْلِكُونَهَا بِالَّذِي يَمْلِكُهَا دُونَكُمْ فَإِنْ أَمَدَّكُمْ بِهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَإِنْ سَلَبَهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلائِهِ إِنَّمَا هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّكَكُمْ وَالْقَادِرُ لِمَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكُمْ؛ شما صاحب اختيار و اراده مى شويد به سبب اينكه خداوند اين آزادى اراده را به شما بخشيده. اگر آن را براى شما نگه دارد از عطاى اوست و اگر سلب كند از بلاى اوست. مالك حقيقىِ آنچه او به شما بخشيده تنها خداست و قادر حقيقى بر چيزى است كه شما را بر آن قدرت داده است». سپس امام عليه السلام به جمله شريفه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» استدلال فرمود. حاضران تفسير اين جمله را از امام عليه السلام خواستند. امام فرمود: «لا حَوْلَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ إِلاَّ بِعِصْمَتِهِ وَلا قُوَّةَ عَلَى طَاعَتِهِ إِلاَّ بِعَوْنِهِ؛ هيچ مانعى در راه معصيت او نيست مگر تقوايى كه خدا در اختيار انسان گذارد و هيچ قوتى بر طاعت او نيست مگر به كمك قدرتى كه او به انسان بخشيده است». مثالى را كه ما آورديم دقيقاً منطبق است بر آنچه امام عليه السلام در اين حديث نورانى فرموده است.
آخرين نكته اى را كه لازم مى دانيم به آن اشاره كنيم اين است كه واژه «قَدَر» به معناى اندازه گيرى است؛ ولى در اينگونه موارد به معناى تقديرات الهى ومقدّرات اوست كه بعضى از ناآگاهان آن را به معناى جبر تفسير كرده اند. شرح بيشتر درباره تفسير كلمه قضا و قدر در ذيل كلمه حكمت آميز 78 گذشت.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمت های(۲۸۲ الی ۲۸۴) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۸۵و_۲۸۶_و۲۸۷.mp3
7.1M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت های(۲۸۵ الی ۲۸۷)
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✍امام علي عليه السلام
يَسِيرُ الهَوَى يُفْسِدُ العَقْلَ
اندكى هوای نفس، عقل را تباه سازد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: چهل و دوم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﺑﻔﻬﻤﻴﺪ ﻣﺤﻜﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ (ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺍﺳﺘﻮﺍ
ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهل و سوم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻭ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺵ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﭙﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺍﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﺋﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺤﺞ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺑﻠﻎ ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ. ﭘﺲ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻤﺤﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﺨﻠﻖ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺑﺸﻤﺎ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻠﻲ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ، ﺗﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﻳﻢ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ، ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻛﻦ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﺎ ﻳﺎﻭﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻭﺍﺟﺐ ﺷﺪ (ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ، ﻭ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﮔﻔﺖ:
ﻳﻨﺎﺩﻳﻬﻢ، ﻳﻮﻡ ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ ﻧﺒﻴﻬﻢ ﺑﺨﻢ ﻭ ﺍﺳﻤﻊ ﺑﺎﻟﺮﺳﻮﻝ ﻣﻨﺎﺩﻳﺎ ﻳﻘﻮﻝ: ﻓﻤﻦ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ ﻭ ﻭﻟﻴﻜﻢ ﻓﻘﺎﻟﻮﺍ ﻭ ﻟﻢ ﻳﺒﺪﻭﺍ ﻫﻨﺎﻙ ﺍﻟﺘﻌﺎﻣﻴﺎ ﺍﻟﻬﻚ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﻭ ﺍﻧﺖ ﻭﻟﻴﻨﺎ ﻭ ﻟﻢ ﺗﺮ ﻣﻨﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻮﻟﺎﻳﻪ ﻋﺎﺻﻴﺎ ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻪ: ﻗﻢ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﻓﺎﻧﻨﻲ ﺭﺿﻴﺘﻚ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻱ ﺍﻣﺎﻣﺎ ﻭ ﻫﺎﺩﻳﺎ " ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻨﻈﻮﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎﻱ ﺑﺎﻟﺎ (1) " ﭘﻴﻤﺒﺮ ﭘﺎﻙ ﺭﺍﻱ، ﺑﺎﻣﺮ ﺣﻲ ﻗﺪﻳﺮ ﻧﺪﺍ ﺑﺎﻣﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺨﻢ، ﺑﺮﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﺸﻨﻮ ﺯﺍﻥ ﭘﻴﺸﻮﺍ ﻧﺪﺍﻱ ﺑﺲ ﺩﻟﭙﺬﻳﺮ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻠﺶ ﺳﺘﻮﺩ ﺑﻌﺼﻤﺖ ﺑﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﻛﺎﻛﻨﻮﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺴﺘﻲ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺨﻠﻖ ﻧﺘﺮﺳﻲ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺳﭙﺲ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﺁﻥ ﻣﻈﻬﺮ ﺧﻠﻖ ﻋﻈﻴﻢ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﭼﻮﻥ ﻳﺪ ﺑﻴﻀﺎ ﻛﻠﻴﻢ ﭘﻠﻨﮓ ﺭﺳﺎﻳﺶ ﺩﻣﻴﺪ ﺭﻭﺡ ﺑﻌﻈﻢ ﺭﻣﻴﻢ ﺑﺎﻧﮕﻲ ﭘﺲ ﺩﻟﻔﺰﺍ ﻗﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﻛﺮﻳﻢ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻨﻢ ﺑﺠﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻟﺶ ﻭﻟﻲ
ﻫﺴﺖ ﻭﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﻭﻟﻲ ﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﻋﻠﻲ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺰ ﻭﻱ ﻛﺲ ﻣﻮﺗﻤﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻮﺩ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻣﻠﺠﺎﺀ ﻭ ﻣﺎﻭﻱ ﺑﻮﺩ ﻋﻠﻲ ﺑﺴﺮ ﻭ ﻋﻠﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺗﻮﺋﻲ ﺑﺎﻳﻦ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﮔﻮﺍﻩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻋﻴﺎﻥ ﺑﺮ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺷﺎﻫﺮﺍﻩ ﺍﻳﻨﺪﻡ ﺁﻧﺸﺎﻩ ﺩﻳﻦ ﮔﺸﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﻛﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﻫﻞ ﻭﻟﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺪﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﺑﻲ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﻳﺎﺭ ﺑﻬﺮ ﺩﻭ ﺳﺮﺍ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻠﻄﻒ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﻛﻨﺪ ﺍﻧﺪﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﭼﻮ ﺑﺪﺭ ﻣﻨﻴﺮ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: ﭼﻮﻥ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﻣﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ، ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﺋﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ (ﻧﻘﻞ ﺍﺯ " ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ " ﺻﻔﺤﻪ 94 (. 6- ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ- ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ- ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 37/427 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 179 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ) ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﻜﺸﻒ
ﻭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ " ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ (ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: "... ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻧﻤﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻭ ﻓﻀﻞ ﻋﻠﻲ " ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻭ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﮔﻮﻳﺪ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺮﺍ، ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﻳﻨﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮ- ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﺼﻴﺒﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﺳﺒﻌﻲ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺟﺼﺎﺹ، ﺍﺯ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﺣﻜﻢ، ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ، ﺍﺯ ﺣﺒﺎﻥ، ﺍﺯ ﻛﻠﺒﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺻﺎﻟﺢ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺎﺱ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ: " ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺑﻠﻎ ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ، ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻣﺮ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺗﺒﻠﻎ ﻛﻨﺪ، ﭘﺲ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ. [ ﺻﻔﺤﻪ 96] 7- ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 430 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 180 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ) ﺩﺭ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺧﻮﺩ " ﻣﺎ ﻧﺰﻝ ﻣﻦ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﻓﻲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺑﻦ ﺧﻠﺎﺩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺷﻴﺒﻪ، ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻴﻤﻮﻥ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻋﺎﺑﺲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺠﺎﻑ ﻭ ﺍﻋﻤﺶ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺍﺯ ﻋﻄﻴﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ (ﺑﻨﻘﻞ " ﺍﻟﺨﺼﺎﻳﺺ " ﺹ 29). 8- ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻭﺍﺣﺪﻱ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 468 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 183 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ) ﺩﺭ " ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺍﻟﻨﺰﻭﻝ " ﺹ 150، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺻﻔﺎﺭ، ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﺨﻠﺪﻱ، ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻤﺪﻭﻥ ﺑﻦ ﺧﺎﻟﺪ، ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺣﻠﻮﺍﻧﻲ، ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﻤﺎﺩ ﺳﺠﺎﺩﻩ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻋﺎﺑﺲ، ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺶ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺠﺎﻑ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ، ﺍﺯ ﻋﻄﻴﻪ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ...
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2