eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ۖ وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ کسانى که پس از آنکه مورد ستم واقع شدند، در راه خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) شایسته اى به آنها مى دهیم. و پاداش آخرت، از آن هم مهم تر است اگر مى دانستند. (نحل/۴۱) *** الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ همان کسانى که صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکّل مى کنند. (نحل/۴۲) @Nahjolbalaghe2
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۴۱و۴۲» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول بعضى از مفسران در شأن نزول این آیات چنین نقل کرده اند که گروهى از مسلمانان مانند: بلال ، عمّار یاسر ، صهیب و خبّاب پس از اسلام آوردن در مکّه سخت تحت فشار بودند، و براى تقویت اسلام و رساندن صداى خود به دیگران، پس از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله)به مدینه هجرت کردند، هجرتى که باعث پیروزى آنها و دیگران شد، در این میان صهیب که مرد مسنى بود به مشرکان مکّه چنین پیشنهاد کرد: من پیر مردم و بودن من با شما سودى به حال شما ندارد، و اگر مخالفتان باشم قدرت بر زیان زدن به شما ندارم، بیائید اموال مرا بگیرید و بگذارید به مدینه بروم، آنها موافقت کردند. صهیب تمام اموال خود را به آنها داد، و به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) هجرت کرد، بعضى به صهیب گفتند: معامله پر سودى کردى! آیات فوق نازل شد و پیروزى او و امثال او را در این جهان و جهان دیگر بازگو کرد. در تواریخ آمده است: در زمان خلفاء هنگامى که اموال بیت المال تقسیم مى شد، و نوبت به مهاجرین مى رسید، به آنها مى گفتند: سهم خود را بگیرید، این همانست که خدا در این دنیا به شما وعده داده، و آنچه در انتظار شما در جهان دیگر است بیشتر است، سپس آیه فوق را مى خواندند. * * * تفسیر: پاداش مهاجران بارها گفته ایم: یکى از مؤثرترین روشها در برنامه هاى تربیتى که قرآن از آن استفاده مى کند روش مقایسه و مقارنه است که هر چیزى را با ضدش در برابر هم قرار دهند، تا موضع هر کدام به روشنى مشخص شود، در تعقیب آیات گذشته که، از منکران قیامت، و مشرکان لجوج سخن مى گفت، آیات مورد بحث از مهاجران راستین، و پاکباز، سخن مى گوید، تا وضع دو گروه در مقایسه با یکدیگر روشن گردد. نخست مى گوید: کسانى که مورد ستم واقع شدند سپس براى خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه و مقام خوبى به آنها مى دهیم (وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً). این پاداش دنیاى آنهاست اما پاداش آخرت، اگر بدانند، بسیار بزرگتر است (وَ لَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ). * * * در آیه بعد، این مهاجران راستین و پر استقامت و با ایمان را با دو صفت توصیف مى کند، مى گوید: آنها کسانى هستند که شکیبائى و صبر و استقامت را پیشه خود ساخته، و توکل و تکیه آنها بر پروردگارشان است (الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ). * * * نکته ها: ۱ ـ هر چند مسلمانان دو هجرت داشتند که: هجرت اول در محدوده نسبتاً کوچکى بود، (هجرت گروهى از مسلمانان و در رأس آنها جعفر بن ابیطالب به حبشه ) و هجرت دوم، هجرت عمومى و همگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمین از مکّه به مدینه ، ولى ظاهر آیات فوق هجرت دوم را بیان مى کند، و شأن نزول نیز آن را تأیید مى نماید. درباره اهمیت و نقش هجرت در زندگى و تاریخ مسلمانان در گذشته و حال، و تداوم این مسأله در هر عصر و زمان، بحث مشروحى در ذیل آیه ۱٠٠ سوره نساء و همچنین ذیل آیه ۷۵ سوره انفال داشتیم. و به هر حال، مقام مهاجران در اسلام، مقام فوق العاده پر ارجى است، هم خود پیامبر و هم مسلمانان بعد، همگى براى آنها احترام خاصى قائل بودند، چرا که آنها به تمام زندگى خویش، براى گسترش دعوت اسلام، پشت پا زدند. بعضى جان خود را به خطر انداختند، و بعضى مانند صهیب از همه اموال خود چشم پوشیدند، و جالب این که: خود را در این معامله نیز برنده مى دانستند. اگر فداکارى آن مهاجران در آن روزها نبود، محیط خفقان بار مکّه و عناصر شیطانى که بر آن حکومت مى کردند هرگز اجازه نمى دادند صداى اسلام به گوش کسى برسد، و این صدا را براى همیشه در گلوى مؤمنان خفه مى کردند، اما آنها با این جهش حساب شده، نه تنها مکّه را زیر سیطره خود درآوردند، بلکه صداى اسلام را به گوش جهانیان رساندند و این سنتى است براى همه مسلمانان، در چنین شرائطى، و در همه تاریخ. * * * ۲ ـ تعبیر به هاجَرُوا فِى اللّهِ که حتى کلمه سَبِیل هم در آن ذکر نشده اشاره به نهایت اخلاص این مهاجران است که: تنها براى خدا و در مسیر اللّه و به خاطر رضاى او، و حمایت و دفاع از آئینش دست به چنین هجرتى زدند، نه براى نجات جان خود و یا استفاده مادى دیگر. * * * ۳ ـ جمله مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا نشان مى دهد: نباید فوراً میدان را خالى کرد، بلکه باید تا آنجا که ممکن است ایستاد و تحمل نمود، اما هنگامى که تحمل آزار دشمن، جز جرأت و جسارت او، و تضعیف مؤمنان ثمرى نداشته باشد، در اینجا باید دست به هجرت زد، تا با کسب قدرت بیشتر، و فراهم ساختن سنگرهاى محکمتر، جهاد در تمام زمینه ها از موضع بهترى تعقیب شود، و به پیروزى طرفداران حق در زمینه هاى نظامى، فرهنگى، تبلیغاتى منتهى گردد. ↩️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۹۱ 🔹ارزش صبر بر مصیبت اما هنگامى كه فرمان خدا فرا برسد (و محبوب ما از دست برود)
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۲» 🏴مصیبت بزرگ رحلت پیامبر 🔸اينجا جاى صبر نيست! 💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه كه آن را در كنار قبر پيغمبر صلي الله عليه وآله و به هنگام دفن او بيان كرد، خطاب به آن حضرت چنين عرضه مىدارد: «(اى رسول خدا!) صبر و شكيبايى زيباست ولى نه درباره تو و بىتابى زشت و قبيح است ولى نه در فراق تو»؛ (و قال عليه السلام، على قبر رسولالله صلي الله عليه وآله ساعة دفنه: إِنّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلاَّ عَنْکَ، وَإِنَّ آلْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلاَّ عَلَيْکَ). ظاهر عبارت اين است كه اين كلام درواقع به صورت استثنايى از گفتار حكيمانه اى است كه امام پيش از اين خطاب به «اشعث بن قيس» فرموده بود وهمچنين نسبت به تمام رواياتى كه دعوت به صبر و نهى از جزع مى كند. بنابراين مفهوم كلام چنين مى شود كه زيبايى صبر و شكيبايى نيز در بعضى از موارد استثنايى دارد و همچنين زشتى جزع و بى تابى. آنجا كه براى موارد شخصى و فردى باشد (مانند مصيبت از دست دادن فرزند و برادر و عزيزان ديگر) صبر، جميل است و جزع، قبيح؛ اما آنجا كه براى اهداف مهم اجتماعى باشد مانند آنچه اميرمؤمنان عليه السلام پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله انجام داد وهمچنين بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله عليها در مصيبت پدر، و بازماندگان خاندان پيغمبرصلي الله عليه وآله در مصائب كربلا و عاشورا، در اين موارد نه صبر جميل است و نه جزع قبيح، زيرا اهميت مقام والاى پيامبر صلي الله عليه وآله و شهداى كربلا و مانند آن را نشان مى دهد. البته اين گونه مصائب ـ برخلاف مصائب شخصى ـ بايد هرگز فراموش نشود. به همين دليل جزع، جميل مى شود و صبر قبيح. ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه استثنا را در اينجا حقيقى ندانسته و آن را كنايه از عظمت مصيبت پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله شمرده اند، زيرا با فقدان آن حضرت مشكلات عظيمى در جهان اسلام به وجود آمد. قابل توجه است كه در خطبه 235 كلامى از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شد كه به هنگام غسل و دفن پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله بيان فرمود و مى تواند شاهدى باشد بر آنچه در بالا آمد، مى فرمايد: «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِْنْبَاءِ وَأَخْبَارِ السَّمَاءِ... وَلَوْ لا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا عَلَيْکَ مَاءَ الشُّوُونِ؛ پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چيزى قطع شد كه با مرگ ديگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پيام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود... اگر تو ما را به صبر و شكيبايى امر نفرموده بودى و از جزع و بى تابى نهى نمى كردى، آنقدر بر تو گريه مى كرديم كه اشكهايمان تمام شود». آنگاه امام عليه السلام در ادامه سخن مى افزايد: «مصيبت وفات تو بسيار سنگين و هر مصيبتى پيش و بعد از تو در برابر آن كوچك و حقير است»؛ (وَإِنَّ الْمُصابَ بِکَ لَجَلِيلٌ، وَإِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ لَجَلَلٌ). «جَلَل» به معناى كوچك است، هرچند گاه به معناى بزرگ نيز مى آيد و در اينجا همان معناى اول اراده شده است. اين گفتار امام عليه السلام تأييدى است بر آنچه در جمله اول گذشت و آن اينكه مصيبت فقدان پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله و رحلت او از دار دنيا مصيبتى بى نظير بود و همه مصائب در برابر آن كوچك شمرده مى شد. دليل آن نيز همان است كه در خطبه 235 در بالا اشاره شد. وجود پيامبر صلي الله عليه وآله موجب خير و بركت عظيم و هدايت امت وپيوند به عالم وحى و اخبار آسمان بود؛ ولى با موت آن حضرت ارتباط با عالم وحى براى ابد از ميان رفت و اين مصيبتى بسيار بزرگ بود. اضافه بر اين با رحلت پيغمبر صلي الله عليه وآله منافقان به حركت آمدند و كينه هاى نهفته آشكار شد و خلافت از مسير آن منحرف و مصائب براى اهل بيت پيغمبر آغاز گشت و روزبه روز فزونى گرفت. ازاينرو در روايتى مى خوانيم كه امام اميرمؤمنان عليه السلام پس از اين ماجرا بر اساس روايتى كه قاضى قضاعى در دستور معالم الحكم به صورت مسند ذكر كرده، صبح و عصر كنار قبر آن حضرت مى رفت و سخت مى گريست سپس به اين شعر توسل مى جست... ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امیرالمومنین (علیه‌السلام): خودخواه و از خود راضی از معایب خود غافل است و اگر فضیلت و امتیازی هم در کسی مشاهده کند، می‌کوشد آن را با نارسایی ها و کمبود های خود بپوشاند. 📚تصنیف غرر/ حدیث ۷۰۶۱ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ostadaali.irخودت باش.mp3
زمان: حجم: 6.87M
⛔️حضور زن و مرد نامحرم در مکان خلوت ممنوع 🎙استاد عالی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: شصت و سوم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﻳﻚ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﭼ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: شصت و چهارم 🔷واقعه غدیرخم ﺛﺎﻧﻴﺎ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ، ﺍﺑﻄﺢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﻟﻲ ﻣﻜﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﺪﻡ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﻭ ﺑﺤﻘﺎﻳﻖ ﻟﻐﻮﻱ ﻳﺎ ﻋﺼﺒﻴﺖ ﺷﺪﻳﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺑﻴﻦ ﺍﻭ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻟﻐﻮﻱ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻙ ﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻟﻐﻮﻱ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻭ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺍﺏ ﻭ ﻭﺭﻃﻪ ﺟﻬﻞ ﻭ ﻋﻨﺎﺩ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ، ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻛﺘﺐ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺷﺮﺡ ﻟﻐﺎﺕ ﻭ ﻣﻮﻟﻔﺎﺕ ﺭﺍﺟﻌﻪ ﺑﺸﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺍﻣﺎﻛﻦ ﻭ ﻛﺘﺐ ﺍﺩﺑﻲ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﻲ‌ﻧﻤﻮﺩ. ﺑﺨﻮﺑﻲ ﺑﺘﺼﺮﻳﺤﺎﺕ ﺍﻫﻞ ﻓﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﻴﺎﻓﺖ ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺑﻄﺢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻭﺍﺩﻱ ﻭ ﻣﺴﻴﻞ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻨﮓ ﺭﻳﺰﻩ ﻭ ﺷﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻃﻠﺎﻕ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺿﻤﻦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻤﺼﺎﺩﻳﻖ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺯ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﻣﻜﻪ (ﻳﻌﻨﻲ ﻭﺍﺩﻱ ﻭ ﻣﺴﻴﻞ ﺭﻳﮕﺰﺍﺭ ﺁﻧﺠﺎ) ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﻙ ﻣﻴﻨﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻣﺴﻴﻞ ﻭ ﻭﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﭼﻨﻴﻦ ﺻﻔﺘﻲ ﺑﺎﺷﺪ (ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺭﻳﮕﻬﺎﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﻭ ﺷﻦ ﺑﺎﺷﺪ) ﺍﻃﻠﺎﻕ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﺎﻧﻌﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻫﺮ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﻳﺎﺭ ﻭ ﻫﺮ ﺩﺷﺖ ﻭ ﻫﺎﻣﻮﻧﻲ ﻣﺴﻴﻞ ﻭ ﺭﻳﮕﺰﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺨﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺻﺤﻴﺢ ﺧﻮﺩ ﺻﻔﺤﻪ 181 ﻭ ﻣﺴﻠﻢ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺻﺤﻴﺢ ﺧﻮﺩ ﺻﻔﺤﻪ 382 ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﻠﻴﻔﻪ (ﻳﻌﻨﻲ ﻭﺍﺩﻱ ﻭ ﻣﺴﻴﻞ ﺭﻳﮕﺰﺍﺭ ﺁﻧﺠﺎ) ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺯ ﻧﺎﻓﻊ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﺞ ﻳﺎ ﻋﻤﺮﻩ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﻠﻴﻔﻪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﺴﻠﻢ ﺝ 1 ﺹ 382 ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﺒﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺩﺭ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﻠﻴﻔﻪ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ، ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺑﺎ ﺑﺮﻛﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺘﺎﻉ ﻣﻘﺮﻳﺰﻱ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻟﮕﺎﻩ ﺍﺑﻄﺢ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻟﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻭﺍﺩﻱ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﻣﺒﺎﺭﻛﻲ ﻫﺴﺘﻲ. ﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺨﺎﺭﻱ ﺹ 175 ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﻋﻤﺮﻩ ﻣﻲ‌ﻧﻤﻮﺩ ﺩﺭ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﻠﻴﻔﻪ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻴﺎﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺠﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻧﻮﻋﻲ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﻛﻪ ﺳﻤﺮﻩ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻣﺴﺠﺪﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﻠﻴﻔﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﺰﻭﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﮕﻲ ﻭ ﻏﺰﻭﻩ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺣﺞ ﻳﺎ ﻋﻤﺮﻩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺩﺭ ﺑﻄﻦ ﻭﺍﺩﻱ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻴﺎﻣﺪ، ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻭﺍﺩﻱ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻴﺎﻣﺪ، ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭ ﺷﺮﻗﻲ ﻭﺍﺩﻱ ﺑﻮﺩ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺧﻠﻴﺠﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺗﻠﻲ ﺍﺯ ﺭﻣﻞ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺳﻴﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﺭﻱ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺑﻄﺤﺎﺀ (ﻣﺴﻴﻞ، ﺭﻳﮕﺰﺍﺭ)... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺣﺪﻳﺚ. ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺑﻦ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻭﺍﺩﻱ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻴﺎﻣﺪ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺷﺮﻗﻲ ﻭﺍﺩﻱ ﺑﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 " ﻣﺼﺎﺑﻴﺢ " ﺑﻐﻮﻱ ﺻﻔﺤﻪ 83 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﻗﺎﺳﻢ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻱ ﻣﺎﺩﺭ، ﻗﺒﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻛﻦ، ﺍﻭ ﺳﻪ ﻗﺒﺮ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﺮﺗﻔﻊ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﭼﺴﺒﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺁﻥ (ﻗﺒﻮﺭ) ﺑﺎ ﺑﻄﺤﺎﺀ (ﺳﻨﮕﺮﻳﺰﻩ) ﺳﺮﺥ ﺭﻧﮓ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2