eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹بـر گـردن مـن، حـق دارد! ☀️ پیامبر اکرم (ﷺ) : ✓ ـ به نقل از مُعلّى ابو شهاب : «امام حسين عليه السلام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت: پدر عزيزم! پاداش زائر تو چيست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «پسركم ! هر كس زنده يا مُرده مرا زيارت كند، يا پدرت يا برادرت يا تو را زيارت كند، بر گردن من، حق دارد كه روز قيامت، او را زيارت كنم و از گناهانش رهايش سازم». ⁙ «قالَ الحُسَينُ عليه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا أبَتاه، ما لِمَن زارَكَ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا بُنَيَّ، مَن زارَني حَيّا أو مَيِّتا، أو زارَ أباكَ أو زارَ أخاكَ أو زارَكَ، كانَ حَقّا عَلَيَّ أن أزورَهُ يَومَ القِيامَةِ واُخَلِّصَهُ مِن ذُنوبِهِ». 📚 الكافى : ج٤ ص٥٤٨ ح٤ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شانزدهم 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺎﺕ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و هفده 🔷 ↩️ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﺮﺩﻫﺎﻱ ﺑﻴﺪﺍﺭ، ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻣﻮﺻﻮﻑ، ﻭ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺣﻘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺿﺎﻳﻊ ﻣﺎﻧﺪ. ﺗﺎﺳﻔﻢ ﺑﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻟﺎﻥ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻳﺎﻭﻩ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻭ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﮔﻮﺋﻴﻬﺎﻱ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﺏ ﻭ ﺗﺎﺏ ﺭﻭﻱ ﻣﻲ‌ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﻲ‌ﺑﺮﺩ ﺳﺮ ﺷﺎﺭ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﻦ ﺑﺮ ﻣﺼﺮ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺗﻴﺰ ﻫﻮﺵ ﻭ ﻛﺘﺐ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺳﺘﻲ ﻓﺪﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻫﻮﺍﻫﺎ ﻭ ﻫﻮﺳﻬﺎ، ﻓﺪﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﮕﺎﻥ، ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻛﻔﺮ ﺁﻣﻴﺰ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻣﺖ، ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﻳﻦ ﻗﻠﻤﻬﺎﻱ ﻣﺰﺩﻭﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﺭﺍ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ. [ ﺻﻔﺤﻪ 160] ﻗﻞ ﻫﻞ ﻧﻨﺒﻮﻛﻢ ﺑﺎﻟﺎﺧﺴﺮﻳﻦ ﺍﻋﻤﺎﻟﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺿﻞ ﺳﻌﻴﻬﻢ ﻓﻲ ﺍﻟﺤﻴﺎﻩ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻳﺤﺴﺒﻮﻥ ﺍﻧﻬﻢ ﻳﺤﺴﻨﻮﻥ ﺻﻨﻌﺎ. " ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﻫﻢ؟ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﻌﻲ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮ ﻛﺎﺭﻧﺪ. ﻋﺒﺪﻱ ﻛﻮﻓﻲ ﺁﻳﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﻳﺎﺭ، ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺋﻢ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ؟ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺷﻜﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺪﺍﺋﻴﺶ ﻣﻲ‌ﺭﻳﺰﻱ، ﺳﻮﺯ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ، ﻓﺮﻭ ﻣﻲ‌ﻧﺸﺎﻧﺪ؟ ﻫﻴﻬﺎﺕ ﺩﻭﺭﻱ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﺩﺩ. ﻋﺸﻖ ﺑﺮ ﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺑﺨﺸﺪ. ﺍﻱ ﺳﺎﺭﺑﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﺷﻜﺒﺎﺭ، ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻭ ﮔﻴﺎﻩ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﺪﺍﺋﻲ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ، ﻧﻤﻲ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻩ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎ، ﺑﺎﺭﻧﺪﻩ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺍﺯ ﻣﺎ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺧﻮﺩ، ﭼﻪ ﺍﺷﻜﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻪ ﺧﺮﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﺴﺴﺘﻨﺪ. ﻓﺮﻳﺒﻨﺪﻩ ﻳﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻓﺮﻳﺒﺶ ﻧﺒﻮﺩﻡ. ﭼﻪ ﻋﺬﺭ ﺷﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻋﺮﺏ ﻧﻴﺴﺖ. ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ، ﺑﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺵ ﻣﻲ‌ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﻨﺎﻙ ﺭﺍ ﻧﻬﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﺤﻤﻞ ﻧﺸﻨﻴﺎﻥ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺮ ﻧﻴﺰﻫﺎﻱ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻫﺎﻱ ﺑﻴﻨﻨﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺷﺖ، ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺯﺩﺍﻧﻪ ﺗﻴﺮ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍ ﭘﺮﺩﻩ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻧﻨﺸﺴﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین استاد امینی خواه: 🔴 به وقت شام 🎤 فصل دوم جلسه سوم: عرضه ماشیح 📝 محور سخن
@Aminikhaah04_Be_Vaghte_Shaam_1403_06_25_Mashhad_Moghadas_Aminikhaah.ir.mp3
زمان: حجم: 31.98M
🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین استاد امینی خواه: 🔴 به وقت شام 🎤 فصل دوم جلسه چهارم: عرضه ماشیح 📝 محور سخنرانی: ✔️ سوال: طرح این مباحث چه فایده‌ای دارد؟ ✔️ توجه صِرف به بُعد فردی؛ منکری که تبدیل به معروف شده! ✔️ اساساً ظهور امام زمان (علیه‌السلام) برای تشکیل حکومت و یک فرایند تمدنی و سیاسی است ✔️ وقتی که هدف گم می‌شود! ✔️ اهمیت شناخت دشمنان امام زمان (علیه‌السلام) در کنار شناخت دوستان ایشان ✔️ ابن الیهودیه؛ تعبیر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از ابن‌ملجم ملعون ✔️ وقتی که فرزندان شیعه با برنامه کودک شرکت والت دیزنی یهودی بزرگ می‌شوند! ✔️ غضب و غیظ کفار؛ نشانه کار فرهنگی مطلوب ✔️ علامه طباطبایی (ره): مراد از مغضوبٌ علیهم یهود است ✔️ بررسی آیاتی از سوره مبارکه مائده ✔️ علامه طباطبایی (ره): منظور از ارتداد تمایل به یهود و نصاری است ✔️ قرآن کریم: اگر دچار ارتداد شدید شما را با قوم بهتری جایگزین می‌کنم ✔️حزب‌الله یا متمایلان به یهود ونصاری؛ دوگانه حقیقی قرآنی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۷۵ الی ۸۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ⚡️طرق مختلف بیدار
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۷۵ الی ۸۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی قرآن بعد از این بیان، از طریق دیگر وارد مى شود و به ذکر نعمت هاى الهى براى تحریک حس شکرگزارى آنها پرداخته، مى گوید: او کسى است که براى شما گوش و چشم و قلب (عقل) ایجاد کرد، اما کمتر شکر او را به جا مى آورید (وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ). تکیه بر این سه نعمت (گوش، چشم و عقل) به خاطر آن است که: ابزار اصلى شناخت انسان، این سه مى باشد، مسائل حسى را غالباً از طریق چشم و گوش درک مى کند، و مسائل غیر حسى را به وسیله نیروى عقل. براى پى بردن به اهمیت این دو حس ظاهر (بینائى و شنوائى)، کافى است حالتى را که به انسان بر اثر فقدان این دو دست مى دهد، در نظر بگیریم که تا چه حدّ دنیاى او محدود و خالى از هر گونه نور و روشنائى، بیدارى و آگاهى مى گردد حتى بر اثر فقدان این دو، عملاً بسیارى دیگر از حواس خود را از دست مى دهد زبان و گویائى که در آغاز از طریق شنوائى به کار مى افتد و رابط میان انسان و دیگران است، دیگر کارى از او ساخته نیست (کرهاى مادر زاد همیشه لالند با این که زبانشان عیب و آفتى ندارد). و به این ترتیب، این دو حس، کلید عالم محسوساتند، سپس نوبت به عقل مى رسد که کلید جهان ماوراء حس و عالم ماوراى طبیعت است، و در عین حال مأمور نقادى، نتیجه گیرى، جمع بندى و تعمیم و تجزیه در فرآورده هاى آن دو حس است. آیا کسانى که این سه وسیله بزرگ شناخت را سپاس نگویند درخور سرزنش و ملامت نیستند؟ و آیا دقت در ریزه کارى هاى این سه وسیله مؤثر، کافى نیست که انسان را به خالق آنها آشنا سازد؟ و اگر نعمت گوش و چشم، در آیه فوق، بر عقل مقدم داشته شده، دلیلش روشن است. اما چرا نعمت گوش را بر چشم مقدم مى دارد؟ ممکن است به این دلیل باشد که به گفته دانشمندان، براى نخستین بار گوش نوزاد به کار مى افتد، و چشم مدتى بعد از آن. چرا که چشم هاى بسته در محیط تاریک رحم، هیچگونه آمادگى براى مشاهده امواج نور را ندارد و به همین دلیل، بعد از تولد، مدت ها بسته است تا تدریجاً به نور عادت کند، در حالى که گوش چنین نیست، حتى به اعتقاد بعضى در عالم جنینى نیز قدرت شنوائى را دارد و صداى قلب مادر را مى شنود. در حقیقت، بیان مواهب سه گانه فوق، انگیزه اى است براى شناخت بخشنده این مواهب که او را به دنبال معرفت منعم اصلى مى فرستد (همان گونه که علماى عقائد، بحث شکر منعم را پایه اى براى وجوب عقلى معرفة اللّه دانسته اند). * * * سپس در آیه بعد، به یکى از مهمترین آیات پروردگار، یعنى خلقت انسان از این زمین خاکى پرداخته، چنین مى گوید: او کسى است که شما را در زمین آفرید (وَ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الأَرْضِ). و چون از زمین آفریده شده اید باز به زمین باز مى گردید و دیگر بار برانگیخته شده به سوى او جمع و محشور مى شوید (وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ). و اگر در آفرینش خودتان از خاک بى ارزش، بیندیشید، کافى است که هستى بخش را بشناسید و نیز امکان مسأله معاد را در یابید. * * * بعد از ذکر مسأله آفرینش انسان، به مسأله مرگ و حیات و آمد و شد شب و روز ـ که از آیات بزرگ پروردگار است ـ پرداخته چنین مى گوید: او کسى است که زنده مى کند و مى میراند و آمد و شد شب و روز از آن او است، آیا اندیشه نمى کنید ؟! (وَ هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ). و به این ترتیب، در آیات سه گانه اخیر، از انگیزه شناخت پروردگار شروع کرده، و با ذکر بخشى از مهمترین آیات انفسى و آفاقى، بحث را پایان مى دهد و به تعبیر دیگر، سیر انسان را از آغاز تولد تا مرگ و بازگشت به سوى پروردگار بازگو مى کند که، همه چیزش به فرمان او، و با اراده او صورت مى گیرد. جالب این که: آفرینش مرگ و حیات را در کنار آفرینش شب و روز قرار مى دهد; چرا که نور و ظلمت در پهنه عالم هستى، همانند مرگ و حیات در جهان جانداران است، همان گونه که در پرتو امواج نور، عالم هستى جنب و جوش و حرکت پیدا مى کند، و زیر پرده هاى ظلمت به خاموشى مى گراید. همین گونه موجودات زنده با نور حیات، حرکت خود را آغاز مى کنند، و با ظلمت مرگ خاموش مى گردند و هر دو جنبه تدریجى دارند. این نکته را سابقاً گفته ایم که: اختلاف شب و روز، ممکن است به معنى آمد و شد آنها بوده باشد که هر یک خلف و جانشین دیگرى مى شود. و نیز ممکن است به معنى اختلاف و تفاوت تدریجى آنها باشد که فصول چهارگانه سال را به وجود مى آورد، و گردش حیات را در جهان گیاهان تحت نظام دقیقى رهبرى مى کند. در هر حال، همه این مسائل مى تواند راهنماى طریق معرفت پروردگار باشد. به همین دلیل، در پایان آیه مى گوید: أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آیا اندیشه نمى کنید ؟! ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۶ بخش سوم 🔴 واگذاری امور به ظالمان 🔺افسوس که قدر اين نعمت را نشناختيد: ↩️ س
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۶ بخش سوم 🔴 واگذاری امور به ظالمان 🔺افسوس که قدر اين نعمت را نشناختيد: ✔️ نکته: انتقام عجيب عبّاسيان از امويان! بنى اميّه جنايات وحشيانه عجيبى در دوران کوتاه تاريخ خود انجام دادند و سرانجام انتقام سختى از آنها گرفته شد و تعبير به «شرّ يَوْم» در خطبه بالا مى تواند اشاره به آن باشد. در اينجا به يک نمونه از آن اشاره مى کنيم که راستى عبرت انگيز است: «هنگامى که نخستين خليفه عباسى «عبدالله سفّاح» بر تخت قدرت نشست، در فکر بود که چگونه از سران بنى اميّه انتقام سختى بگيرد. در همين ايّام، سران بنى اميّه که پراکنده شده بودند، به او نامه نوشتند و از او امان خواستند. «سفّاح» از فرصت استفاده کرد و پاسخ محبّت آميزى به آنها داد و نوشت که به کمک آنها سخت نيازمند است و آنان را مورد عطا و بخشش قرار خواهد داد; لذا سران «آل زياد» و «آل مروان» و خاندان معاويه دعوت او را پاسخ گفتند و نزد او حاضر شدند. «سفّاح» دستور داد کرسى هايى از طلا و نقره براى آنها نصب کردند و اين شگفتى مردم را برانگيخت که چرا «سفّاح» با اين جنايتکاران چنين رفتار مى کند. در اين موقع يکى از دربانان وارد مجلس شد و به «سفّاح» خبر داد که مردى ژوليده و غبار آلود از راه رسيده و درخواست ملاقات فورى داد. «سفّاح» با اين اوصاف او را شناخت، گفت: قاعدتاً بايد «سُدَيْف» شاعر باشد; بگوييد وارد شود. «بنى اميّه» با شنيدن نام «سُديف» رنگ از چهره هايشان پريد و اندامشان به لرزه درآمد; زيرا مى دانستند او شاعرى توانا، فصيح، شجاع و از دوستان و شيعيان على(عليه السلام) و از دشمنان سرسخت بنى اميّه است. «سُديف» وارد شد; هنگامى که نگاهش به بنى اميّه افتاد، اشعار تکان دهنده اى در مورد ظلم هاى بنى اميّه بر بنى هاشم قرائت کرد که از جمله آنها اين دو بيت بود: وَ اذْکُرُوا مَصْرَعَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْدِ وَ قَتِيل بِجَانِبِ المِهْرَاسِ وَ الْقَتِيلَ الَّذِي بِحَرَّانَ أَضْحَى ثَاوِياً بَيْنَ غُرْبَة وَ تَتَاسِ «به ياد آوريد! محل شهادت حسين(عليه السلام) و زيد را و آن شهيدى که در مهراس (اشاره به شهادت حمزه در اُحد است.) شربت شهادت نوشيد. و آن شهيدى که در حرّان به شهادت رسيد و تا شامگاهان در تنهايى بود و (حتّى جنازه او) به فراموشى سپرده شد». (اشاره به شهادت «ابراهيم بن محمّد» يکى از معاريف بنى هاشم و بنى عبّاس در سرزمين حرّان در نزديکى مرزهاى شمالى عراق است).(7) «سفّاح» دستور داد خلعتى به «سُديف» بدهند و به او گفت: فردا بيا تا تو را خشنود سازم و او را مرخص نمود; سپس رو به بنى اميّه کرد و گفت: سخنان اين برده و غلام بر شما گران نيايد، او حق ندارد درباره موالى خود سخن بگويد; شما مورد احترام من هستيد (برويد و فردا بياييد!) بنى اميّه پس از بيرون آمدن از نزد سفّاح به مشورت پرداختند. بعضى گفتند: بهتر آن است که فرار کنيم; ولى گروه بيشترى نظر دادند که خليفه وعده نيکى به ما داده و «سُديف» کوچکتر از آن است که بتواند نظر خليفه را برگرداند. فردا همه نزد «سفّاح» آمدند; او دستور پذيرايى از بنى اميّه را داد; ناگهان «سُديف» شاعر وارد شد و رو به سفّاح کرد و گفت: «پدرم فدايت باد! تو انتقام گيرنده خونهايى; تو کشنده اشرارى». سپس اشعار بسيار مهيّجى خواند که از ظلم و بيدادگرى بنى اميّه مخصوصاً از ظلم آنها بر شهيدان کربلا سخن مى گفت. «سفّاح» ظاهراً برآشفت و به «سُديف» گفت: تو درنظر من احترام دارى; ولى برگرد و ديگر از اين سخنان مگو و گذشته را فراموش کن. بنى اميّه از کاخ «سفّاح» بيرون آمدند و به شور پرداختند; گفتند: بايد از خليفه بخواهيم «سُديف» را اعدام کند وگرنه سخنان تحريک آميز او ما را گرفتار خواهد کرد. «سفّاح» شب هنگام «سُديف» را احضار کرد و گفت: واى بر تو چرا اين قدر عجله مى کنى؟! «سُديف» گفت: «پيمانه صبر من لبريز شده و پيش از اين طاقت تحمل ندارم. چرا از آنها انتقام نمى گيرى؟» سپس بلند بلند گريه کرد و اشعارى در مظالم بنى اميّه بر بنى هاشم خواند که سفّاح را تکان داد و به شدّت گريست. «سُديف» نيز آن قدر گريه کرد که از هوش رفت; هنگامى که به هوش آمد «سفّاح» به او گفت روز آنها فرا رسيده و به مقصودت خواهى رسيد! برو امشب را آرام بخواب و فردا بيا. امّا «سُديف» آن شب به خواب نرفت و پيوسته با خدا مناجات مى کرد و از او مى خواست سفّاح به وعده اش وفا کند. ✍ پی نوشت: 7. معجم البلدان، جلد 2، صفحه 235. ↩️ ادامه دارد: @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا