eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ من با شما عهد
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ بدون شک، در این قال و غوغا، هارون جانشین موسى(علیه السلام) و پیامبر بزرگ خدا دست از رسالت خویش برنداشت، و وظیفه مبارزه با انحراف و فساد را تا آنجا که در توان داشت انجام داد، چنان که قرآن مى گوید: هارون قبل از آمدن موسى از میعادگاه، به بنى اسرائیل این سخن را گفته بود که: شما مورد آزمایش سختى قرار گرفته اید فریب نخورید و از راه توحید منحرف نشوید (وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ). سپس اضافه کرد: پروردگار شما مسلماً همان خداوند بخشنده اى است که این همه نعمت به شما مرحمت کرده (وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ). برده بودید، شما را آزاد ساخت. اسیر بودید رهائى بخشید. گمراه بودید هدایت کرد. پراکنده بودید در سایه رهبرى یک مرد آسمانى، شما را جمع و متحد نمود. جاهل و گمراه بودید، نور علم بر شما افکند، و به صراط مستقیم توحید هدایتتان نمود. اکنون که چنین است، شما از من پیروى کنید و اطاعت فرمان من نمائید (فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی). مگر فراموش کرده اید برادرم موسى، مرا جانشین خود ساخته و اطاعتم را بر شما فرض کرده است، چرا پیمان شکنى مى کنید؟ چرا خود را به درّه نیستى سقوط مى دهید؟ * * * ولى بنى اسرائیل چنان لجوجانه به این گوساله چسبیده بودند که منطق نیرومند و دلائل روشن این مرد خدا، و رهبر دلسوز در آنها مؤثر نیفتاد، با صراحت اعلام مخالفت با هارون(علیه السلام) کرده گفتند: ما همچنان به پرستش این گوساله ادامه مى دهیم، تا موسى به سوى ما بازگردد (قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتّى یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسى).(۱) خلاصه، دو پا را در یک کفش کردند، و گفتند: مطلب همین است و غیر این نیست، باید برنامه گوساله پرستى، همچنان ادامه یابد تا موسى برگردد، و از او داورى بطلبیم: اى بسا خود او هم همراه ما در برابر گوساله سجده کند!! بنابراین خودت را زیاد خسته مکن، و دست از سر ما بردار! و به این ترتیب، هم فرمان مسلّم عقل را زیر پا گذاشتند، و هم فرمان جانشین رهبرشان را. ولى به طورى که مفسران نوشته اند ـ و قاعده نیز چنین اقتضا مى کند ـ هنگامى که هارون(علیه السلام) رسالت خود را در این مبارزه انجام داد، و اکثریت پذیرا نشدند، به اتفاق اقلیتى که تابع او بودند، از آنها جدا شد، و دورى گزید، مبادا! اختلاط آنها با یکدیگر دلیلى بر امضاى برنامه هاى انحرافیشان گردد. عجیب این که: بعضى از مفسران، نقل کرده اند: این دگرگونى هاى انحرافى در بنى اسرائیل، تنها در چند روز کوتاه واقع شد، هنگامى که ۳۵ روز از رفتن موسى(علیه السلام) به میعادگاه گذشت، سامرى، دست به کار شد، و از بنى اسرائیل خواست تا تمام زیورآلاتى را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودند، و بعد از داستان غرق آنها، با خود داشتند، جمع کنند، در روز سى و ششم، سى و هفتم و سى و هشتم همه آنها را در بوته ریخت، آب کرد و مجسمه گوساله را ساخت، و در روز سى و نهم آنها را به پرستش آن دعوت کرد، و گروه عظیمى (طبق پاره اى از روایات ششصد هزار نفر!) آن را پذیرا گشتند، و یک روز بعد، یعنى با پایان گرفتن چهل روز موسى(علیه السلام) بازگشت.(۵) ولى به هر حال، هارون با اقلیتى در حدود دوازده هزار نفر از مؤمنان ثابت قدم، از جمعیت جدا شدند در حالى که اکثریت جاهل و لجوج نزدیک بود او را به قتل برسانند. * * * نکته ها: ۱ ـ شوق دیدار! براى آنها که از مسأله جاذبه عشق خدا بى خبرند گفتار موسى(علیه السلام) در پاسخ سؤال پروردگار، پیرامون عجله او در شتافتن به میعادگاه پروردگار، ممکن است عجیب آید آنجا که مى گوید: وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى: پروردگارا! من به سوى تو عجله کردم تا رضایتت را جلب کنم . ولى آنها با تمام وجود این حقیقت را درک کرده اند که: وعده وصل چون شود نزدیک *** آتش عشق تیزتر گردد به خوبى مى دانند چه نیروى مرموزى موسى(علیه السلام) را به سوى میعادگاه اللّه مى کشید و آن چنان با سرعت مى رفت که حتى قومى را که با او بودند، پشت سر گذاشت. موسى(علیه السلام) پیش از آن، حلاوت وصال دوست و مناجات با پروردگار را بارها چشیده بود، او مى دانست تمام جهان برابر یک لحظه از این مناجات نیست. آرى، چنین است راه و رسم آنان که از عشق مجازى گذشته اند و به مرحله عشق حقیقى، عشق معبود جاودانى گام نهاده اند، عشق خداوندى که هرگز فنا در ذات پاکش راه ندارد و کمال مطلق است و خوبى بى حد و انتها، و آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. بلکه، خوبى همه خوبان پرتو کوچکى از خوبى جاودان او است. بزرگ، پروردگارا! ذرّه اى از این عشق مقدس بما بچشان! ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۲ ⛔️ آنچه نمی‌دانی و هر چه میدانی مگو ✔️ دو نكته حكيمانه: امام(عليه السلام
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۲ ⛔️آنچه نمیدانی و هرچه میدانی مگو ↩️ در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است كه شخص غير عالم در برابر چنين سؤالى بايد بگويد: «لا ادرى; نمى دانم» و نگويد: «الله اعلم».[5] در حديث ديگرى مى خوانيم كه زرارة ابن اعين از امام باقر(عليه السلام) پرسيد: خداوند چه حقى بر بندگان دارد؟ امام(عليه السلام) فرمود: «أَنْ يقُولُوا مَا يعْلَمُونَ وَيقِفُوا عِنْدَ مَا لاَ يعْلَمُون; از آنچه مى دانند سخن بگويند و درباره آنچه نمى دانند توقف كنند».[6] احاديث ديگرى نيز قريب به همين مضمون نقل شده است. مرحوم علامه مجلسى نيز در جلد دوم بحارالانوار باب 16، همين مطلب (نهى از گفتن چيزى بدون آگاهى از آن) را عنوان كرده و آيات متعدد و 50 روايت در اين زمينه نقل كرده است. در دومين نكته امام(عليه السلام) مى فرمايد: «بلكه همه آنچه را مى دانى نيز مگو زيرا خداوند بر تمام اعضاى انسان واجباتى قرار داده كه در قيامت از آن ها بازخواست مى كند»; (بَلْ لاَ تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ، فَإِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ). زيرا اولاً بيان آنچه انسان مى داند گاه افشاى اسرار مؤمنين و گاه غيبت و عيب جويى ديگران است و گاه سبب اهانت و يا ايجاد اختلاف در ميان مردم و يا اشاعه فحشا و يا سبب اضطراب افكار عمومى مى شود و يا افراد كم استعدادى را به گمراهى مى افكند كه همه اين ها از مصاديق گناه است. ثانياً بيان آنچه انسان مى داند گاهى سبب انحراف از فضايل اخلاقى است زيرا گاهى خودستايى و اظهار كبر و غرور و برترى بر ديگران است و گاه شكل ريا و سمعه به خود مى گيرد كه تمام اين ها مذموم است. علتى كه امام(عليه السلام) براى نكته دوم گفته است مقصود ايشان را كاملاً آشكار مى سازد و آن اين كه چشم و گوش و دست و پا و زبان هركدام مسئوليتى دارند: (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا)[7] و مسئوليت زبان از همه اعضا بيشتر است و گناهانى كه با زبان انجام مى شود فزون تر و متنوع تر مى باشد. اين احتمال نيز وجود دارد كه كلام اخير امام(عليه السلام) بيان علت براى هر دو بخش كلام آن حضرت باشد. ولى نبايد فراموش كرد كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: همه آنچه را مى دانى (كُلّ ما تعلَم). اشاره به اين كه بسيارى از چيزهايى را كه انسان مى داند بايد براى ديگران بيان كند و مردم را از جهل و بى خبرى درباره احكام الهى و مفاسد اخلاقى و يا خطراتى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كند خارج سازد.[8] * ✍پی نوشت: [1]. بقره، آيه 169. [2]. اعراف، آيه 33. [3]. اسراء، آيه 36. [4]. كافى، ج 1، ص 42، ح 5. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ پيامبر اکرم (صلی‌الله): «يك روز از حكومت امام‏ عادل‏ از باران چهل روز بهتر است.» (منابع فقه شيعه؛ ج‏30؛ ص499) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سی و هفت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻛﻠﺒﻲ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ، ﺩﺭ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سی و هشت 🔷 ↩️ ﺣﻠﺒﻲ، ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 46 ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﺴﻴﺮﻩ ﺍﻟﺤﻠﺒﻴﻪ " ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﻧﻜﺎﺡ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻧﻜﺎﺡ ﺟﻤﻊ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺍﺯ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﺯﻧﺎﺷﻮﺋﻲ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻴﺸﺪ، ﮔﻮﻳﺪ: ﻧﻜﺎﺡ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭﺍﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﺎ ﺯﻥ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻳﻜﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﻣﻲ‌ﺷﺪﻧﺪ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۲۷] ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺷﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺿﻊ ﺣﻤﻞ ﺑﭽﻪ ﺑﻜﺴﻲ ﻣﻠﺤﻖ ﻣﻲ‌ﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﺒﻴﻪ ﺗﺮ ﺑﺎﻭ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﻧﻜﺎﺡ ﺟﻤﻊ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺟﻤﻌﻲ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺯﻧﻲ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﻱ ﻛﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ - ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﻣﻲ‌ﺷﺪﻧﺪ ﻭﭼﻮﻥ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﻣﻲ‌ﮔﺸﺖ ﻭ ﻭﺿﻊ ﺣﻤﻞ ﻣﻲ‌ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺷﺖ ﺁﻥ ﺟﻤﻌﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﻲ‌ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﻲ‌ﺷﺪﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺭﻭ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﻫﻤﮕﻲ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﺪ، ﻣﻄﻠﻌﻴﺪ، ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻱ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ. ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺣﺎﺿﺮﻳﻦ ﻛﻪ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺧﻄﺎﺏ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ: ﺍﻱ ﻓﻠﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﻣﻠﺤﻖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺣﻖ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻟﻮ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﺷﺒﺎﻫﺘﻲ ﺑﺎ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺷﺒﺎﻫﺘﺶ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﻱ ﺍﻳﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ (ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ ﻧﻜﺎﺡ ﺟﻤﻊ ﺑﺎ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﻘﺎﺭﺑﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺎﺹ ﻛﻪ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺑﺎﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﻠﺤﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ). ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺑﺪﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ: ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻋﺎﺹ، ﺍﺑﻮﻟﻬﺐ، ﺍﻣﻴﻪ، ﻭ ﺍﺑﻮﺳﻔﻴﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺎﺹ ﻣﻠﺤﻖ ﻧﻤﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻭﻝ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭﺍﻥ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﺪﻟﻴﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ: ﻋﻤﺮﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻋﺎﺹ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻠﺤﻖ ﺷﺪ. ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻲ‌ﺷﺪ، ﻋﻠﻲ، ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﺣﺴﻦ، ﻋﻤﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻳﺎﺳﺮ ﻭ ﺟﺰ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ (ﺭﺽ) ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻣﻲ‌ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ بدون شک، در ای
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ امام صادق(علیه السلام) ـ طبق روایتى ـ مى فرماید: المُشْتاقُ لایَشْتَهِى طَعاماً، وَ لایَلْتَذُّ شَراباً، وَ لایَسْتَطِیْبُ رُقاداً، وَ لایَأْنَسُ حَمِیْماً وَ لایَأْوِى داراً... وَ یَعْبُدُ اللّهَ لَیْلاً وَ نَهاراً، راجِیاً بِأَنْ یَصِلَ إِلى ما یَشْتاقُ إِلَیْهِ... کَما أَخْبَرَ اللّهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرانَ فِى مِیْعادِ رَبِّهِ بِقُولِهِ وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى: مشتاق بى قرار نه میل به غذا مى کند، نه از نوشیدنى گوارا لذت مى برد، نه خواب آسوده دارد، نه با دوستى انس مى گیرد و نه در خانه اى آرام خواهد داشت... بلکه خدا را شب و روز بندگى مى کند، به این امید که به محبوبش (اللّه) برسد... آن چنان که خداوند از موسى بن عمران درباره میعادگاه پروردگارش نقل مى کند وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى . ۲ ـ حرکت هاى ضد انقلابى در برابر انقلاب انبیاء معمولاً در برابر هر انقلابى، یک جنبش ضد انقلابى که سعى مى کند دستاوردهاى انقلاب را در هم پیچیده و جامعه را به دوران قبل از انقلاب برگرداند وجود دارد، دلیل آن هم چندان پیچیده نیست; زیرا با تحقق یک انقلاب، تمام عناصر فاسد گذشته یک مرتبه نابود نمى شوند، معمولاً تفاله هائى از آن باقى مى مانند که براى حفظ موجودیت خویش به تلاش برمى خیزند، و با تفاوت شرائط، کمیّت و کیفیت آنها، دست به اعمال ضد انقلابى آشکار یا پنهان مى زنند. در جنبش انقلابى موسى بن عمران به سوى توحید، استقلال و آزادى بنى اسرائیل، سامرى سردمدار این جنبش ارتجاعى بود. او که ـ مانند همه رهبران جنبش هاى ارتجاعى ـ به نقاط ضعف قوم خود به خوبى آشنا بود، و مى دانست با استفاده از این ضعف ها مى تواند غائله اى به راه اندازد، سعى کرد از زیورآلات و طلاهائى که معبود دنیاپرستان و جالب توجه توده عوام است، گوساله اى بسازد و آن را به طرز مخصوصى در مسیر حرکت باد قرار دهد (یا با استفاده از هر وسیله اى دیگر) تا صدائى از آن برخیزد، سپس با استفاده از یک فرصت مناسب (غیبت چند روزه موسى(ع) و با توجه به این که بنى اسرائیل پس از نجات از دریا و عبور از کنار یک قوم بت پرست، تقاضاى بتى از موسى(علیه السلام) کردند. خلاصه، با استفاده از تمام ضعف هاى روانى و فرصت هاى مناسب زمانى و مکانى، برنامه ضد توحیدى خود را آغاز کرد، و آن چنان ماهرانه مواد آن را تنظیم نمود که در مدت کوتاهى، اکثریت قاطع جاهلان بنى اسرائیل را از راه و رسم توحید منحرف ساخت و به شرک کشاند. این توطئه، هر چند به مجرد بازگشت موسى(ع) و قدرت ایمان و منطق او در پرتو نور وحى خنثى شد، ولى فکر کنیم اگر موسى(ع) بازنگشته بود چه مى شد؟ به یقین برادرش هارون(ع) را یا مى کشتند و یا آن چنان منزوى مى کردند که صداى او به گوش هیچ کس نرسد! آرى، هر انقلابى در آغاز این چنین شکننده است و باید کاملاً به هوش بود، کمترین حرکت هاى شرک آلود ارتجاعى را زیر نظر داشت، و توطئه هاى دشمن را در نطفه خفه کرد. ضمناً، باید به این واقعیت توجه داشت که: بسیارى از انقلاب هاى راستین به دلائل مختلفى در آغاز، متّکى به فرد یا افراد مخصوصى است که اگر پاى آنها از میان برود، خطر بازگشت، انقلاب را تهدید مى کند، و به همین دلیل، باید کوشش کرد: هر چه زودتر معیارهاى انقلابى در عمق جامعه پیاده شود، و مردم آن چنان ساخته شوند که به هیچ وجه طوفان هاى ضد انقلاب آنها را تکان ندهد، و همچون کوه در مقابل هر حرکت ارتجاعى بایستند. یا به تعبیر دیگر، این یکى از وظائف رهبران راستین است که معیارها را از خویش به جامعه منتقل کنند، و بدون شک، این امر مهم، نیاز به گذشت زمان نیز دارد، ولى باید کوشید این زمان هر چه ممکن است کوتاه تر شود. درباره این که سامرى که بود؟ و سرنوشتش به کجا انجامید؟ در آیات بعد به خواست خدا سخن خواهیم گفت. * * * ۳ ـ مراحل رهبرى بدون شک، هارون در غیاب موسى(ع) در انجام رسالت خویش، کمترین سستى به خرج نداد، ولى، جهالت مردم از یکسو، و رسوبات دوران رقیت و بردگى و بت پرستى در مصر از سوى دیگر، کوشش هاى او را خنثى کرد. او طبق آیات فوق، وظیفه خود را در چهار مرحله پیاده نمود: نخست، به آنها اعلام کرد: این جریان یک خط انحرافى و یک میدان آزمایش خطرناک براى همه شماست، تا مغزهاى خفته بیدار شود، و مردم به اندیشه بنشینند و مهم همین بود (یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ). مرحله دوم، این بود که: نعمت هاى گوناگون خداوند را، که از بدو قیام موسى(ع) تا زمان نجات از چنگال فرعونیان، شامل حال بنى اسرائیل شده بود، به یاد آنها آورد، و مخصوصاً خدا را با صفت رحمت عامه اش توصیف کرد، تا اثر عمیق ترى بگذارد و هم آنها را به آمرزش این خطاى بزرگ امیدوار سازد (وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ). ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۲ ⛔️آنچه نمیدانی و هرچه میدانی مگو ↩️ در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است كه شخ
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۳ 🔹تلاش بر طاعت و دوری از معصیت ✅ در برابر معاصى ضعيف و در برابر طاعات قوى باش: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش به دو نكته مهم اشاره مى فرمايد. نكته اول اين است كه به همگان هشدار مى دهد مراقب اعمال خويش باشند، مى فرمايد: «برحذر باش از اين كه خداوند تو را نزد معصيت هايش حاضر ببيند و نزد طاعاتش غايب كه از زيان كاران خواهى بود»; (اِحْذَرْ أَنْ يَرَاكَ اللّهُ عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ وَ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ). اشاره به اين كه عالَم محضر خداست و خداوند از ما به ما نزديك تر است حتى افكار و خيالاتى را كه در ذهن ما نقش مى بندد مى داند و مى بيند بنابراين چگونه به خود اجازه مى دهيم كه در صحنه هاى معصيت در حضور خداوند، حضور داشته باشيم و در صحنه هاى اطاعت كه خاصان و مقربان پروردگار و مؤمنان صالح حضور دارند جاى ما خالى باشد؟ امام صادق(عليه السلام) طبق روايتى كه در كتاب شريف كافى آمده است به يكى از ياران خود به نام اسحاق بن عمار مى فرمايد: «يا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ إِنْ كُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يرَاكَ فَإِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لاَ يرَاكَ فَقَدْ كَفَرْتَ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ يرَاكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِيةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِينَ عَلَيكَ; اى اسحاق! آن گونه از خدا بترس كه گويى او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند. اگر فكر مى كنى كه خدا تو را نمى بيند كافر شده اى و اگر مى دانى تو را مى بيند ولى آشكارا معصيتش را مى كنى او را كمترين بينندگان به حساب آورده اى (زيرا در برابر يك انسان عادى و حتى گاه در مقابل يك كودك حاضر نيستى بسيارى از گناهان را انجام دهى پس چگونه در محضر پروردگار مرتكب آن مى شوى؟)». از اين سخن مى توان نتيجه گرفت كه بى تقوايى هاى انسان ها نتيجه ضعف ايمان آن ها به خداوند و معاد است. يا او را همه جا حاضر نمى دانند و يا وعده هاى معاد و پاداش و كيفر اعمال را كوچك مى شمرند كه اگر چنين نبود روح تقوا حاكم بود. از همين رو در حديثى مى خوانيم كه از امام صادق(عليه السلام) تفسير تقوا را پرسيدند. امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «أَنْ لاَ يفْقِدَكَ اللَّهُ حَيثُ أَمَرَكَ وَ لاَ يرَاكَ حَيثُ نَهَاكَ; حقيقت تقوا اين است كه خدا تو را در جايى كه امر كرده، غايب نبيند و در جايى كه نهى كرده حضور نداشته باشى». ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امامسجاد علیه السلام فرمودند: بهترين مردم هر زمان كسانى هستند كه منتظر ظهور حضرت مهدى عليه السلام هستند. بحارالأنوار، ج 52، ص 122 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738780T15861780(Web)-mc.mp3
21.02M
🎙 استاد عالی ✅ کمالات و شئون خاص ولی خدا القاب و اسامی حضرات معصومین علیهم‌السلام از طرف خداوند متعال است. هر کدام از القاب، کنیه‌ها و اسامی ائمه اطهار علیهم‌السلام اشاره به کمالات و شئون خاص ولی خدا و یا مأموریت ایشان در دنیا دارد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سی و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﺣﻠﺒﻲ، ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 46
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سی و نه 🔷 ↩️ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺝ 7 ﺹ330. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﺤﻘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻧﺎﺯﺍﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺑﺘﺮ (ﺑﻠﺎ ﻋﻘﺐ) ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ: ﻋﺮﺿﺖ ﻗﺮﻥ ﺍﻟﺸﻤﺲ ﻭﻗﺖ ﻇﻬﻴﺮﻩ ﻟﺘﺴﺘﺮ ﻣﻨﻪ ﺿﻮﻩ ﺑﻈﻠﺎﻣﻜﺎ ﻛﻔﺮﺕ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍ ﺛﻢ ﺁﻣﻨﺖ ﺧﻴﻔﻪ ﻭ ﺑﻐﻀﻚ ﺍﻳﺎﻧﺎ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺬﻟﻜﺎ ﺗﻮ، ﺩﺭ ﻧﻴﻤﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻴﺮﮔﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﻣﺘﻌﺮﺽ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺷﺪﻱ ﺗﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﺗﺎﺑﺶ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻱ، ﺑﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻭ ﺭﺿﺎ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻱ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﺯﺗﺮﺱ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻱ: ﻛﻴﻨﻪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻴﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ، ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺩﻋﺎ، ﮔﻮﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺝ 7 ﺹ 438 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ: ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺍﻟﻬﺎﺷﻤﻲ ﺑﻨﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺁﻣﺪ ﻫﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﺧﺪﻣﺘﻜﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮﻳﺶ ﺩﺭ ﺍﺩﻋﺎﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪﻳﺶ، ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻧﺰﺍﻉ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﻣﺮ، ﭘﺴﺘﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺷﻐﻠﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﮔﺎﻭ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻏﻠﺒﻪ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺮﻳﺶ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ. ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻮﺯﺍﺩﻳﻜﻪ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﮔﻬﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﺴﺒﺖ ﺍﻭ ﺑﻘﺮﻳﺶ ﻧﻪ ﺑﻄﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﺩ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﺣﺲ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ. ﻛﺎﺵ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ (ﻋﻤﺮﻭ) ﺑﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺣﺴﺐ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻧﺒﺮﺩ (ﺍﺷﺮﺍﻑ) ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻱ؟ ﻳﺎ ﺑﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺳﺎﺑﻘﻪ (ﺭﻭﺷﻦ) ﻣﺘﻌﺮﺽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻱ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ؟ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺴﺖ ﻭ ﺳﺴﺖ ﻋﻨﺼﺮ ﻭ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﻭ ﺑﻲ ﭘﺪﺭﻱ؟ ﻳﺎ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺎﻧﻲ؟ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻴﻜﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻗﺮﻳﺶ ﺩﺭ ﺧﻄﺎ ﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﺳﻔﺎﻫﺖ ﻭ ﭘﺴﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭﻱ؟ ﺍﺯ ﺷﺮﻑ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﻲ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻫﻢ ﻧﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺳﺒﻘﺘﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺎﻣﻲ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻏﻴﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ‌ﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﺑﺎ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻲ. ﺑﺨﺪﺍﺳﻮﮔﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﻛﻔﺘﺎﺭ ﭘﻮﺯﺑﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺯﻧﻨﺪ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻮﺯﺑﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺯﺩ ﺗﺎ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺑﺪﮔﻮﺋﻲ ﻗﺮﻳﺶ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻮﺩ، ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﺑﻨﻴﺎﻥ ﺗﺴﻠﻂ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻣﻮﺭﺵ ﺟﻤﻌﺘﺮ ﻣﻲ‌ﺷﺪ ﭼﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻗﺮﻳﺶ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻫﻤﻄﺮﺍﺯ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ‌ﻫﺎﻱ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﺘﻌﺮﺽ ﺷﻮ! [ ﺻﻔﺤﻪ 230] ﻋﻤﺮﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺮ ﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻮﻳﺪ ﻭﻟﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺩﻡ ﻓﺮﻭ ﺑﻨﺪ! ﻋﻤﺮﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﺪ ﭼﻪ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻓﺮﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻧﻜﺮ! ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﺋﻲ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻦ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎ ﺑﺎﺵ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭﺝ 6 ﺹ 320 "ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ" ﺑﺎﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ امام صادق(علیه
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ مرحله سوم، این بود که: آنها را متوجه مقام نبوت خویش و جانشینى از برادرش موسى(علیه السلام) کرد (فَاتَّبِعُونِی). و بالاخره مرحله چهارم این بود که آنها را به وظائف الهیشان آشنا ساخت (وَ أَطِیعُوا أَمْرِی). * * * ۴ ـ پاسخ به یک اشکال مفسر معروف فخر رازى در اینجا ایرادى مطرح کرده و در پاسخ آن مانده است، و آن این که مى گوید: شیعه به گفته معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام): أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى: تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى (۷) براى ولایت على(علیه السلام) استدلال کرده اند، در حالى که هارون(علیه السلام) در برابر انبوه عظیم بت پرستان، هرگز به خود اجازه تقیّه نداد و با صراحت مردم را به پیروى خود و ترک متابعت دیگران دعوت نمود. اگر به راستى امت محمّد(صلى الله علیه وآله) بعد از رحلت او راه خطا پیمودند، بر على(علیه السلام)واجب بود که همان برنامه هارون را عملى کند، بر فراز منبر برود و بدون هیچ گونه ترس و تقیّه: فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی بگوید، چون چنین کارى را نکرد، ما مى فهمیم راه و رسم امت در آن زمان حق و صواب بوده است. ولى گویا فخر رازى از دو نکته اساسى در این زمینه غفلت کرده است: ۱ ـ این که: مى گوید: على(علیه السلام) چیزى در زمینه خلافت بلافصلى خود اظهار نداشت اشتباه است; زیرا ما مدارک فراوانى در دست داریم که امام(علیه السلام) در موارد مختلف این موضوع را بیان فرمود، گاهى صریح و عریان و گاه در پرده، در کتاب نهج البلاغه فرازهاى مختلفى به چشم مى خورد مانند خطبه شقشقیه (خطبه سوم و خطبه ۸۷ و خطبه ۹۷ و خطبه ۹۴ و خطبه ۱۵۴ و خطبه ۱۴۷ که همگى در این زمینه سخن مى گوید. در جلد پنجم تفسیر نمونه ذیل آیه ۶۷ سوره مائده ، پس از بیان داستان غدیر، روایات متعددى نقل کرده ایم که: خود على(علیه السلام) کراراً به حدیث غدیر براى اثبات موقعیت و خلافت بلافصل خویش، استناد کرده است).(۸) ۲ ـ بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) شرائط خاصى بود، منافقانى که در انتظار وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) روزشمارى مى کردند خود را براى ضربه نهائى بر اسلام نوپا آماده ساخته بودند، و لذا، مى بینیم اصحاب الردّه (گروه ضد انقلاب اسلامى) بلافاصله در زمان خلافت ابوبکر قیام کردند و اگر وحدت و انسجام و هوشیارى مسلمانان نبود، ممکن بود ضربات غیر قابل جبرانى بر اسلام وارد کنند على(علیه السلام) به خاطر همین امر نیز، کوتاه آمد تا دشمن سوء استفاده نکند. اتفاقاً هارون(علیه السلام) ـ با این که موسى(علیه السلام) در حیات بود ـ در برابر سرزنش برادر که: چرا کوتاهى کردى، صریحاً عرض کرد: إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ: من از این ترسیدم که به من بگوئى در میان بنى اسرائیل تفرقه ایجاد کردى (۹) و این نشان مى دهد که: او هم به خاطر ترس از اختلاف، تا حدّى کوتاه آمد. ✍ پی نوشت: ۷ ـ کافى ، جلد ۸، صفحه ۱٠۶. ۸ ـ براى توضیح بیشتر به جلد پنجم، صفحه ۱۹ به بعد مراجعه فرمائید. ۹ ـ طه، آیه ۹۴. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝شرح و تفسیر خطبه ۹۴ بخش دوم ✅وصف ‌پیامبران ↩️ تعبير به «سِرَاج» و «شَهَاب» و «زَنْد»، ممکن است
شرح و تفسیر خطبه ۹۴ بخش دوم ✍ وصف پیامبران ↩️ اين نکته را با اشعارى در وصف رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به پايان مى بريم: اى از بر سدره شاهراهت         وى قبّه عرش تکيه گاهت اى طاق نهم، رواق بالا          بشکسته ز گوشه کلاهت هم عقل دويده در رکابت         هم شرع خزيده در پناهت اى چرخ کبود، ژنده دلقى         در گردن پير خانقاهت مه، طاسک گردن سمندت         شب، طُرّه پرچم سياهت جبريل، مقيم آستانت          افلاک، حريم بارگاهت چرخ ار چه رفيع، خاک پايت        عقل ار چه بزرگ، طفل راهت خوردست خدا ز روى تعظيم         سوگند به روى همچو ماهت! ايزد که رقيب جان، خرد کرد        نام تو رديف نام خود کرد 2- شرافت خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نه تنها در خطبه بالا در کلام مبارک على(عليه السلام) از عظمت خاندان پيغمبر ياد شده است، بلکه در رواياتى که از خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در منابع شيعه و اهل سنّت آمده است، تعبيراتى ديده مى شود که رفعت مقام و عظمت جايگاه آنها را در پيشگاه خدا روشن مى سازد. از جمله در حديثى مى خوانيم، که آن حضرت فرمود: «إِنَّ جَبْرَائِيلَ(عليه السلام) قَالَ لِي: يا مُحَمَّدُ! قَدْ طُفْتُ الأَرْضَ شَرْقاً وَ غَرْبَاً، فَلَمْ أَجِدْ فِيهَا أَکْرَمَ مِنْکَ، وَ لاَ بَيْتاً أَکْرَمَ مِنْ بَني هَاشِم; شرق و غرب جهان را گشتم کسى را از تو گرامى تر و خاندانى را از بنى هاشم گرامى تر نيافتم» و در حديث ديگرى مى فرمايد: «سَادَةُ أَهْلِ مَحْشَر سَادَةُ أَهْلِ الدُّنْيَا: أَنَا وَ عَلِىٌّ وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ; سروران اهل محشر سروران اهل دنيا هستند: من و على و حسن و حسين و حمزه و جعفر». و در حديث سومى آمده است که فرمود: «إِنَّهُ لاَ يُبْغِضُ أَحَدٌ أَهْلِي إِلاَّ حَرَّمَهُ اللهُ الْجَنَّةَ; هر کس با خاندان من دشمنى ورزد خداوند او را از بهشت محروم مى سازد». در حديث ديگرى از عايشه نقل شده است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «جبرئيل به من گفت: اى محمّد! شرق و غرب زمين را جستجو کردم انسانهايى بهتر از بنى هاشم نيافتم» و «صحيح مسلم» که از معروفترين منابع اهل سنّت است در بحث «فضائل الصحابه» در نقل داستان غدير آمده است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در خطبه خود سه بار اين جمله را تکرار کرد: «أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي; به شما يادآورى مى کنم که خدا را در مورد اهل بيت من فراموش نکنيد (احترام و حق آنها را ضايع ننماييد)». جالب اينکه «الامام الحافظ ابوالعباس احمد بن عمر بن ابراهيم القرطبى» از علماى معروف اهل سنّت در کتاب «المُفهم» که در شرح «صحيح مسلم» نوشته است هنگامى که به اين حديث مى رسد چنين مى گويد: «جاى تعجّب است که با وجود اين توصيه هاى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بنى اميّه به مخالفت با آن برخاستند و حقّ آنها را ضايع کردند; خونهاى اهل بيت را ريختند، زنان و کودکان آنها را اسير کردند، خانه هاشان ويران نمودند و سبّ و لعن آنها را مباح دانستند و بر خلاف وصيّت پيغمبر و آرزوى او رفتار کردند; واى از شرمسارى آنها و رسوائيشان در قيامت!!» و از آن شگفت انگيزتر کار بى خبرانى است که با اين همه رسوايى هاى بنى اميّه باز هم ظالمان بى ايمانى همچون معاويه رامحترم مى شمرند و از او دفاع مى کنند. به هر حال شجره طيّبه وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) و شاخه هاى پرثمر آن مصداق آيه شريفه 24 و 25 سوره «ابراهيم» است: «کَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِى السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُکُلَهَا کُلَّ حِين بِإِذْنِ رَبِّهَا; همچون درخت پاکيزه اى که ريشه آن ثابت و شاخه هاى آن در آسمان است و هر زمان به اذن پروردگار ميوه خود را (در اختيار طالبان و جويندگان) قرار مى دهد». اين سخن را با اشعار پر معنايى در اين زمينه پايان مى دهيم: يَا حَبَّذَا دَوْحَةٌ في الْخُلْدِ نَابِتَةُ        مَا مِثْلُهَا نَبَتَتْ فِي الْخُلْدِ مِنْ شَجَرِ أَلْمُصْطَفَى أَصْلُهَا وَ الْفَرعُ فَاطِمَةُ        ثُمَّ اللِّقَاحُ عَلِىٌّ سَيِّدُ الْبَشَرِ وَ الْهَاشِمِيَّانِ سِبْطَاهُ لَهَا ثَمَرُ         وَ الشَّيعَةُ الْوَرَقُ الْمُلْتَفُّ بِالثَّمَرِ هذَا مَقُالُ رَسُولِ اللهِ جَاءَ بِهِ أَهْلُ الرِّوَايَةِ فِي الْعَالِي مِنَ الْخَبَرِ «آفرين بر آن درخت تناورى که در بهشت برين روييده که همانند آن، درختى در بهشت نيست. مصطفى ريشه آن، فاطمه شاخه آن و على(عليه السلام) - آقاى انسانها - مايه بارورى آن است. و آن دو هاشمى (حسن و حسين(عليهما السلام)) نوه هاى پيامبر (صلى الله عليه وآله)، ميوه آن هستند و شيعيان برگهايى هستند که اطراف ميوه ها را گرفته اند. اين سخن رسول الله (صلى الله عليه وآله) است که راويان در اخبار معتبر آن را آورده اند.» ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امیرالمؤمنین عليه السلام: 💚هر كه عقل خود را كامل بداند، بلغزد ❤مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ 💐ميزان الحكمه جلد۷ صفحه۵۵۳ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا