هدایت شده از موسسه مصاف
واکنش «نجیب بارور» شاعر نامدار افغانستانی به سخنان اخیر رئیسجمهور آمریکا
✍ این شاعر افغانستانی نوشت:
🔸با همین شعارهای دروغی افغانستان را ویران کردند.
🔸آیا هنوز هم به اغتشاشبودن این اعتراضها شک دارید؟ پس بیسوادید!
🆔 @Masaf
هدایت شده از آرما مدیا
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدیویی که برای تحریک جوانان برای جنگ با حکومت ۱۱ سال قبل در سوریه منتشر شد
🔹 با بمباران خبریِ پر از تنفر و دروغ، سوریه به جایی رسید که در برخی نقاط همسایه سر همسایهاش رو میبرید.
✅ @media_arma
هدایت شده از موسسه مصاف
📸 کشورهایی که آمریکا آزاد کرد!
🔺 طی چند روز گذشته «بایدن» اعلام کرد که ایران را آزاد میکند.
🔹 از همین رو نگاهی به فعالیتهای آمریکا در کشورهای دیگر به بهانه آزادی داشتیم.
🆔 @Masaf
هدایت شده از شعر، قصه، معرفی کتاب
قصه عرب بادیه نشین
(از فضایل و مناقب پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س))
✅نویسنده: زهرا محقق
✅کاری از گروه نویسندگی در مسیر مادری
✅ تلخیصی از قصه عرب بادیه نشین از آقای محسن نعما، کتاب ریحانه پیامبر
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
به نام خدا
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
بیابون پر بود از خیمه های سیاه که هر قبیله ای برای خودشون برپا کرده بودن.
قبیله بنی سلیم یکی از همین قبیله ها بودن که اصلا از پیامبر خوششون نمیومد و همیشه سر جنگ و دشمنی باایشون داشتن.
یکی از جوون های این قبیله یه روز تصمیم گرفت که به مدینه و پیش پیامبر بره.
آخه کلی حرف نگفته تو دلش داشت که قلبشو پر از خشم و نفرت کرده بود.
پس شروع به حرکت کرد و وقتی که توی راه تشنه اش شد و کنار برکه آب توقف کرد و یه سوسمار رو تو برکه دید، خندید و اون سوسمار رو همراه خودش به مدینه برد!!!
بالاخره بعد کلی راه رفتن، اون جوون رسید به مدینه.
پیامبر با دوستاشون مشغول نماز خوندن تو مسجد بودن پس اون جوون هم به مسجد اومد.
بعد نماز جوون عرب دیگه نتونست صبر کنه و بالاخره حرف دلشو زد.
و گفت: ای محمد! آیا تو همون جادوگر دروغگویی هستی که فکر میکنی خدا تو رو انتخاب کرده تا پیامبر همه باشی؟
اگر نگران حرفای مردم قبیله ام نبودم همین الان با شمشیرم تو رو میکشتم!!
این بار اولی نبود که پیامبر خدا، این حرفهای نابجا رو میشنید.
اما با مهربونی خطاب به اون مرد گفت:
ای جوون! به خدای یکتا ایمان بیار و حرفای من رو قبول کن.
اگر مسلمون بشی، ما همه مثل برادر تو هستیم.
اما اون جوون عرب که خیلی مغرور تر از این حرفا بود، حرف پیامبر رو قبول نکرد و گفت:
من به تو ایمان نمیارم مگر اینکه این سوسمار به تو ایمان بیاره!!
همه مردم مسجد تعجب کردن، با خودشون گفتن:
این دیگه چه حرفیه؟؟ مگه سوسمار میتونه حرف بزنه؟؟
تو همین موقع سوسمار روی زمین شروع به حرکت کرد.
و پیامبر با آرامش به سوسمار گفتن:
ای سوسمار بیا نزدیک من و بگو من چه کسی هستم؟؟
اینجا بود که همه با تعجب منتظر این بودن که ببینن سوسمار جواب پیامبر رو میده یا نه؟؟
که دیدن بله! سوسمار با اجازه خدا، به طرف پیامبر برگشت و زبون باز کرد و شروع کرد به صحبت کردن.
و به پیامبر گفت:
تو محمد بن عبدلله و پیامبر خدا هستی.
پیامبر دوباره از سوسمار پرسیدن:
تو چه کسی رو میپرستی ؟
و سوسمار دوباره جواب داد:
من خدای بزرگ و مهربون رو میپرستم که یک دونه کوچیک رو میتونه از دل خاک بیرون بیاره و سبز کنه و ابراهیم رو دوست و خلیل خودش قرار میده!
و بعد سوسمار گفت:
و ای رسول خدا! تو همون پیامبر خوبی هستی که از طرف خدا اومدی تا ما رو از بت پرستی نجات بدی و راه درست و کار درست رو به ما یاد بدی.
اون جوون عرب که با شنیدن این حرفها خیلی خیلی تعجب کرده بود، سرشو انداخت پایین و باخودش گفت:
ببین این حیوون بی عقل چطوری درباره پیامبر خدا حرف میزنه اونوقت من.....!!!
و بعد همونجا دست بیعت به پیامبر داد و مسلمون شد!
و حالا وقتش شده بود که اون جوون تازه مسلمون شده، مهربونی و محبت پیامبر رو ببینه.
با پیشنهاد پیامبر قرار شد که هرکدوم از دوستای ایشون کمی به این مرد جوون کمک کنن و بهش لباس و شتر و غذا برسونن.
سلمان قول غذا رو به این مرد جوون داده بود.
اما وقتی از مسجد اومد بیرون، با خودش گفت:
من که پول و غذایی ندارم که به این مرد بدم! حالا چیکار کنم؟؟
من به رسول خدا قول دادم!
اما یه دفعه یادش اومد که تنها کسی که میتونه بهش کمک کنه، حضرت فاطمه است.
#شخصیت_محوری
#قصه
#قصه_عرب_بادیه_نشین
#فضایل_حضرت_زهرا
#مناقب_پیامبر
#فضایل
#مناقب
@gheseshakhsiatemehvari
هدایت شده از شعر، قصه، معرفی کتاب
ادامه ی قصه ی* عرب بادیه نشین*👇👇👇
سلمان با خوشحالی به طرف خونه حضرت فاطمه حرکت کرد و وقتی رسید اونجا داستان مسلمون شدن اون مرد رو برای ایشون تعریف کرد و ازشون کمک خواست.
حضرت فاطمه بااینکه خودشون و بچه های عزیزشون چند روزی بود که هیچ غذایی نتونسته بودن بخورن، بازم درخواست سلمان رو قبول کردن.
قرار شد سلمان با گرو گذاشتن پیراهن باارزش حضرت فاطمه مقداری جو و خرما بخرن تا حصرت فاطمه برای اون مرد جوون نون بپزن.
بالاخره سلمان جو و خرما رو خرید.
بوی نون تازه کل حیاط رو پر کرده بود، بچه ها هم گرسنه بودن، سلمان دوست داشت مقداری از نون ها رو به بچه ها بده، اما مادر این بچه ها، دختر پیامبر بود، هدیه ای که در راه خدا داده بود رو پس نمیگرفت.
پس ازون نون و خرما ها، چیزی برای خودشون برنداشت.
سلمان ازین همه مهربونی و ساده زیستی هم تعجب کرده بود و هم خوشحال شده بود.
بالاخره از حضرت فاطمه تشکر کرد و به سمت مسجد رفت.
شتر و لباس و غذا برای اون مرد جوون آماده بود.
پیامبر هدیه ها رو با مهربونی تقدیم اون مرد کردن و اون مرد بعد کلی تشکر، راهی قبیله خودش شد.
خبر بخشش بی نظیر حضرت فاطمه به پیامبر هم رسیده بود.
برای همین ایشون به خونه دخترشون رفتن تا از احوالشون باخبر بشن.
وقتی پیامبر فهمیدن که خانواده دخترشون سه شبانه روز غذایی برای خوردن نداشتن اما بااین وجود دست سلمان رو رد نکرده بودن و غذایی برای اون مرد جوون آماده کرده بودن، هم خیلی ناراحت شدن و هم خیلی خوشحال ازین همه بخشندگی و فداکاری.
پیامبر به سراغ نوه هاشون رفتن و حضرت فاطمه هم مشغول نماز شدن...
بعد نماز دستای مبارک حضرت فاطمه به آسمون بلند شد تا دعا کنن.
و بعد دعای اون حضرت، یه غذای بهشتی از آسمون برای ایشون فرود اومد.
وقتی پیامبر، معجزه غذای بهشتی دخترشون رو به چشم خودشون دیدن، خدا رو شکر کردن.
این رفتار پر از مهر و محبت پیامبر خدا و دختر عزیزشون باعث شد هم اون مرد عرب صحرانشین مسلمون بشه و هم با دعوت اون، ۴٠٠٠ نفر از افراد قبیله اش تو یک روز، با شنیدن از رفتار و منش پیامبر و دوستان شون، مسلمون بشن و این بود برکت این محبت و بخشندگی.
@gheseshakhsiatemehvari
💠 امام صادق علیه السلام فرمود:
هر کس #قرآن را از روى آن تلاوت کند چشم وى نیز از قرآن بهره بردارى مى نماید و از عذاب او و پدر و مادرش هم کاسته مى شود گرچه با کفر از دنیا رفته باشند.
📚 ثواب الاعمال
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 مدام به قرآن نگاه کردن، دوای درد چشم است.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
امام على عليه السلام:
نعمت با بخشش، تداوم يابد
بِبَذلِ النِّعمَةِ تُستَدامُ النِّعمَةُ
غررالحكم حدیث4344
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
🌺☘زیبا ترین متن دنیا
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6