🦋میدونی، اکثر آدما با ناله و نفرین از خواب بیدار میشن.
با فحش و ناسزا از تختشون میان بیرون،
میرن توی آینه ی دستشویی،
به خودشون خیره میشن و میگن:
«لعنت به این زندگی!» انگار زندگی بود که مجبورشون کرد
شب قبل تا دیروقت بشینن پای فوتبال،
یا زندگی بود که تا خرخره شام به خوردشون داد که نتونن صبح از جاشون بلند شن!
خلاصه صبح که میشه٬
دیوار کوتاه تر از دیوار زندگی پیدا نمیشه!
یادمون رفته خیلی وقته فراموش کردیم که
همین صبح،
همین زندگی،
همین که چشم باز میکنیم،
همین که مزه ی چایی تازه دم رو میچشیم،
نون تازه،
طلوع آفتاب،
همین چیزای روزمره ی کوچیک، خودشون یه شانس دوباره محسوب میشن،
شانس دوباره ای که خیلیا نصیبشون نمیشه!
لپ کلام رفیق٬ به خودمون یاد بدیم که از دنده ی چپ بلند نشیم،
چون ممکنه کلا بلند شدنی وجود نداشته باشه!
✔️و اینو به خاطر بسپاریم علت بسیاری از اتفاقهای دوست نداشتنی زندگیمون ریشه در چهار چیز دارد👇
انتخابهایمان
ارتباط هایمان
رفتارهامون
و افکارمون
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•
🌺🌿🌺🌿
#گپ_روز
#موضوع_روز : عزیزِ مادرت باش!
✍️ تقریبا ده سال پیش یک هفتهای مهمان ما بود در ccu.
نارسایی قلبی داشت! آنقدر مهربان و آرام بود که مرکز توجه تمام پرسنل قرار گرفته بود. با اینکه بسیار مورد توجه همه ما بود و بچههایش هم دائماً میآمدند و به او سر میزدند، هر که میآمد از او سراغ «محمدش» را میگرفت!
محمد روزی چند بار تلفنی با بابا - که حالا عزیزکردهی تمام پرستارها بود - صحبت میکرد، اما او دائماً چشمانتظار محمد بود.
• میگفت «محمد» و انگار هزار تا محمد با اشتیاق از دلش بیرون میآمد. کم کم داشت برایم جالب میشد این محمد چرا اینگونه محل عشق باباست که ...
آمد، و پدر چنان در آغوشش کشید که گویی میخواهد او را در جانش حل کند.
میبوییدش و به سینه میفشردش... و من میدیدم که هر لحظه آرام و آرامتر میشود تا جاییکه دیگر از آن بیتابی خبری نبود.
• ساعت هفت بود و من برای نوبت داروهایش بالای تختش رفتم، دیدم چشمانش اشکی است، پرسیدم بابا محمد هم که آمد امروز، چرا دلتنگی باز؟
نگاهم کرد و گفت : خدا از این محمدها به تو عطا کند بابا ...
• دیدم فرصت مناسبی است از او سؤالم را بپرسم؛
گفتم این محمد چه کرده که جای عاشق و معشوق عوض شده و اینگونه مشتاقش هستید؟
گفت : جان پدر و مادر فرزندانش هستند!
روحشان میرود برای دردهای آنها، برای بلاها و گرفتاریهای آنها،
نکند جایی گرفتار شوند، جایی اشتباه بروند، جایی بلد نباشند در دوراهیهای خطرناک مسیرشان را پیدا کنند...
• باباجان میدانی؟ وقتی آدم پیر میشود دیگر توان ندارد به داد بچهها برسدو اینجور وقتها بعضیها میشوند «ام ابیها»ی پدر و مادرشان... فرقی نمیکند دختر باشند یا پسر! نه فقط درد پدر و مادر را به جان میخرند، که برای بقیه بچهها هم مادری میکنند و مراقبشان هستند تا گمکرده راه نشوند و جایی در تلاطم مشکلات گیر نکنند. محمد من، مادر است انگار برای همهی خانواده.
✘ من شبیه کسی که تازه معنای «ام ابیها» را درک کرده باشد، از کنارش بلند شدم و سراغ بیمار بعدی رفتم اما قلبم همانجا جا مانده بود...
بیخود نبود که لقب «ام ابیها» مال بزرگترین بانوی عالم است.
کسی که آنقدر وسیع است که میتواند برای «حبیب خدا» مادری کند.
• با خودم فکر کردم، آیا میشود «ام ابیها»ی اهل بیت علیهمالسلام شد؟
آیا ممکن است کسی «ام ابیها»ی امام زمانش باشد؟
حتماً میشود، حتماًااا...
کسی که بیتوقع میدود تا دغدغههای آنان را به ثمر برساند و در این راه برای تمام فرزندان اهل بیت علیهمالسلام هم نگران است و هم بقدر وسعش گره از کارشان باز میکند!
•چه مرد عجیبی بود این بابای عزیزکردهی بخش ما،
همهی حرفهایش برایم روزنهای بود به سمت نور... اما این حرفش نورٌ علیٰ نور بود.
@ostad_shojae |
نماز سکوی پرواز 29.mp3
4.85M
#نماز 29
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣ نماز...
برات يه جاده روشن می سازه؛
تا توی شلوغی های دنیا گم نشی!
👈یادت باشه؛
برای موفقیت در هرکاری؛
از نماز، يه اسلحه بساز و بالا برو
@ostad_shojae
#اسرارالهیآرامش 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr1
🌺🌿🌺🌿
نماز سکوی پرواز 23.mp3
4.92M
#نماز 23
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣نمازچقدر شيرينه...
وقتی ازش،برای ساختن آرامش ابدی مون استفاده ميکنیم.
👌وقتی میفهميم
داریم باهاش بزرگترمیشیم
وسیع تر میشیم؛ درست مثل خدا
@ostad_shojae
🌺🌿🌺🌿
برداشت های نادرست از احکام
حق الماره
برخی از مردم هنگام عبور از جاده ها، براحتی از میوه درختان یا باغ ها می خورند و وقتی علت را می پرسی می گویند: حق الماره است.
در حالی که حق الماره و استفاده از میوه درختان، شرایطی دارد.
مثلا اینگونه نباشد که افراد به قصد میوهخوردن مسیر را عوض کنند، یعنی در همان مسیر باشد؛ و به شرطی که به درخت، زمین و محصول ضربهای نزنند و همچنین میوهای را همراه خود نبَرند و فقط بخورند؛ آن هم در صورتی که آنجا حصاری نداشته باشد یا منعی از طرف صاحب باغ یا زمین نشده باشد. یکوقت هست تابلویی زده شده که «ورود ممنوع»؛ اینجا کسی نباید عبور کند و وارد شود و میوه بخورد که این کار جایز نیست. همچنین مسیرهایی که معلوم نیست حق الماره در آنها صدق میکند یا خیر، مسیر خصوصی است و کسی برای خودش قرار داده است، در اینجاها هم نمیشود رفت در آنجا و میوه خورد.
اگر هم عرف محل بهگونهای است که زمینها و باغها حصار ندارد ولی ما میدانیم که صاحبانشان راضی نیستند که ما میوهها را بخوریم، در این جاها هم خوردن میوه جایز نیست و بهطورکلی در موارد مشکوک احتیاط خوب است.
پایگاه اینترنتی آیت الله العظمی خامنه ای☘
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
هرگاه حوایج بزرگی داشتید
عشق و ارادت آیت الله کوهستانی به مقام والای بانوی دو عالم حضرت فاطمه (علیهاالسلام) خود نشان از مهر و محبت سرشار ایشان به پیامبر و آل پاکش داشت.
مرحوم حجت السلام درزیان نقل کرد که آیت الله کوهستانی به حضرت زهرا علیها السلام خیلی علاقه داشت و در مصائب و مظلومیت آن حضرت زیاد اشک می ریخت. اوایلی که من خدمت ایشان رسیدم سالی چند مرتبه منبر می رفت، چند بار توفیق پیدا کردم که از منبرهای پرفیضش استفاده کنم.
خوب به یاد دارم که یک مرتبه روضه حضرت اباالفضل علیه السلام را خوانده و مصائب و مظلومیت آن بزرگوار را بیان کرد و بسیار گریست و فرمودند:
«مصیبت حضرت زهرا علیها السلام برای ائمه علیهم السلام خیلی سخت است، هرگاه مشکلات و حوایج بزرگی داشتید به آن حضرت متوسل شوید، چون خواندن مصیبت حضرت زهرا علیها السلام بر ائمه خیلی سخت می گذرد.»
کتاب #بر_قله_پارسایی
🔺کانال تذکرة الاولیاء
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄