eitaa logo
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
8.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
23 ویدیو
0 فایل
فروش اشتراکی #کپی‌حرام لینک کانال تبلیغ https://eitaa.com/joinchat/2133066056C2ee169d2aa
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) توی تمام فرهنگ‌های دنیا وطن پرست‌ها تحسین میشن، ولی شماها سرمایه‌هایی رو که در ایران به دست آوردید می‌برید توی کشورهای بیگانه مثل کانادا خرج می‌کنید بعد هم پز پولداری و پیشرفت‌هاش رو کانادا میده وگرنه بومیان بیچاره کانادا از ضعف بهداشت، پایینی تحصیلات، نداشتن مسکن مناسب، فقر و درآمد ناکافی رنج می برن و اینکه بیشترین افرادی که در کانادا زندانی هستند بومی‌هاشونن، بابت آمار خودکشی بالا، قاچاق زنان بومی برای بردگی ج*ن*س*ی و خیلی چیزهای دیگه دادشون بلندو دلشون خونِ، دولت کانادا هم هیچ توجهی بهشون نمی‌کنه و اصلاً به خواسته‌های مردمش اهمیتی نمیده تعجب می‌کنم تو که داری توی یک همچین کشوری زندگی می‌کنی چطور در موردشون اطلاعات نداری، خواهر من خوبه یکم تحقیق کنی. صداش رو برد بالا _ سحر من زنگ زدم حالت رو بپرسم بعد تو با این حرفا منو ناراحت می‌کنی _ سارا جان شما زنگ زدی ببینی بابا آذر رو طلاق داد یا نه منم بهت گفتم که چی شده.. نگذاشت ادامه بدم و گفت _ خیلی خب کاری نداری _ نه کاری ندارم بعد از خداحافظی تماس رو قطع کردم. علی رو کرد به من لبخند دندان نمایی زد _ چه خوب در مورد کشور کانادا اطلاعات داشتی؟ چون خانواده مادری من اونجا هستند کنجکاو بودم ببینم چه جور کشوری هست. دستش را به سمتم دراز کرد _ سحر بیا بریم تو حیاط کمی قدم بزنیم خوشحال دستش رو گرفتم و اومدیم توی حیاط قدم زنان تا نزدیک حوض رسیدیم علی خم شد یکی از شاخه‌های گل رز را کند و گرفت سمت من لب زد _ دوستت دارم. خوشحال از این حرف دلنشینش گل را از دستش گرفتم نزدیک بینیم بردم نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم عجب بوی خوبی میده .. سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خسرو بهم ابراز علاقه کرد و گفت که آرزوشه منو بدست بیاره. اولاش حسم و بهش نگفتم اما من که دلباختش بودم طاقت نیووردم و بعد یه هفته اعتراف کردم. خونه هامون تو یه کوچه بود من رفتم دم در اونم اومد همدیگر یه دل سیر نگاه کردیم. حتی حرف نمیزدیم اما از همون نگاه هم سیر نمیشدیم چند باری این اتفاق افتاد تا اینکه یه روز وقتی احمد داشت می‌اومد خونمون من و خسرو رو دید که با لبخند همدیگر رو نگاه میکنیم. اخماش رو کشید تو هم و گفت رعنا خانوم سرما میخوری برو داخل. منم گفتم ببخشید برای بیرون اومدن از خونمونم باید از شما اجازه بگیرم؟ میدونستم بهش برخورده اما... https://eitaa.com/joinchat/4282843726C485a05f85d
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) تا شب تو خونه ویلاییمون بودیم و برای آیندمون برنامه‌ریزی کردیم شب با هم اومدیم منزل پدر شوهرم. شام رو که خوردیم اومدیم اتاق علی خوابیدیم علی خیلی زود خوابش رفت ولی من همش تو فکر اون خونه با معماری‌ زیباش بودم. یه لحظه فکرم رفت پیش حرف سارا , چرا اون همه زیبایی رو اونقدر بی‌اهمیت جلوه داد یعنی حسودی کرد آخه سارا حسود نبود به خودم گفتم بی‌خیال بزار هرچی دوست داره فکر کنه اصل کار خودمم که عاشق معماری ایرانی و وسایل سنتی هستم چشم هام رو گذاشتم رو هم و خوابم رفت با صدای اذان که از گوشی علی بلند شد بیدار شدم ولی چون دیر خوابیدم نتونستم تا طلوع صبح بیدار بمونم و بعد از نماز خوابیدم. با شنیدن صدای علی که می‌گفت سحر جان بیدار شو باید با هم بریم بلیط بخریم چشم‌هام رو باز کردم خمیازه بلندی کشیدم و گفتم _ سلام صبح بخیر _ سلام عزیزم صبح تو هم بخیر پاشو آماده شو بریم صبحانه بخوریم. بعد از صبحانه با هم رفتیم بلیط تهیه کردیم ساعت حرکتمون شش صبحه یه حس عجیبی دارم خیلی دلم می‌خواد زود فردا بشه و بنشینیم تو هواپیما و بریم مسکو رو کردم به علی _ ما خودمون این همه جنگل داریم پس چرا چوب‌هامون رو از روسیه میاریم _از چوب‌های جنگلی خودمون هم استفاده می‌کنیم ولی چوب‌ها یی که در سیبری روسیه رشد می‌کنند خیلی محکم و با دوامند _عه چوب‌ها برای جنگل‌های سیبریِ _ بله _پس چرا ما میریم مسکو _ ما میریم اونجا قرارداد می‌بندیم الان زمستونه نمیشه چوب استخراج کرد ، تابستون برامون ارسال می‌کنند... کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) _شنیدم مسکو خیلی دیدنیه _ آره منم شنیدم ولی تا حالا نرفتم ببینم با تعجب پرسیدم _ مگه برای قرارداد خرید چوب میری بعدش نمیری جاهای دیدنی شهرو ببینی؟ سر انداخت بالا _ نه _ وا چرا _من مجرد بودم و جاهای گردشگری روسیه هم زمینه گناهش فراهمه برای اینکه آلوده نشم هیچ وقت جاهای دیدنی روسیه رو نرفتم. نگاه تحسین برانگیزی بهش انداختم و به حالش غبطه خوردم. چشمکی بهم زد _ خانم مراقب نگاهت باش ما رو نخوری. زدم زیر خنده و پرسیدم _چند بار تا حالا رفتی روسیه؟ لبش رو برگردوند و گفت نشمردم چند باری رفتم آخه فقط از روسیه چوب وارد نمیکنیم از کشورهای هند و چین هم وارد میکنیم کش دار گفتم _ وای علی خوش به حالت منم می‌بری هند و چین _ آره عزیزم حتماً چون خیلی دلم می‌خواست جاهای دیدنی این کشورها رو ببینم ولی با امام زمان عهد کرده بودم که تا مجرد هستم نرم، الان که ازدواج کردم هر بار برای قرارداد به هر کشوری برم تو رو هم با خودم می‌برم ولی سحر جان یادت باشه تمام لذت های دنیا رو جمع کنی هیچ کجا کربلا و مشهد خودمون نمی‌شه من بعد از هر قراردادی که در هر کشوری ببندم قرار بعدش یا کربلا و یا مشهد و زیارت امام رضا علیه السلامه... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) سحر جان یادت باشه تمام لذت‌های دنیا رو که جمع کنی هیچ کجا کربلا و امام رضای خودمون نمی‌شه ابرو دادم بالا _منم عاشق زیارت امام حسین و امام رضا هستم اگر اینجا رو خوشحالم مطمئن باش برای زیارت اهل بیت دوست دارم پرواز کنم _ تا به حال کربلا رفتی؟ _ نه من فقط با اردوی مدرسه شاه عبدالعظیم رفتم اونم خودم رضایت نامه رو جای بابام امضا کردم پدر و مادر من مخالف اردوی زیارتی بودن ولی تا دلت بخواد شمال و شهرهای مرزی رفتم _ مشهد رو که برای ماه عسل میریم بعد از اونم با هم میریم کربلا. خنده پهنی زدم و گفتم خیلی ازت ممنونم اما یه خواهشی داشتم _ جانم بگو _ میشه بیای بریم خونه بابام اینا من ازشون خداحافظی کنم _ آره بیا بریم. اومدیم خونه ی پدرم، بابا از اینکه شنید میخوام برم روسیه خیلی خوشحال شد بعد از شام اومدیم خونه و از خونواده علی هم خداحافظی کردیم و اومدیم اتاق علی، علی از توی کمد دیواری یه چمدون آورد چند دست لباس برای علی و چند دست هم برای خودم گذاشتیم توی چمدون و خوابیدیم با صدای اذان بیدار شدیم و بعد از نماز نشستیم توی ماشین و حرکت کردیم به سمت فرودگاه وارد هواپیما شدیم تا خلبان اعلام کرد از خاک ایران گذشتیم با تعجب دیدم چند خانم ایرانی مانتو و روسری‌هاشون رو درآوردند و با تاپ و شلوار نشستن روی صندلی رو کردم به علی _ چرا این‌ها اینطوری کردن .سرشو انداخت بالا _ ولشون کن این‌ها عقده بی‌حجابی دارند _آخه این که بی‌حجابی نیست ببین نیمه برهنه شدن. خواستم برم بهشون بگم چرا این کارو کردن علی دستم را گرفت و گفت _ ولشون کن بشین فایده‌ای نداره ناراحت نشستم روی صندلی ... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) یه خانومی که یه تاب دوبنده تنش بود و سر و سینه و بازوش تمام بیرون. اومد از جلوم رد شه رو به من صورتش رو مشمئز کرد _ حیف تو نیست که انقدر خودت رو محدود کردی و پیچیدی لای این چادر مشکی. اومدم جوابش رو بدم محل نداد و خواست بره که از جا بلند شدم و سد راهش شدم _ حرفت رو زدی باید جوابش رو بشنوی، یه موتور سیکلت سوار باید کلاه ایمنی سرش باشه با اینکه کلاه سنگینه و تو گرما سرش عرق می‌کنه و خیلی اذیت می‌شه ولی چون از یک خطر بزرگتر جلوگیری می‌کنه اگه عاقل باشه این محدودیت رو قبول می‌کنه و برای حفظ جون خودش کلاه ایمنی می‌گذاره رو سرش، بله خانم چادر یه محدودیتهایی رو میاره ولی ارزش حفظ کردن از نگاه‌های هیز رو داره من با چادرم به نگاه‌های آلوده اعلام می‌کنم کسی حق نداره به حریم من نزدیک بشه اما شما با نیمه عریان کردن خودت اعلام می‌کنید بنده حریم خصوصی ندارم و در اختیار همه نگاه‌های شما هستم. خانمِ عصبانی شد و دستش رو برد بالا که من رو بزنه دستش رو روی هوا گرفتم دوتا خانم بی حجاب به حمایت از این زن بلند شدن و اومدن سمت ما که علی خودش رو بین من و اون خانم قرار داد و فریاد زد _ اگر دستت به همسر من بخوره همین جا دستت رو می‌شکنم برو گمشو زنیکه بی‌حیا. یه مهماندار آقا و یه مهماندار خانم با عجله اومدن و خانم‌ها رو کنار زدند و همه رو دعوت به نشستن سر جاشون کردن و رو کردن به هر دو تای ما _خواهش می‌کنم بنشینید روی صندلی‌هاتون. من ساکت نشستم روی صندلیم اما اون زن همینجوری فحاشی می‌کرد و دم از آزادی می‌زد که یه آقای جوانِ هیکلی بهش گفت... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) _خانوم شما که دم از آزادی می‌زنی پس چرا به چادر این خانم گیر دادی بزار این خانم هم آزاد باشه دیگه. زن نیمه عریان یه فحش خیلی رکیک بهش داد. اون آقا هم عصبانی شد و رو کرد به مهمانداران هواپیما _ این زنیکه رو شما جمع می‌کنید یا من جمعش کنم؟ فوری یکی از خانم های مهماندار که قد بلند و اندام ورزیده‌ای داشت بهش نزدیک شد خیلی با جدیت بهش گفت _ اگر ساکت نشی هواپیما که بنشینه تحویل پلیس میدمت‌. زنه ترسید و آروم شد و نشست سر جاش ولی ریز ریز غرغر میکنه. علی به من گفت _ به حرفاش توجه نکن ما می‌تونیم ازش شکایت کنیم اما درگیر شکایت میشیم و من از کارم می‌مونم _ چشم کاریش ندارم ولی خیلی برام زور داره که اون بر خلاف دین و اخلاق عمل می‌کنه بعد انقدر رو داره که به من تذکر میده. علی کامل چرخید سمت من _ خانم تو هم که خوب جوابش رو دادی ولی از حالا به بعد محلش نده. چشمی گفتم و تکیه دادم به صندلی. به ظاهر خودم رو آروم نشون میدم ولی از درون به هم ریختم. دلم طاقت نیاورد و رو کردم به علی _ چرا آدم‌هایی که می‌ دونند راهشون باطله ، بازم در حال گناه کردن هستند و خیلی راحت هم میان مردم رو دعوت به معصیت می‌کنند از طرفی هم یه عده از افراد با ایمان که نمازشون رو اول وقت می‌خونند قرآن قرائت می‌کنند حجابشونو رعایت می‌کنند اما در مقابل این افراد ساکتند و امر به معروف نمی‌کنند. علی جواب داد _ امام حسین علیه السلام روز عاشورا یه حدیث قشنگ خوند عربییش رو یادم رفته اما فارسیش این میشه . سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) امام حسین علیه السلام فرمودند مردم بنده ی دنیایند و دین چیزی است که بر زبانشان می چرخد و تا وقتی زندگیشان به خوبی می گذرد، دم از دین می زنند. پس هر گاه با بلا آزموده شوند، دینداران کم می شوند. سری تکون دادم و نفس عمیقی کشیدم _ امیدوارم ما هیچ وقت از این بنده‌ها نباشیم علی گفت ان شاالله . از جاش بلند شد و از کابین هواپیم ساک دستیمون رو آورد پایین کاپشن من و خودش رو درآورد کاپشن من را گرفت جلوم _ الان هواپیما می‌شینه بپوش روسیه خیلی سرده و سرمای روسیه با کسی شوخی نداره کاپشن رو پوشیدم هواپیما نشست و ما پیاده شدیم اومدیم داخل سالن علی یه تاکسی گرفت سوار تاکسی شدیم و اومدیم به هتلی که از قبل رزرو کرده بود... کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) یه استراحتی کردیم و بعد از ناهار اومدیم بیرون . علی گفت _ دوست داری اول بریم جاذبه‌های طبیعی رو ببینیم یا بریم موزه‌ها رو تماشا کنیم. _موزه‌ها؟ مگه چند تا موزه دارن _ یه شش هفت تایی دارن یکیش که موزه کاخ کرملین هست یکیش هم موزه‌های هنری معاصر حالا اگر دوست داشتی همه موزه‌ها رو ببینیم اسم‌هاشو می‌پرسیم و میریم میبینیم. مکثی کردم _ اول بریم طبیعت سرسبزشون رو ببینیم _ پس بیا بریم پارک سوکوینیتی که هم خیلی باصفا هست و هم حیات وحش داره. _چه جالب بیا بریم . علی ماشین گرفت و کنار پارک پیاده شدیم با هم وارد پارک شدیم زیر لب زمزمه کردم _ وای چه سرسبزه علی که شنید چی گفتم رو کرد به من _ حالا اگر فصل تابستون بیایم اینجا می‌بینی چه گلهای رنگ و وارنگی داره و از زیبایی چشم ها رو خیره می‌کنه. _ مگه اومدی؟ _ یه بار اومدم دوست داشتم بازم بیام اما از اونجایی که با امام زمانم عهد کردم تا متاهل نشم نیام پایبند به عهدم موندم و دیگه نیومدم قدم زنان پارک رو طی کردیم سر راهمون یه پل چوبی قرار گرفته که زیرش رودخانه با آب زلاله و روی پل رو با چوب هلالی درآورده اند دو طرف پل رو درخت کاشتند و این درخت‌ها از دو طرف به هم رسیدن و تو هم تنیده شدند لابلای درخت ها چشمم افتاد به یه سنجاب خیلی برام جالب اومد با دست سنجاب را نشون دادم _ علی ببین چه قشنگه! علی سرک کشید _ آره منم دیدمش _ من تا الان از نزدیک سنجاب ندیده بودم... 💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) دستم را کشید و گفت _ بیا بریم چیزهای دیدنی و جذاب توی این پارک زیاده تا شب با علی تو پارک گشتیم آفتاب رفته بود و هوا رو به تاریکی میرفت. علی نگاهی به ساعتش انداخت و رو کرد به من _ وقت اذان مغربِ سحر وضو داری؟ سری تکون دادم _ بله من دائم الوضو هستم لبخندی زد _ خوبه عین علی یه زیرانداز پارچه ای دو نفره با دو تا مهر از توی ساک دستی در آورد. زیرانداز رو پهن کرد رو کرد به من _ همین جا نماز می‌خونیم. خیلی برام جالب اومد اصلاً یکی از آرزوهام بود که من یه روزی تو خیابون یا پارک نماز بخونم با اشتیاق نشستم روی زیرانداز صدای اذان گوشی علی بلند شد گفتم _ تنظیمش کردی با افق روسیه؟ سر تکون داد _ بله خانم علی می‌خوام بهت اقتدا کنم. نوچی کرد _ نه این کارو نکنی نماز خودت رو بخون _ چرا _ چونکه امام جماعت یه شرایطی داره همینجوری که نیست. زدم زیر خنده برگشت نگاهی بهم انداخت _ چیه چرا میخندی؟ میون خنده‌هام جواب دادم _ خب باید بالغ باشه، عاقل باشه، مرد باشه، حلال‌زاده باشه قرائت نمازش درست باشه عادل باشه در ظاهر خلافی انجام نداده باشه خب تو همه این شرایط رو داری. سری تکون داد _ اصلاً راضی نیستم به من اقتدا کنی _ خب چرا _ نمی‌دونم، معذبم حالا صبر کن اینجا مسجد داره ، دفعه بعد برای نماز میریم مسجد اونجا به امام جماعت اقتدا کن. سر انداختم بالا _ قامت که ببندی من بهت اقتدا میکنم دستش رو گرفت سمت من _دیوونه قاطی می‌کنم نماز خودمم اشتباه می‌خونم. ابرو دادم بالا. هوسی کرده‌ام امروز که دیوانه شوم من بهت اقتدا میکنم... کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) سرش رو تکون داد _ لا اله الا الله اذان مغرب رو گفت و قامت بست منم با فاصله کوتاهی پشت سرش ایستادم بهش اقتدا کردم بعد از سلام نماز و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها برگشت سمت من _ قامت بستی؟ لبخندی زدم _ قبولت دارم بهت اقتدا کردم. خنده ریزی کرد و سرش رو تکون داد و ایستاد که نماز عشا رو بخونه یه دفعه متوجه شدم دو سه نفر دارن ما رو نگاه می‌کنن به خودم گفتم نگاه کنید یک فریضه ی الهیه که بهتره سر وقتش انجام بشه. صدای الله اکبر علی رو که شنیدم منم نماز عشا رو به امامت همسر جانم قامت بستم بعد از نماز علی رو کرد به من _ بریم رستوران شام بخوریم _ آره بریم، ولی اینها کافرن غذاهاشون نجس نیست؟ _ مقلد کی هستی؟ _ امام خامنه‌ای عزیزم _ حضرت آقا می‌فرماید اهل کتاب پاک هستند اینها اکثرشون مسیحی‌اند پس پاکند حالا بریم با هم یه بیف استراگانف بخوریم _چی هست این غذا _ از فیله گوشت گاو و خامه درست می‌کنن من خوردم خیلی خوشمزه است با هم اومدیم رستوران و علی دو پرس بیف استراگانف سفارش داد .غذای سفارشی ما رو خدمتکار آورد گذاشت سر میز .من با احتیاط یه تیکه‌اش رو گذاشتم دهنمو آروم جویدم رو به علی ابرو دادم بالا _ واقعاً خوشمزه است _ نوش جونت می‌خوای بگم یه پرس دیگه برات بیاره _ نه همین کافیه غذامون رو با اشتها خوردیم اومدیم هتل رو کردم به علی _ ازت ممنونم امروز به من خیلی خوش گذشت. نگاهش رو داد بالا _ خدا را شکر که بهت خوش گذشته من فردا صبح باید قرار داد ببندم ان شالله بعد از ظهر با هم میریم موزه... کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) لباسهامون رو عوض کردیم و شب بخیر گفتیم و خوابیدیم. صبح علی رفت برای بستن قرار داد و ظهر اومد ناهار رو خوردیم و رفتیم موزه همه چیش قشنگ و زیبا بود مخصوصا معماریش همینطوری که با دقت به معماری ساختمون موزه نگاه میکردم رو کردم به علی _ معماریشون خیلی قشنگه ولی خداییش به معماری های خودمون نمیرسه. علی سری تکون داد _ آره بابا معماری های ایرانی زبانزد دنیاست همون پارک شونم قشنگ بود ولی ایران هم کم زیبایی نداره. تا غروب موزه رو گشتیم و اومدیم هتل علی رو کرد به من _اگر دوست داری چند روزی بمونیم و بریم همه جاهای دیدنی مسکو رو ببینیم اگر هم میخوای که برگردیم ایران _من دوست دارم یه چند روز بمونیم و یه خورده بیشتر بگردیم بعد بریم _ باشه میمونیم. یک هفته در مسکو موندیم از تمام نقاط دیدنی شهر مسکو عکس و فیلم گرفتم و ارسال کردم برای سارا به خودم گفتم اینها خیلی فقر و در به دری من رو به رخم کشیدن و میگذاشتند سر اعتقادات من بزار ببینن که ذلت و عزت دست خداست. بزار بفهمن که من تک و تنها امیدم به خدا بود و خدا هم یه همسر خوش اخلاق و ثروتمند و سخاوتمند قسمتم کرده... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
🔴 پیام های زیر و یا پیام های اعتراض خود را به شماره های اعلام شده پیامک کنید. رهبر بارها گفتند مطالبه گر باشید. وعده صادق ۳ که بابد نابودی کامل اسرائیل باشد به خاطر دولت پزشکیان دارد به سمت و سوی مذاکره با آمریکا می‌رود. کمترین مطالبه شما پیامک دادن است. لطفا به امر رهبر به هر شکلی در توان دارید مطالبه گر باشید 👇👇👇👇👇👇 مذاکره، تحمیل دولت دوتابعیتی روحانی بود. رهبرانقلاب قبلا اعلام کرده بودند آنها که دم از مذاکره با آمریکا می‌زنند یا الفبای غیرت را نمی‌دانند يا الفبای سیاست! عزت حکمت و مصلحت تیر آخر امام جامعه بود. خسارت محض رو ندیدید؟ 111 _ ۰۲۱۶۱۳۳ دفتر ریاست جمهوری ۱۱۳ اطلاعات ۱۱۴ اطلاعات سپاه ۰۲۱۶۴۴۱۱ دفتر رهبری 02166462500 دفتر قوه قضاییه ۰۲۱۳۹۹۳۱ روابط عمومی مجلس ۰۲۱۶۱۱۵۱ دفتر امور خارجه ۱۶۲ روابط عمومی صدا و سیما 🤲❤️ 🌹🇮🇷🌹 ✾࿐༅🍃🌼🍃🌸🍃༅࿐✾ https://eitaa.com/i_eslamshahrr ‌‌
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️علت سفیدی مو از زبان دکتر سلامت با این روش شگفت انگیز♻️ ❌دیگه دوره ی رنگ موهای شیمیایی پرعوارض و پر هزینه تموم شده ❌ 👈جدیدترین شگرد تقویت ملانین سر به صورت کاملا طبیعی , تخصصی و تضمینی 👇👇 https://1ta100.ir/qu-ads/3204 https://1ta100.ir/qu-ads/3204
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) سارا همه فیلم‌ها و عکس‌های من رو باز کرد ولی هیچ عکس العملی نشون نداد گوشیم رو گرفتم سمت علی _ ببین برای سارا فیلم و عکس فرستادم دیده ولی جوابی نداده. علی نگاهی به گوشی انداخت لبش رو برگردوند _ شاید فرصت نکرده جواب بده. ابرو انداختم بالا _ نه من میدونم چرا واکنش نشون نداده. با تعجب پرسید _ خب چرا؟ _ چون میدونه میخوام با ارسال این فیلم ها و عکسها جوابی برای اون همه زخم زبانهایی که بهم میزدن و میگفتن که تو آوراه ای، سر سفره مردم نشستی، یا چرا دین واعتقاداتت بهت کمک نمیکنه .. بغض گلوم رو گرفت و نتونستم ادامه بدم یاد اون روزهای تلخ افتادم و اشک در چشمانم حلقه زد . علی نگاه محبت آمیزی بهم انداخت _اگر بهت بگم ولش کن به اون روزها فکر نکن می‌دونم که امکان پذیر نیست چون خواهی نخواهی خاطرات گذشته چه تلخ و چه شیرین با ما هستند اما بهت توصیه می‌کنم که به نتیجه اون صبوری کردن و حفظ ایمان و اعتقاداتت فکر کنی اینطوری آروم می‌گیری. چشم‌هام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم چشمامم رو باز کردم و نگاهم رو دادم تو صورت علی لب زدم _ تو هدیه‌ای از طرف خدا به پاس صبر و حفظ ایمان من هستی. لبخند ملیحی زد _ ممنونم عزیزم می‌دونی عهد من با امام زمانم چی بود؟ _ نه ، ولی خیلی دوست دارم که بدونم _ یه روز... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) یه روز توی خیابون مسکو قدم می‌زدم صحنه‌ای رو دیدم که پام تا یک قدمی گناه رفت ولی یه آن امام زمان اومد جلوی نظرم و یک حسی از درون بهم گفت هر کاری کنی تو نگاه امامت هستی با اینکه گذشتن از خواسته هوای نفسم خیلی سخت بود ولی تحمل اینکه امام زمانم من را در حال انجام منکری ببینه برام سخت‌تر اومد فوری به یاد دعایی افتادم که منسوب به امام زمان و من هر روز صبح بعد از نماز این دعا رو می‌خونم زیر لب زمزمه کردم اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، وَصِدْقَ النِّيَّةِ، وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ، وَأَكْرِمْنا بِالْهُدىٰ وَالاسْتِقامَةِ تا آخر دعا رو خوندم و خدا رو شکر با عنایت امام زمان از اون حالت در اومدم‌‌. همونجا به امام زمان گفتم آقاجان من از این گناه گذشتم و چون مجبورم به خاطر کارم به کشورهای خارجی سفر کنم قول میدم فقط برای کار و قرارداد بیام اینجا و دیگه توی خیابون‌ها و جاهای دیدنی شهر نمیرم که با دیدن بعضی از صحنه‌ها دچار هوای نفس بشم ولی از شما یک خواهش دارم از خدا بخواهید همسری با ایمان با تقوا و ولایتی قسمت من کنه. اون روزی که تورو تو بیمارستان دیدم باور کن با اینکه هیچی در موردت نمی‌دونستم ولی با همون نگاه اول به دلم افتاد که تو همون دختر آرزوهای من هستی... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
به حمله رژیم اسرائیل علیه ایران با تمام قوا پاسخ دهید💪🦾 🔺ما مردم ایران از نیروهای مسلح قهرمان‌مان می‌خواهیم با تبعیت از امام خامنه‌ای و مطابق با پیام امیدبخش سخنگوی محترم وزارت خارجه، به حمله رژیم منحوس اسرائیل علیه ایران با تمام قوا پاسخ دهند… 🔺چشم مستضعفان جهان به عملیات درخشان وعدۀ صادق ۳ است. این مطالبۀ ملی را امضا کرده و با تمام توان تبلیغ کنید👇 👉 https://asle8.24on.ir/n/133
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
دوم ابتدایی بودم که متوجه، توجه و علاقه ی امیر به خودم شدم. امیر پسردایی مامانم بود خیلی ازم حمایت میکرد. توی بازیها همیشه میباخت تا من .ببرم مدام کنارم بود که کسی اذیتم نکنن اگه یک وقتی مامانم میخواست دعوام کنه خودش رو فدای من میکرد و گناهم رو گردن میگرفت ولی من حسی بهش نداشتم. حتی ازش خوشم هم نمیومد جفتمون با این عشق یک طرفه ی امیر و تنفر من در کنار هم بزرگ شدیم کسی جرات نداشت بهم چپ نگاه کنه برای همه گرگ بود اما برای من یک بره تو سری خور. به هر بهانه ای سعی میکرد بیاد خونمون به امید اینکه بتونه با من حرف بزنه دیوونه ی من بود بخوام بیشتر از عشق امیر بگم اینطوریه که یک سالی ما سیزده به در رفتیم کوه من عاشق لاله واژگون بودم به مامانم اصرار کردم گفتم باید برم بالای قله لاله بچینم و بیام. اما مامانم شروع کرد به دعوا کردن هزاران دلیل آورد که نباید بری خیلی ناراحت شدم رفتم یک گوشه نشستم امیر اون موقع راهنمایی بود موقع ناهار هر چی دنبال امیر گشتیم پیداش نکردیم نگران شده بودیم که چیشده!!! ... غروب شد. همه دنبال امیر میگشتن یک آن دیدم امیر با یک دسته گل پر از لاله ی واژگون داره از کوه میاد پایین و گفت برای تو چیدم ولی من ... https://eitaa.com/joinchat/4282843726C485a05f85d
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) شنیدن این حرف‌ها از زبون علی حس خیلی خوبی بهم داد ناخودآگاه علی رو به آغوش کشیدم و زیر لب نجوا کردم _ یعنی من در نگاه امام زمانم هستم دست نوازشی به موهام کشید _ بله عزیزم همه شیعیان امیرالمومنین که منتظر ظهورش هستند در نگاه حجت بن الحسن هستند. اشک شوق در چشمانم حلقه زد از آغوش علی جدا شدم _ چه امام مهربونی داریم ای کاش بیشتر قدرش رو بدونیم.هر وقت که دلم امام زمانی می‌شه روحم پرواز می‌کنه جمکران ای کاش رفتیم ایران فوری یه قم جمکران بریم. لبخند ملیحی زد _ خانم شما فقط دستور بده چشم برسیم ایران اول میریم قم جمکران بعد سور و سات عروسی و بعدشم پرواز به سمت شاه خراسان نگاهم افتاد به بلیط های پروازمون ازش پرسیدم _ساعت چند پرواز داریم _ دو بعد از ظهر _ پس تا وقت داریم بریم سوغاتی‌هامون رو بخریم _باشه بریم ولی قبلش بشین بنویس برای کیا می‌خوای سوغاتی بخری چون بارها شده من رفتم سوغاتی بخرم بعضی‌ها از قلم افتادن بعد که می‌خواستم سوغاتی دوستان و فامیل رو بدم دیدم بعضیا رو یادم رفته، خیلی خجالت کشیدم سری تکون دادم _درست میگی. از توی کیفم دفترچه یادداشت و خودکار رو در آوردم و شروع کردم به نوشتن اول اعضای خانواده علی رو نوشتم تموم که شد سر گرفتم بالا برای دوستات می‌خوای چیزی بخری _ نه سِری قبل براشون خریدم. حالا چرا اول خونواده خودتو ننوشتی؟ _ فرق نمی‌کنه خانواده من و تو نداره الان برای خودمم می‌نویسم. اسم پدرم و دوتا خواهرهام و مرضیه رو با خونوادش نوشتم وگفتم: تموم شد. نگاهی به برگه انداخت پس چرا مامانت و خواهرهات رو ننوشتی... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۶۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
هدایت شده از Satamad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش برداشت اسکناس از دستگاه خودپرداز روسی با کارت شتاب بانکی ایران👌 احمق‌ها تحریم کردن تجارت‌مون فلج بشه نمی‌دونستن برای ایرانی کار نشد نداره، لعنت به تحریم و تحریم‌کننده منتظر راه‌اندازی همین سیستم در چین باشید 👇🏻عضو شوید و همراه بمانید... 🔹ساتاماد @satamad
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
هنر نزد ایرانیان است و بس 😁 خودت ببین اگه باورت نمیشه 😉 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇺🇸🇺🇸توهمی به نام ! ⭕️ کشوری که با یک قوم و به گرفتن قومی دیگر تأسیس شد و با ثروتمند شد و با پیشرفت کرد و الان هم باید با عالم زهرچشم از حاکمان ترسو بگیرد تا بتواند ادامه روند خود را داشته باشد! ⬅️ واقعیت پنهان غرب با قلم هنرمندان غربی 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن و سال بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم بدون اطلاع ازش با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت، وقتی هم از خاله رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو...😔 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
یکسالی میشد که دنبال دختر گمشده ش میگشت یه شب تو حیاط از سمت صدای گریه بچه شنید، سمت خونه رفت یهو دید اونجا داره... https://eitaa.com/joinchat/1783824717C85cf54a460
. 🔴 هکرها اطلاعات هسته‌ای اسرائیل را منتشر کردند 🔹️روزنامه هاآرتص در گزارشی خبر داد، هکرها اخیرا اطلاعات شخصی یک فرمانده عالی‌رتبه نظامی و یک دانشمندان هسته‌ای را که در یکی از مراکز حساس تحقیقات هسته‌ای اسرائیل کار می‌کنند، در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند. 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
📢 آغاز ثبت نام متقضیان دریافت چکاپ رایگان سلامتی در منزل! 🔹با اجرای این طرح برای انجام انواع آزمایشات پزشکی بدون نیاز به مراجعه پزشک یا آزمایشگاه در هر نقطه ای از کشور صرفا با ثبت درخواست در سامانه ،می توانید "در منزل خود آزمایش داده" و کمتر از ۲۴ ساعت نتیجه آن را دریافت کنید. 🔸 این طرح به صورت کامل تحت پوشش بیمه بوده و بدون نیاز به پرداخت هزینه اضافی و به صورت رایگان انجام می شود . ❌ ظرفیت ثبت نام بسیار محدود است ❌ 👈🏻 کسب اطلاعات بیشتر و ثبت درخواست