eitaa logo
نوای مقتل
4.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
339 فایل
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. دختر پاک و معصوم هستی تو ام کلثوم ای نور چشم زهرا چون زینبی تو مظلوم واویلتا واویلا(۴) تو دخت حیدری بر فاطمه نور عینی از نسل آل طاها تو خواهر حسینی واویلتا واویلتا بهر حسین زهرا هستی تو همچو زینب سپهر دین حق را بانو تویی چوکوکب واویلتا واویلا دیدی تو کربلا را رنج وغم و بلا را در بین خیمه دیدی ناله و گریه ها را واویلتا واویلا تودیده ای روی خاک پیکر اربا اربا شهید راه دین شد اکبر امید لیلا واویلتا واویلا تونور در حجابی بانودر التهابی همیشه دیده گریان بر کودک ربابی واویلتا واویلا به روی دست مولا کودک تشنه دیدی تا شد شهید کینه از غصه اش خمیدی واویلتا واویلا دیدی که حرمله زد تیر بر گلوی اصغر به روی دست بابا شد پاره پاره حنجر واویلتا واویلا دیدی تو دست عباس از پیکرش جدا شد فرق سر و دو دستش در راه دین فدا شد واویلتاواویلا ای نور هردو دیده دیدی سر بریده کنار قتلگاهش شد قامتت خمیده واویلتا واویلا
. ✍ یارب خجالتم را، قبل از بیان خریدی درد و بلای من را، فوراً به جان خریدی هر بار گریه کردم، شکر ترا نکردم ناشکری مرا هم، ای مهربان خریدی جای عذاب، فرصت دادی برای توبه هی من گناه کردم، هی تو زمان خریدی بدها میان خوبان، چون میوهء خرابند زود آن خراب ها را، یک در میان خریدی سرمایه دار عالم! بُنجل فروش شهرم کسری دخل من را، وقت زیان خریدی رفتار تو که با من، مثل غریبه ها نیست ناز مرا شبیه هر میهمان خریدی گفتی گداست اما، شاید به دردمان خورد من را برای زهرای قدکمان خریدی جان علی نجف را، در خواب روزی ام کن معلوم کن مرا هم، قبل از اذان خریدی در ازدحام روضه، دست مرا گرفتی گفتم حسین و من را با دیگران خریدی جانم فدای طفلی که گفت عمه زینب مهمان رسید و از من اشک روان خریدی سر را بغل گرفت و هی گفت با تعجب ِکی از تنور خولی، یک لقمه نان خریدی بابا ز بس خریدم درد تو را به پهلو تو نیز درد تازه از خیزران خریدی در خواب دیده بودم رفتی به روی نیزه حتماً برای اصغر، یک سایه بان خریدی
2. طائر بهشتی.mp3
5.28M
( علیه السلام ) آن طائر بهشتی تنها در آشیانه چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه ذکرش ترانه ی دل آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب با دست بسته دشمن بیرون بَرَد ز خانه ( آه و واویلا ) تکرار او با کُهولت سن با قامت خمیده این با قساوت قلب در دست تازیانه کاهیده بُد تن او کز بهر کُشتن او منصور ، لحظه لحظه بگرفت از او بهانه آن زاده ی پیمبر ارثیّه اش ز حیدر این بود کز سرایش آتش کِشد زبانه ( آه و واویلا ) تکرار هر چند خانه اش سوخت از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش سیلی در آستانه آوُخ که کُشت منصور او را به زَهر و انگور دردا که گشت خاموش آن گریه ی شبانه هفتاد سالِ عمرش هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد از فتنه ی زمانه ( آه و واویلا ) تکرار آن عزّت رفیعش آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نبوَد از قبر او نشانه فردا اگر چه در خاک مدفون شد آن تنِ پاک تا روزِ حشر باشد این نور جاودانه ... ( آه و واویلا ) تکرار ✍ پیشنهاد: ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal