فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 اول بنا نبود،
چنیـن عاشقٺ شوم'!♥
یڪ باࢪ روضہ آمدم و . . .
چنیـن دربدر شدم
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم 😍✋
#مولایمن
🍂این دل به جز تو بهر کسی بی قرار نیست
درمان سوز هجر، که جز وصل یار نیست...
🍂از دوری و فراق تو یا صاحب الزمان
عمری ست کار ما که به جز انتظار نیست...
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
✨اللَّهُمَّاجْعَلْنٰا مِنْأَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
گفتند که مهربانتـرین بابا کیست؟🤔
چون ماه شب چاردهم نورانےست🌙
گفتم پـدر معنـوے ملت ما❤️
سیدعلےحسینےخامنه اے ست
#اللهم_حفظ_قائدنا_خامنهاے
#جانم_به_فدایت
#انی_احبک
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ریحانه
مےگویند براے شناختـ دختر
مادرش را باید دید
من دختر فاطمـہ(س)ام❤
از مادرم آموختہام
نامحرمـ بودن
بہ چشم بینا نیستـ؛
مادرم را اگرشناختے
تمام دختران پاڪ سرزمینمـ را
خواهےشناختـ
#چادرانه
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_روز_دوشنبہ
✍هر کس نمــاز دوشنبه را
بخواند ثواب ۱۰ حج و ۱۰ عمره
برایش نوشته شود
دو رکعت ؛
در هر رکعت بعد از حمد
یک آیةالکرسی ، توحید ، فلق و ناس
بعد از سلام ۱۰ استغفار🌸🍃
#ذکر_درمانے
#توانگر_شدن
#ویژه
🌸✨هر کس در روز دوشنبه
دو رکعت نمازحاجت بگذارد
و پس از نماز در سجده هفتاد
مرتبه《 #الـوهاب》بگوید
تـوانگـر شـود✨
📚 صحیفه مهدیه ۱۴۰
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📌 چه صبری داری علی
🔥 سوختنم را در آتش دیدی. با دستهای بسته در کوچههای کوفه رفتی. ماجرای زخم بازوی مرا فهمیدی. نالههای حسن را میشنوی. گریههای حسین را میبینی. بیتابی زینب، ناآرامی امکلثوم...
🌊 دلت دریای غم است و من، عزیزِ من، دیگر کنارت نیستم که بگویم خدا بزرگ است. علی جانم! قوی بمان. صبر و سکوت شعلهایست که از درون زبانه میکشد و ذرهذره آدم را آب میکند. بمان تا اسلام بماند؛ حق نمیرد و چشمهٔ عدالت خشک نشود. بمان تا این داستان مظلومیت من و تو و فرزندانمان، گوشبهگوش و سینهبهسینه بچرخد تا زمانی که پسرم مهدی حکومتی علوی برپا کند.
🔘 شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها را به محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت میگوییم.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
این روزها زیاد بگویید
السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام
این روزها کسی در مدینه سلامش نمی کند...
#السلامعلیکیاعلیابنابیطالبع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - نماهنگ صلاة الفراق - رسولی.mp3
4.98M
بغض زمینیها شکست و
تو آسمون عزا و ماتمه
#استودیویی🔊
#مهدی_رسولی🎙
#ایام_فاطمیه🏴
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۶۸ حورا میخواست به دانشگاه برود اما نمی
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۶۹
مهرزاد از روز تصادف حورا را ندیده بود...
و برایش این همه دوری سخت بود. کاش می توانست به دیدنش برود و حرف نیمه مانده آن روز را بزند و خودش را خلاص کند.میدانست حورا دیگر به آن موضوع فکر نمیکند اما مهرزاد نمی توانست فراموشش کند..نمی توانست آن همه بدی و بیرحمی را پنهان کند.کاش حورا خودش بفهمد و زودتر از آن خانه فرار کند..کاش پیش پلیس برود.
تمام این افکار عجیب و غریب ذهن کوچک مهرزاد را مشغول کرده بود. باید کاری میکرد..
باید قدمی برای رهایی حورا برمیداشت...
اما می ترسید..این دفعه نه از خانواده بلکه از عکس العمل و برخورد حورا می ترسید.از این که بعد از شنیدن این خبر می خواهد به کجا پناه بیاورد..مگر اینکه پیش خانواده پدریش برود.اما حورا که اهل خارج رفتن نبود.خیلی نگرانش بود و لحظه ای از فکرش بیرون نمی آمد.
صدای در آمد. خودش را روی تخت بالا کشید و به گردنش تکان ارامی داد.
_ بیا تو.
مارال داخل شد و گفت:
_سلام داداشی.
مهرزاد چهره معصوم حورا را در صورت خواهرش دید. لبخند نرمی زد و گفت:
_جانم عزیزم.
_ ناهار حاضره بیارم برات یا میای پایین؟
مهرزاد به پاهایش نگاهی کرد و گفت: _میبینی که نمیتونم بیام این همه پله رو. لطف کن برام بیار.
مارال چشمی گفت و خواست برود اما مهرزاد صدایش زد:
_مارال؟
_ بله داداش؟
_ اوم... حورا هم.. تو اتاقش غذا میخوره؟
_ آره داداش.
_ خیلخب برو بیار.
مارال که پایش را از اتاق بیرون گذاشت موبایل مهرزاد زنگ خورد...از دیدن اسم امیر رضا به جوش امد اما با خود گفت:
تقصیر این طفلی چیه؟ داداشش آدم نیست.
_ بله سلام.
_ به به سلام رفیق دیروز دشمن امروز. چطوری داداش؟ کجایی رفیق بابا دلمون هزار راه رفت.
_فکر کنم آمارو از نامزدتون گرفتین دیگه.
_آره خب ولی میخواستم از خودت بشنوم. چیشد داداش؟
_هیچی رفتیم تو درخت و گردن و پامون ناقص شد.
_یه بارم نشد عین آدم حرف بزنی.
مهرزاد پوزخندی زد و گفت:
_چون آدمیت خیلی وقته نابود شده.. یادم رفته آدم باشم رضا.
_چت شده تو مهرزاد؟ حالت خوبه؟
_ نه خوب نیستم. اصلا مگه به حال تو فرقیم می کنه؟
_ عه مهرزاد تو رفیق ۴-۵ساله منی. مگه میشه حالت برام مهم نباشه!؟
_ بیخیال رضا ادای آدم خوبا رو مثل داداشت درنیار.
_ من به اون کار ندارم ولی مهرزاد من چند بار بهت گفتم بیا ببرمت سر به کاری مشغول شو سرت بند شه؟! درآمدی دربیاری و یکم از بیکاری و علافی دربیای. چند بار بهت گفتم بیا بریم جلسه، هیئت، حسینیه اما تو...
_ اره منه احمق گفتم نمیام. خون خودتو کثیف نکن برادر من. ممنون زنگ زدی، خدافظ.
بدون این که اجازه دهد امیر رضا حرفش را تمام کند قطع کرد.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌸🍃🌸.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌸.🍃🌸═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۶۹ مهرزاد از روز تصادف حورا را ندیده بو
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۷۰
امیر مهدی با دیدن قیافه یکه خورده امیر رضا تعجب کرد. چرا اینطور شد؟ اصلا چرا حرفی نزد؟ مهرزاد به او چه گفته بود؟
_رضا؟؟؟ رضا چیشد؟
_هان؟
_ چی گفت؟
_فکر کنم خیلی حالش خرابه. اصلا نزاشت خداحافظی کنم.
_ چرا نگفتی میایم دیدنت؟؟ای بابا از دست تو.
_ مهدی آقا گفتم که نذاشت خداحافظی کنم. تقّی گوشی رو قطع کرد. از دستت خیلی شکاره. اصلا میخوای بری اونجا که چی بشه؟ صبر کن حالش که خوب شد میاد دانشگاه، میبینیش دیگه.
_من.. من فقط.. میخوام بدونم حالش چطوره...همین.
_ مهدی جان درک میکنم نگرانی اما چاره چیه؟ باید صبر کنی.
_ نه رضا نمیخوام ببینمش فقط از هدی خانم سوال کن حالش خوبه یا نه همین و بس.
امیر رضا سری تکان داد و گفت:
_باشه میپرسم. حالا انقدر دپرس نباش دل به کار بده.
_ ساعت۴ کلاس دارم باید برم.
_ ای بابا همش که دانشگاهی من فقط مغازه رو میچرخونم.
امیر مهدی با بی حوصلگی گفت:
_غر نزن رضا دیشب تا ساعت۲ دم مغازه بودم. خدافظ.
سوار ماشینش شد و تا دانشگاه فقط به فکر حورا و جواب استخاره بود..اگر به او نگوید که دوستش دارد پس چگونه از او خاستگاری کند؟ پس چگونه او را مال خود کند؟
فکر از دست دادن حورا مانند خوره به جانش افتاده بود و امانش را بریده بود.
فکر اینکه روزی مال مهرزاد شود عذابش میداد.درسته مهرزاد پسر خوب و مومنی نبود اما می دانست تا چه اندازه حورا را دوست دارد.
کلاس آن روزش به سختی گذشت و موقع خروج از کلاس به کسی خورد و همه وسایل طرف ریخت.
امیر مهدی چشم باز کرد که دختری را دید که با اخم به او خیره شده بود.
_ داری راه میری یه نگاهم به جلوت بنداز عمو. مگه سر میبری؟ یکم احتیاط کن.
دختر مانتویی و پر فیس و افاده ای بود که حسابی از دست امیر مهدی عصبانی شده بود. اما امیر مهدی مثل شکه زده ها ایستاده بود و به دختر نگاه نمی کرد.
_الو با توام میشنوی چی میگم یا کر و لالی؟
_ بله ببخشید.
_ ببخشید تمام؟؟ جبران حواس پرتیت ببخشید نیست.
امیر مهدی نگاهی گذرا به چهره پر از آرایش دختر انداخت و گفت:
_خانم محترم وسایلت ریخته طلب باباتو که نداری.
_ چه زبون درازی هم میکنه خوبه والا بجای خجالت و شرمندگی زبون میریزه واسه من.
امیر مهدی با عصبانیت دستانش را مشت کرد و گفت:
_خانم احترامتو نگه دار مگه با رفیقت داری حرف میزنی؟ فکر میکنی کی هستی؟ من از این اخم و تخما و شعارای الکیت نمیترسم برو کنار اعصاب ندارم.
امیر مهدی برای اولین بار عصبانی با یک دختر حرف زده بود. دختر انگار ترسیده بود اما دم نزد و خم شد تا وسایلش را جمع کند..امیر مهدی هم سریع رد شد و رفت بیرون.
در بین راه هدی را دید که دوان دوان به سمت ایستگاه میرفت. اولین فکری که به ذهنش رسید، پرسیدن حال حورا از هدی بود. او هم به دنبال هدی دوید و صدایش زد.
هدی ایستاد و با دیدن امیر مهدی سلام کوچکی کرد.
_ سلام ببخشین مزاحمتون شدم. یه عرضی داشتم خدمتتون نمیخوام وقتتون رو بگیرم.
_ بفرمایید امرتون.
_راستش می خواستم از حورا خانم خبر بگیرم اما شمارتون رو نداشتم. میشه بگین حالشون چطوره؟!
_ خوبه دکتر گفته سه ماه باید پاش تو گچ باشه فعلا تو خونه درس میخونه. این یک ماهم مرخصی گرفته تا حالش خوب بشه.
امیر مهدی با خیالی راحت هوفی کشید و گفت:
_ممنونم خیلی لطف کردین.
هدی خواست بگوید که حورا سخت منتظر تماس توست اما میدانست حورا از گفتنش پشیمانش میکند. برای همین خداحافظی کرد و رفت سمت ایستگاه اتوبوس.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌸🍃🌸.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌸.🍃🌸═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۷۰ امیر مهدی با دیدن قیافه یکه خورده ام
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۷۱
بالاخره روزها میگذرد و حورا توان رفتن به دانشگاه را پیدا میکند.
آن روز زودتر از همیشه حرکت میکند. وارد دانشگاه که میشود بی اختیار با چشم به دنبال امیرمهدی میگردد.اما میان آن همه آدم که پیدا نمی شود.باز هم چشم می چرخاند اما او را نمی بیند.
اما نمیداند امیرمهدی کمی آن طرف تر بین درختان ایستاده و او را مینگرد. جلو نمیرود، سلام نمیکند، حالش را نمیپرسد... فقط نگاه میکند.!.دوست داشت جلو برود اما آن استخاره جلویش را می گرفت.
حورا به طرف کلاسش حرکت میکند کمی جلوتر هدی را میبیند. سلام و احوال پرسی مفصلی می کنند و به طرف کلاس راهی میشوند.
بعد از اتمام کلاس حورا منتظر امیر مهدی میماند. اما او نمی آید.. انگار قصد آمدن ندارد.هنوز هم تصویر آن دعوای کذایی جلوی چشمش رژه می رود.
کاش مهرزاد آن برخورد را نمی کرد. حورا حتم داشت نیامدن امیر مهدی هم به همان دلیل است.
هدی وقتی حال پریشونه حورا را میبیند با خودش زمزه میکند:
آیا درسته که به حورا بگم اون روز امیر مهدی نگرانت بود؟
آیا از پریشونیش کم می کنه؟
اما حرفی نزد و حورا را تا خانه راهی کرد.
مهزاد هم که حالا حالش بهتربود و میتونست راه برود، به فکرحورا افتاد. باید میرفت.. میرفت و حرفی ک نصفه مانده بود را می زد.نباید بیشتر از این طولش می داد.
به سمت دانشگاه حورا راه افتاد...
اماتارسید دیدکه حورا سوار اتوبوس شد و او هرچه صدایش زد حورا نشنید و اتوبوس حرکت کرد.سپس سریع سوارماشینش شده وباسرعت به سمت خانه حرکت کرد.
مهرزاد عجله داشت ک زودتر به خونه برسد. خیابان ها حسابی شلوغ بود...با کلی سرعت و سبقت بالاخره به خانه رسید.
وارد خانه شد و سلام بلندی گفت ک متوجه شود کسی خانه هست یا نه؟! ...اماصدایی نشنید.امابازهم بایدمطمئن میشدکه مادرش درخانه نباشد.
وقتی دید خبری ازمریم خانوم و بچه ها دراتاق واشپزخونه نیست، خیالش راحت شد.روشنی اتاق حورا گواهی میداد ک او در اتاقش است.
پس با خودش گفت: ت
و میتونی مهرزاد حورا حق اینوداره ک از رازهای زندگی خودش باخبربشه..
باید حرف نیمه تمامش راتمام میکرد.چون همین حرف باعث تغییرمسیر زندگی و تصمیمات حورا میشد...پس خودش و دلش را قرص و محکم کرد و تقه ای به در وارد کرد.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌸🍃🌸.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌸.🍃🌸═╝
#برابطلانسحروچشم_زخم
سوال از محضر آيت الله
بهجت رحمــه الله❓❕
🌕كسےكه #سحر شده باشد
يا دچار چشم زخـم شده باشد
برای بطلان سحر و دفع چشم
زخــــم بايــد چـــه كنـد❓
✔جـــــــــواب👇👇
🌸موارد ذيل را مراعات
و عمــــل نمائيد👇👇
1👈قرآن كوچك هميشه
همـــــراه داشـته باشيد
2👈معوذتين را بخوانيد
و تكـــــــرار نمايــــيد
3👈آيتالكرسےرابخوانيدو
تکرارنمائيدخصوصاوقت خواب
4👈چهار قــل را بخوانيد و
تكرارنمائيدخصوصاوقت خواب
5👈درموقع اذان با صدای
نسبتاً بلنـــــد اذان بگوئيـد
6👈روزی50 آيه ازقرآن
كريم باصدای نسبتاًبلندبخوانيد
📚کتابپرسشهایشما،پاسخ
هاي آيت الله بهجت.ص102
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❗️ ذکر #ثروتمند شدن تا هفت نسل
🌺از پیامبر اکرم خدا(ص)روایت شده است که هرکس می خواهد #رزق و #روزی او زیاد شود وبه آسانی به او برسد،باید هرصبح وهر شب،سه مرتبه این دعا را بخواند،و گفته شده:این دعا به حدی نتیجه می دهد که فرزندان شخص دعا کننده هم تا هفت بطن،محتاج نمی گردند،بعون الله تعالی.
ودعا این است:
🌺«یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ،یا رَبُّ یا رَبُّ یا رَبُّ،یا حَیُّ یا قََیُّومُ،یا ذَالجَلالِ وَ الإِکرامِ،أَسئَلُکَ بِاسمِکَ
العَظیمِ الأَعظَمِ،أَن تَرزُقَنی رِزقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً،بِرَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرَّاحِمینَ»
🌻(کلیات مفاتیح الحاجات.ص87)
🌻|↫#تعجیلدرفرجمنجیعالمصلوات
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ذکر_درمانے ✨آیت الله بهجت:✨
برای مقابله و درمان بیماری ها چه کنیم،؟
آیت الله بهجت پاسخ دادند:
خداوند متعال کپسولی درست کرده است
که تمام ویتامینها در آن است
آن هم کپسول #صلوات است.✨
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#رونق_کسب
✍ آیہ ده『سوره اعراف』را
نوشتہ در خانہ یا در محل
ڪسبش بیاویزد ↯
انشاءالله به مقصود رسد
🗞 گلهای ارغوان۸۴/۳
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#در_برابر_خدا シ
✨هرڪس خالصانه ۴ نوبت
《الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمين》 گوید
چون بار پنجم گوید فرشتهاے ندا
دهد که خدا متوجه حال توست
بطلب آنچه مےخواهے✨
📚 خواص آیات ۱۰
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📿برای رفع ضعف و #اعصاب📿
<< ففهمناها سلیمان و کلا اتینا حکما و علما و سخرنا مع داوود الجبال یسبحن والطیر و کنا غافیلین >>
📖 سوره انبیا آیه 79 📖
آیه مذکور را روزانه صبح ۱۰ بار ورد نماید انشاءالله ضعف اعصاب برطرف شده اعصاب قوی می گردد
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نمازےبسیارمجرب_براےحاجات
#حاجت
✍🏻ابی بصیر از حضرت صادق علیه السلام روایت ڪرده ڪه حضرت فرمود: « ڪسی ڪه حاجتی بخداوند دارد و خواستار برآورده شدن آن هست پس چهار رڪعت نماز با فاتحة الڪتاب و سوره انعام بخواند و پس از نماز هنگامی ڪه ازقرائت آن فارغ شد بگوید.
« یا کریم، یا کریم، یا کریم، یا عظیم، یا عظیم، یا عظیم، یا اعظمُ من کلُّ عظیم، یا سمیعَ الدُّعاءِ، یا من لا تُغَیّرُهُ الایّامُ و اللّیالی، صلّ علی محمدٍ و آل محمد، وارحَم ضعْفی و فقری وَ فاقَتی وَ مسْکَنَتی، فانّکَ اَعْلَمُ بها منّی، و انت اعلمُ بحاجتی، یا من رَحِمَ الشیْخَ یعقوب، حین رَدَّ علیه یوسفُ، قرّةَ عَیْنِهِ، یا منْ رَحِمَ ایّوبَ بعد حُلُولِ بلائهِ، یا من رحم محمداً وَ منْ الْیُتْمِ آواهُ، وَ نَصَرَهُ علی جبابرةِ قریشٍ وَ طَواغیتها، وَ امْکَنَهُ منهم، یا مُغیثُ، یا مُغیثُ، یا مُغیث»
💯مڪرر آن را می گویی.
قسم به خدایی که جان من در دست قدرت اوست اگر خدا را به این نام ها بخوانی و سپس تمامی 'حوائج خود را از او بخواهی به تو عطا خواهد فرمود. ان شاءالله💯
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Part09_خون دلی که لعل شد.mp3
7.83M
🇮🇷سلامتی و طول عمر حضرت آقا صلوات🇮🇷
🍀 #رمان_صوتی
🍀 #خون_دلی_که_لعل_شد
💠صوت شماره 9⃣
🍀 #ادامه_دارد....
🍀لینک دانلود کتاب صوتی خون دلی که لعل شد از گوگل درایو 👇
https://drive.google.com/folderview?id=1U7MgbsCJSkE38jRcWT_bYxE7vWPhS7Ry
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «کودکان آخرالزمانی»
👤 استاد #رحیم_پور ازغدی
❌ خانوادههای به اصطلاح مذهبی که پیامبر از آنها متنفر است...
#ایران_قوی #وعده_صادق
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
03-1 Jaryan Ertedad (1403-08-26) Mashhad Moghadas.mp3
26.23M
🔈 #جریان_ارتداد
📌 پردهبرداری از زوایای تازه؛ ملحقات فصل سوم #به_وقت_شام
🔰 جلسه سوم، بخش اول
* فتنهانگیزی، زاده جرأت شیاطین است نه قدرتشان! [3:08]
* نتانیاهو و زن، زندگی، آزادی؛ وقتی حقیقت با صدای شیطان روشن میشود [7:14]
* هر "بله" به شیطان، گامی به سوی بندگی اوست [10:17]
* حرز امام جواد (علیهالسلام) اثر دارد، اما نه برای هر دلی! [13:06]
* ذکر و وِرد، سلاحی قوی؛ اما بستن درهای گناه، حیاتیتر [17:18]
* شیطانِ انس؛ هر کس که مردم را از وظایفشان دور کند [19:19]
* ظلمات غفلت؛ زیستبوم شیاطین [20:38]
* تذکر دائمی؛ نوری که راه شیاطین را میبندد [30:43]
* نقطه ضعف ما؛ ناتوانی در اتحاد و همصدایی [35:55]
* خاطراتِ ممنوعه؛ چرا دشمن نمیخواهد شما به یاد بیاورید؟ [38:43]
* محاسباتِ معکوس؛ اثرگذاری شیطان بر ساختار ذهنی انسان [41:56]
* شیب صعودی یا نزولی؟ بازی سرنوشت در کشاکش حق و باطل [45:17]
⏰ مدت زمان: ۴۹:۲۷
📅 ۱۴۰۳/۰۸/۲۶
#ارتداد
#شکر
#تذکر
#شیطان
#مشهد
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مقام حضرت زهرا (سلام الله)
🌹نور حضرت زهرا(س) از خدا گرفته شده و نور اهل بیت از حضرت زهرا (س)گرفته شد
🎙سخنران : حاج اقا عالی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ایران_قوی #وعده_صادق
#امام_زمان عج #فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «الگویی برای همه»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 کی گفته حضرت زهرا فقط الگوی زنان هست؟!
🔸 وقتی این الگو رو به جوانانمون معرفی نکردیم نباید انتظار داشته باشیم پای ولایت محکم بایستن...
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅این دعاها و این توسلات بود که رزمندگان ما رو تو جنگ نابرابر با صدام پیروز کرد
😭 این ویدئو از حاج منصور برای حدودا چهل سال قبل هست
👌الان هم رزمندگان به همین دعاها و توسلات نیاز دارند 🤲
یا وجیهة عندالله اشفعی لنا عندالله
🪧#وعده_صادق
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕