eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.8هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
6.3هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پست هر شب تکرار می شود یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان @zohoreshgh @NedayQran 📕نـــداے قــرآن و دعـــا📕
ترجمه فارسے @zohoreshgh @NedayQran 📕نـــداے قــرآن و دعـــا📕
338-haj-fa-maleki.mp3
4.56M
سوره مبارکه باصدای استاد مومیوند @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
تفسیر قرآنی @zohoreshgh @NedayQran 📕نـــداے قــرآن و دعـــا📕
338-haj-ta.mp3
4.85M
سوره مبارکه مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺° @zohoreshgh ❣﷽❣ ☀️ (ع) 😊 ✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨ 💙ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️ 💛ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️ ❤️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️ 💜ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️ 💙ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️ 💛ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️ ❤️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ 💜ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️ 💙ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️ 💛ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️ ❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨ ✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨ ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 °✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺
4_5832681002329185346.mp3
9.15M
🎤حاج سید مهدی میرداماد 😍 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حدیث کساء۩علی ‌فانی.mp3
7.51M
💠💎📿 🎙 با نوای علی فانی حس‌وحال‌معنوی:⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️عالی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
» 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارت‌جامعه‌کبیره۩علی‌فانی.mp3
14.05M
ا💠۩﷽۩💠ا 📖 صوتی بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است 🎙 با نوای علی فانی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ مرا عجیب گرفتار کربـــــلا کردی بگو چگونه از عشق تو دست بردارم...🖤 این قصه‌ازحوالے دریا شروع شد باتاروپود چادر زهرا شروع شد خورشید سرزد و سفرما به‌ڪربلا بایڪ سلام صبح به‌مولا شروع شد ✨♥️ ✋🏻 😍✋ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ چشم دیدار ندارم شده ام کورِ رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار توام آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار توام 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
لبیک به رهبرت بگو! او که حسینی است فرزند بصیر اولیا، تا به خمینی است اولاد که صالح بشود، رهبر راه است هان! نایب صاحب الزمان، چه نور عینی است @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
•|♥|• یادت نرود بانو! هربارکه از خانه پابه بیرون میگذاری گوشه ی چادرت رادر دست بگیر... وآرام زیرلب بگو: "هذه امانتک یا فاطمـــة الزهراء" 🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه برای بر آورده شدن حاجت @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✍ هرڪس این نماز را روز چهارشنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد ۴ رکعتست در هر رکعت بعد از حمد یک توحید و یک قدر💫 📚 مفاتیح الجنان @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌پنجم ( #عروسی‌وماه‌عسل) #قسمتــ75 زندگی خوب پیش می رفت،همه چیز بر وفق مر
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) حمید روی مبل نشسته بود ومشغول مطالعه کتاب ((دفاع از تشیع))بود،محاسنش را دست می کشید وسخت به فکر فرو رفته بود. آن قدر در حال وهوی خودش بود که اصلا متوجه آبمیوه ای که برایش بردم نشد،وقتی دو سه بار به اسم صدایش کردم تازه من را دید،رو کرد به من وگفت: ت‌بگذرونیم. بیا یه برنامه بریزیم که زندگی متاهلیمون با زندگی مجردی فرق داشته باشد. پیشنهاد داد هم صبح ها و هم شب ها یک صفحه قرآن بخوانیم. این شد قرار روزانه ما ،بعداز نماز صبح و دعای عهد یک صفحه قرآن را حمید می خواند یک صفحه را هم من. مقید بودیم آیات را با معنی بخوانیم،کنار هم می نشستیم،یکی بلند بلند می خواند ودیگری به دقت گوش می کرد. پیشنهادش را که شنیدم به یاد عجیب ترین وسلیه جهازم که یک ضبط صوت بود افتادم. زمانی که خانه خودمان بودیم یک ضبط صوت قدیمی داشتیم که با آن پنج جزءقرآن را حفظ کرده بودم. مادرم هم برای خانه مشکترمان به عنوان جهاز یک ضبط صوت جدید خرید تا بتوانم حفظم را ادامه دهم. هر کدام از دوستان وآشنایان که ضبط میدیند می گفتند: مگه توی این دوره وزمونه برای جهاز ضبط هم می دن؟! بعد از ازدواج برای شرکت در کلاس حفظ قرآن فرصت نداشتم،اما خیلی دوست داشتم حفظم را ادامه بدهم. مواقعی که حمید خانه نبود هنگام آشپزی یا کشیدن جاروبرقی ضبط صوت را روشن می کردم و با نوار استا پرهیزگار آیات را تکرار می کردم. گاهی صدای خودم را ضبط می کردم،دوباره گوش می دادم وغلط های خودم را می گرفتم. به تنهایی محفوظاتم را دوره می کردم و توانستم به مرور حافظ کل قرآن بشوم. برای حمید حفظ قرآن من خیلی مهم بود،همیشه برای ادامه حفظ تشویقم می کرد و می پرسید: قرآئت رو دوره کردی؟این هفته حفظ قرائت رو کجا رسوندی؟من راضی نیستم به خاطر کار خونه وآشپزی و این طور کار ها حفظ قرائت عقب بیفته. کم کم هم حمید هم شروع کرد به حفظ قرآن،اولین سوره ای که حفظ کرد جمعه بود. از هم سوال وجواب می کردیم،سعی داشتیم مواقعی که با هم خانه هستیم آیات رو دوره کنیم، در مدت خیلی کمی حمید پنج جزء قرآن را حفظ کرد. ...... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌پنجم ( #عروسی‌وماه‌عسل) #قسمتــ76 حمید روی مبل نشسته بود ومشغول مطالعه ک
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) یک ماهی از عروسی گذشته بود که حسن آقا ما را برای پاگشا شام دعوت کرد. در حال آماده شدن نگاهم به حمید افتاد که مثل همیشه با حوصله در حال آماده شدن بود. هر بار برای بیرون رفتن داستانی داشتیم، تیپ زدنش خیلی وقت می گرفت. عادت داشت مرحله به مرحله پیش برود،اول چندین بار ریشش را شانه زد،جوراب پوشیدنش کلی طول کشید،چند بار عوض کرد تا رنگش را با پیراهن وشلواری که پوشیده ست کند بعد هم یک شیشه ادکلن را روی لباس هایش خالی کرد. نگاهم را از او گرفتم وحاضر وآماده روی مبل نشستم تا حمید هم آماده شود،بعد از مدتی پرسید: خانوم تیپم خوبه؟بوکن ببین بوی ادکلنم رو دوست داری؟ گفتم:کُشتی منو با این تیپ زدنت آقای خوش تیپ،بریم دیر شد. اما سریال آماده شدن حمید همچنان ادامه داشت ، چندین بار کتش را عوض کرد،پیراهنش را جا بجا کرد و بعد هم شلوارش را که می خواست بپوشد روی هوا چند بار محکم تکان داد، با این کارش صدایم بلند شد که: حمید گَردو و خاک راه ننداز،بپوش بریم. بارها می شد من حاضر و آماده سر پله ها می نشستم،جلوی در می گفتم: ((زود باش حمید،زود باش آقا!)). در نهایت قرار گذاشتیم هر وقت می خواستیم بیرون برویم از نیم ساعت قبل حمید شروع کند به آماده شدن! تازه بعد از نیم ساعت که می خواستیم سوار موتور بشویم می دیدی یک وسلیه را جا گذاشته. یک بار سوییچ موتور،یک بار کلاه ایمنی،یک بار مدارک،وقتی برمی گشت باز هم دست بردار نبود،دوباره به آینه نگاهی می کرد و دستی به لباس هایش می کشید. بعد از مهمانی عمه هزار تا گردوی دو پوست تازه به ما داد که فسنجان درست کنیم. به خانه که رسیدیم گردو ها را کف آشپزخانه پهن کردم تا بعد از خشک شدن آن ها مغز را کنم.بگذریم از اینکه تا این گردو ها خشک بشوند حمید بیشتر از صدتایش را خورده بود. توی پذیرایی جلوی تلویزیون می نشست ،به گردو ها نمک می زد و می خورد. روز سه شنبه دانشگاه برنامه داشتیم،از اول صبح به خاطر برگزاری همایش کلا سر پا بودم. ساعت دوازده بود که حمید زنگ زد و گفت که برای یکسری کار های بانکی مرخصی گرفته و الان هم رفته خانه. پرسید برای ناهار به خانه می روم؟گفتم: حمید جان ما همایش داریم احتمالا امروز دیر بیام،تو ناهار تو خوردی استراحت کن. ساعت پنج عروب بود که به خانه رسیدم،حمید مثل مواقع دیگری که من دیرتر از او به خانه می رسیدم تا کنار در استقبالم آمد. از در پذیرایی که وارد شدم به حمید گفتم: از بس سرپا بودم و خسته شدم حتی یه دقیقه هم نمی تونم بایستم. بعد هم همان جا جلوی در نقش زمین شدم. کمی که جان گرفتم به حمید گفتم: ببخش امروز که تو زود اومدی من برنامه داشتم نتونستم بیام،حتما تنهایی توی خونه حوصلت سر رفته از بیکاری. جواب داد:همچنین هم بیکار نبودم،یه سر بری آشپزخونه می فهمی. حدس زدم که ناهار گذاشته یا برای شام از همان موقع چیزی تدارک دیده باشد. وارد آشپزخانه که شدم تمام خستگیم در رفت،با حوصله اکثر گردو ها را مغز کرده بود و فقط چندتایی مانده بود. وقت هایی که حوصله اش می گرفت کار هایی می کرد کارستان،گفتم: حمید جان خدا خیرت بده،با این وضعیت کلاس و دانشگاه مونده بودم با این همه گردو چکار کنم. حمید در حالی که با خوشحالی مغز گردو های داخل سینی را این طرف وآن طرف می کردگفت: فرزانه ببین چقدر گردو داریم،یعنی تو می تونی هر روز برای من فسنجان درست کنی! .......... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
🍃🍂 و 🍃🍂 ✍🏻 این آیه را در چهار تڪہ ڪاغذ نوشتہ شده و در چهار گوشہ خانہ دفن مےشود تا میان آنان آشتے برقرار شود 📚 ترجمه طب الائمه۴۲۶و۴۲۷ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕