eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
13.5هزار دنبال‌کننده
35.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
531 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی کپی آزاد مدیریت کانال و تبلیغ و تبادل 👇 @Malake_at eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
۩کانال‌ادعیه‌و‌مناجات‌صوتی﷽۩حدیث کساء۩علی ‌فانی.mp3
زمان: حجم: 7.51M
💠💎📿 🎙 با نوای علی فانی حس‌وحال‌معنوی:⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️عالی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
farahmandAUD-20210812-WA0021.mp3
زمان: حجم: 1.22M
» 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
۩کانال‌ادعیه‌و‌مناجات‌صوتی﷽۩زیارت‌جامعه‌کبیره۩علی‌فانی.mp3
زمان: حجم: 14.05M
ا💠۩﷽۩💠ا 📖 صوتی بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است 🎙 با نوای علی فانی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍✋ چه ڪرده‌اے ڪه جهانے به تو یقین دارد...؟؟ براے دیدنِ تو، شوقِ این‌ چنین دارد...؟؟ تو ڪیستے ڪه به یادت پس از هزاران سال... جهان ، قیامتے از جنس اربعین دارد...؟؟ ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» 😍✋ ‌اے روشنے تمام دل ها.. ما منتظریم تا بیایے! :) اے ماھ و شڪوھ آسمان ها.. اے خوب‌ترین! بگو ڪجایے؟ 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مقام معظم رهبری ما به ظهور ولی عصر(عج) امید زیادی داریم و امیدواریم که خدای متعال آن روز را هر چه زود تر برساند. ✨الهم عجل لولیک الفرج✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
چادرمی پوشم برای خدا چادرنی پوشم برای خودم چادرنی پوشم برای شما من نگاه های گناه راازخودم دورمی کنم تاخودم لذت ببرم وتو هم ازگناه دور بمانی من هم جهاد می کنم باپوشیدن چادر @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
205.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 آمد و 🕯یاد آنهایی که روزی شادی 🥀زندگی بودن🌸 🥀با خواندن و ی 🕯 یادی کنیم 🥀از غایبین زندگیمان 🌸 🥀خدایا همه اموات‌ و 🕯گذشتگانمان را 🥀ببخش و بیامرز و 🕯قرین رحمت خویش قرار بده... 🥀آمیــن یا رب العالمین🌸 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💙🍃 🍃🍁 .... ✍آیت‌الله بهجت رحمه‌الله اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه می‌کرد و می‌فرمود: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌اے براے او می‌رسید» چهار رڪعت (دو نماز دورکعتی) 👈💎در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید 👈💎در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید 👈💎در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید 👈💎در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید ✨بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند ✨ و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند. 🌺🍃پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند🌺🍃 🍃🌸 از براے مال و ثروت ۲ رڪعت نماز و بعد "سوره یس" بخواند و این عمل را تا ۳ روز انجام دهد اکمل خواهد بود✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌پنجم ( #عروسی‌وماه‌عسل) #قسمتـــ77 یک ماهی از عروسی گذشته بود که حسن آقا
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) دی ماه سال 92 حمید بیست روزی خانه نبود،برای ماموریت رفته بود خارج قزوین. نزدیک امتحاناتم بود،دل تنگی و دوری از حمید نمی گذاشت روی درس وکتابم تمرکز کنم. ده روز اول خانه پدرم بودم،غروب روز یازدهم راهی خانه خودمان شدم. هم می خواستم سری به خانه و زندگی مان بزنم هم این که فکر می کردم شاید دیدن خانه مشترکمان کمی از دل تنگی هایم کم کند. وارد خانه که شدم همه چیز سرجاش بود، البته به همراهه کلی گردو و خاک که روی همه وسایل نشسته بود. می دانستم حمید که برگردد کمک می کند تا دستی به سر و روی خانه بکشم،خانه بدون حمید خیلی سوت و کور بود. داشتم به گلدان روی اوپن آب می دادم که با دیدن یک مارمولک کنار دیوار آشپزخانه نصفه جان شدم. سریع پریدم روی مبل نمی دانستم چکار کنم مارمولک دو تا چشم داشت دو تا هم قرض گرفته بود به من نگاه می کرد. از جایش تکان نمی خورد،می خواستم حاج خانم کشاورز را صدا کنم. بعد پیش خودم گفتم الکی این پیرزن را هم اذیت نکنم،باید یک جوری شر این مارمولک بدپلیه را از خانه وزندگی مان دور می کردم. ترسم را قورت دادم،از مبل پایین آمدم و لنگه دمپایی را برداشتم،با هزار بدبختی مارمولک را کشتم. بعد از آن کلی گریه کردم،شاید گریه ام بیشتر به خاطر تنهایی بود،این مسائل برایم آزار دهنده بود. سختی دوری از حمید و ماموریت های زیادی که می رفت یک طرف،تحمل این طور چیز ها هم به آن اضافه شده بود،با خودم گفتم: من در این زندگی مرد می شوم! این بیست روز با همه سختی هایش گذشت،اول صبح یک لیست از وسایل مورد نیاز خانه را نوشتم و بعد از خرید همه را به سختی به خانه رساندم. برای ناهار هم فسنجان درست کردم،معمولا بعد از هر ماموریت با پختن غذای مورد علاقه اش به استقبالش می رفتم. به خاطر این که دندان هایش را ارتونسی کرده بود معده حساسی داشت. خیلی از غذای ها به خصوص غذا های تند را نمی توانست بخورد،با اینکه من غذا های تند را دوست داشتم اما به خاطر حمید خودم را عادت داده بودم که غذای تند درست نکنم. اولین چیزی که بعد از ماموریت یا هر بار افسر نگهبانی داخل خانه می آمد دستش بود که یک شاخه گل داشت. همیشه هم گل طبیعی می خرید،آن قدر تعداد گل هایی که خریده بود زیاد شده بود که به حمید گفتم: عزیزم شما که خودت گلی،بابت این همه محبتت ممنون،ولی سعی کن به جای گل طبیعی گل مصنوعی بگیری که بتونیم نگه داریم،چون ما اینجا مستاجریم زیاد جای بزرگی نداریم که من بتونم این همه گل رو خشک کنم. بعد از شستن دست و صورتش وقتی سفره غذا را دید اولین کاری که کرد مثل همیشه از سفره عکس انداخت و زیان تشکرش بلند شد. با همان لباس ها سر سفره نشست و مثل همیشه با اشتها مشغول خوردن غذا شد. ... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝