eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
13.7هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
9.2هزار ویدیو
532 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی کپی آزاد مدیریت کانال و تبلیغ و تبادل 👇 @Malake_at eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌ششم ( #زندگی‌مشترک) #قسمتــ83 یک روز از تعطیلات عید هم برای دیدار اقوامی
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) بعد از انجام خرید ها به جای این که من خانه پدرم بروم ابجی فاطمه به خانه ما آمد. من و حمید معمولا خانه که بودیم کتاب می خواندیم، برای خواهرم سکوت و ارامش حاکم بر جو خانه عجیب غریب بود. خیلی زود حوصله اش سر رفت،با لحنی که نشان از طاق شدن طاقتش می داد پیشنهاد داد: بیا یکم تلویزیون ببینم حوصلم سر رفت! گفتم: تلویزیون ما معمولا خاموشه،مگه با حمید بشینیم اخبار یا برنامه کودک ببینیم! حقیقتش هم همین بود،خیلی کم برنامه های تلویزیون را دنبال می کردیم. مگر این که اخبار را نگاه کنیم یا می زدیم شبکه کودک تا لالایی های شبانه را گوش کنیم. حمید طبق فتوای حضرت اقا اعتقاد داشت هر برنامه و آهنگی که از تلویزیون پخش می شودلزوما از نظر شرعی بلا اشکال نیست. به خاطر همین قرار گذاشته بودیم چشم و گوشمان هر چیزی را نبیند و نشود. دید و بازدید های عید که کمتر شد با حمید قرار گذاشتم اقوام نزدیک را برای ناهار یا شام دعوت کنیم. دوست داشتیم همه دور هم باشیم اما چون خانه ما خیلی کوچک بود مجبور شدیم از مهمان ها سری به سری دعوت کنیم. آن قدر جا کم بود که حتی همه برادر های حمید را نمی توانستیم با هم دعوت کنیم. حمید دوست داشت هر شب مهمان داشته باشیم و با همه رفت و آمد کنیم،می گفت: مهمون حبیب خداست،این رفت و آمد ها محبت ایجاد می کنه، در خونه ما به روی همه بازه. ... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝