eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
12.8هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
482 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31 eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
» 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارت‌جامعه‌کبیره۩علی‌فانی.mp3
14.05M
ا💠۩﷽۩💠ا 📖 صوتی بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است 🎙 با نوای علی فانی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... سر صبحی هوس کرببلا کردم و دل از سر عادت هر روزه خود گفت حسین"ع" 😍✋ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ آنقدر بی‌خیال آمدن طبیب شدیم ؛ که " فراموشی" به عمق لحظه‌هایمان سرایت کرد! و حالا ما مانده‌ایم و یک دنیا اضطرار ، پشت درهایی بسته !!! 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆من ارزش زن در اسلام را اینگونه شناختم❤️  @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨 ماجرای عجیب رفتن به گلزار شهدا بدون محافظ 💠 یکی از مسئولین بنیاد شهید تعریف می‌کند رهبر انقلاب در یکی از سفرهای استانی شب با خانواده شهدا دیدار داشتند. بعد از ملاقات رفتیم محل اسکان تا ایشان استراحت کنند. رهبر انقلاب بعد از نماز صبح فرمودند من می‌خواهم به گلزار شهدا بروم ما به ایشان گفتیم ما برای شما رفتن به گلزار شهدا را جزء برنامه‌ها قرار داده‌ایم فرمودند: نه همین الان می‌خواهم بروم. بالاخره رفتیم وقتی به گلزار رسیدیم به محافظین خود گفتند کسی همراه من نیاید می‌خواهم تنها بروم! رفتند سر قبر یک شهید که همسر و دختر شهید آنجا بودند دختر شهید افتاد روی پای آقا و شروع کرد به گریه کردن. بعد از احوال‌پرسی و چند دقیقه صحبت ایشان برگشتند. برای ما خیلی سوال شد رفتیم و از آن خانم‌ها سوال کردیم قضیه چه بود. همسر شهید گفت دیشب من از طرف بنیاد شهید سهمیه ملاقات با رهبر انقلاب داشتم ولی به دخترم سهمیه نرسید بدون اطلاع او رفتیم به ملاقات و برگشتیم. اما دخترم فهمید که ما با رهبر انقلاب دیدار داشتیم خیلی ناراحت شد رفت داخل اتاق و عکس پدر شهیدش را بغل گرفت خیلی گریه کرد. صبح موقع اذان نمازش را که خواند گفت مادر بلند شو بریم گلزار شهدا! گفتم الان؟ آخه چرا الان؟ مگه چی شده؟ با گریه گفت بابا اومد به خوابم گفت دخترم اگر می‌خواهی آقای خامنه‌ای را ملاقات کنی بعد از نماز صبح بیا سر قبر من! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌@zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کلاغ پرچم اسرائیل را به زیر کشید😂 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
tavassol-mansuri.mp3
5.55M
❣️ با روضه 🕊💌 🎤 حاج مهدی الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج هر سه شنبه به نیت ظهور (عج) دعای توسل می خوانیم بارانی و دلگیر هوایِ بی تو محزون و غم انگیز نوای بی تو برگرد که بیقرارم و بیتابم بیزارم از این سه شنبه هایِ بی تو! تعجیل درظهور مولاعج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌چهارم ( #ایام‌نوروزو‌مشهد) #قسمت51 سفر جنوب تازه فهمیدم چقدر بودن کنار ه
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) پیله کرده بودسال تحویل کنار حرم حضرت معصومه(س)باشیم،گفتم:((حمید آخر سال جاده ها شلوغه،ما هم که ماشین نداریم،سختمون میشه)). گفت:((تو از پدر ومادرت اجازه بگیر،خودش جور میشه،من تو رو از حضرت معصومه (س) گرفتم می خوام بریم تشکر کنم)). از پدر ومادرم اجازه گرفتم که یک روزه برویم و برگردیم،روز بیست و نه اسفند آفتاب نزده راه افتادیم. میخواستیم قبل از این که ترافیک بشود به یکجایی برسیم ولی جاده ها خیلی شلوغ بود،انگار همه نیت کرده بودند لحظه تحویل سال کنار حرم باشند. با هزار مشقت به قم رسیدیم،یک ساعت مانده به تحویل سال حوالی ساعت دو بعد از ظهر حرم بودیم. وقتی خواستیم برای زیارت از هم جدا بشویم اصلا حواسمان نشد یک جای مشخص قرار بگذاریم که لحظه تحویل سال کنار هم باشیم. فکر کردیم گوشی هست و میتوانیم بعد زیارت تماس بگیریم،رفتنمان همان و گم کردن همدیگر همان! گوشی ها آنتن نمی داد،چند بار صحن وسط آن همه شلوغی بین جمعیت دنبالش گشتم. میدانستم حمید هم گوشه به گوشه دنبال من است، انگار قسمت نبود اولین سال تحویل زندگی مشترکمان کنار هم باشیم. قبل از این که جدا شویم عینک دودی زده بودم، حمید تمام این مدت دنبال یک خانم چادری با عینک دودی می گشت،غافل از این که من عینک را در آورده بودم. من هم از بس بین جمعیت چشم دوانده بودم وگردنم را این طرف و آن طرف کرده بودم،انرژی برایم نمانده بود. سختی راهی که آمده بودیم تاقم یک طرف، این چندساعتی که دنبال هم گشتیم یک طرف. کنارحوض وسط صحن نشسته بودم که آنتن گوشی ها درست شد وماتوانستیم یک ساعت ونیم بعداز سال تحویل همدیگر را پیدا کنیم... ... التماس دعای فرج🤲🌹 ‌‌🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌چهارم ( #ایام‌نوروزو‌مشهد) #قسمتـ52 پیله کرده بودسال تحویل کنار حرم حضر
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) تا حمید را دیدم گفتم: از بس هوش و حواسم به پیدا کردنت رفته بود متوجه نشدم سال چطوری نحویل شد. جواب داد:منم خیلی دنبالت گشتم،لحظه تحویل سال کلی دعا کردم برای زندگیمون. دستش را محکم گرفته بودم،نمی خواستم لحظه ای بینمان جدایی باشد. آن قدر شلوغ بود که نشد جلوتر برویم،همان جا داخل حیاط رو به روی صحن آیینه به سمت ضریح گفت: ((خانوم!خانومم رو آوردم ببینی، ممنونم که منو به عشقم رسوندی!)). تقریبا غروب شده بود،آن موقع نه رستورانی باز بود نه غذایی پیدا می شد،آن قدر خسته بودیم که توانی برای چرخیدن دنبال غذا خوری نداشتیم. چند تا بیسکوییت گرفتیم و برای برگشت سوار تاکسی به سمت میدان هفتاد و دو تن راه افتادیم. قرار گذاشته بودیم تا شب خانه باشیم،چند باری از این که به خاطر شلوغی و گم کردن هم نتوانسته بودیم چیزی بخوریم عذرخواهی کرد. برای قزوین ماشینی نبود،ناچارا سوار اتوبوس های زنجان شدیم که وسط راه پیاده شویم. بدجوری ضعف کرده بودم،با این گرسنگی بیسکوییت هاحکم لذیذترین غذای ممکن را داشت. حمید با خنده گفت: ((تو زن کم خرجی هستی،من از صبح نه به تو صبحونه دادم،نه ناهار،برای شام هم که می رسیم قزوین،اگر این انقدر کم خرج باشی هر هفته می برمت مسافرت)) ،مسافرت های یک روزه این مدلی زیاد می رفتیم،گاهی ساده بودن و ساده سفر کردن قشنگ است! از قم که برگشتیم عید دیدنی و دید وبازدید ها شروع شد،حمید برای من مانتو شلوار گرفته بود،مثل همیشه شیک ترین لباس ها را انتخاب کرده بود،زیاد از این مرام ها می گذاشت. معمولا هدیه برای من لباس یا شاخه گل طبیعی می خرید. من هم برایش عطر و ادکلن گرفتم،همه مدل عطر وادکلن استفاده می کرد از عطر هایی مثل گل یاس و گل محمدی تا ادکلن هایی مثل فرانس و هالیدی و لاو. عید آن سال حمید حسابی تیپ زده بود،کت و شلوار با عینک دودی،ساعتی هم که من به عنوان کادوی روز عقد برایش خریده بودم،انداخته بود... ... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝