eitaa logo
نـیـهـٰان
29.8هزار دنبال‌کننده
674 عکس
571 ویدیو
0 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● بعد از چند دقیقه‌ای گریه کردن، چشمانم گرم خواب شده بود که صدای باز شدن درب را شنیدم، بدون توجه به درب اتاق سعی کردم بخوابم که صدای مارال خانم به گوشم رسید. - نیهان خوابی؟ دلم می‌خواست از جا بلند شوم و کمی با او سخن گویم تا از این همه فکر و خیال خلاص شوم اما حتی از او هم می‌ترسیدم! - از من ناراحتی؟ من خیلی با هاتف دعوا کردم بابت دیشب اما خودت می‌دونی که کاری از من ساخته نیست! پتو را از روی صورتم کنار زدم و با بی حوصلگی گفتم: - می‌دونم‌. ناراحت نیستم، دلخور هم نیستم. فقط میخوام تنها باشم، همین. سرش را تکان داد و با اشاره به درب اتاق گفت: - برم؟ چرا امروز همه این جور رفتار می‌کردند؟ تنها باشم چه معنی دیگر داشت؟ عصبی دندان بهم سابیدم و گفتم: - اگر می‌شه. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.