● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_530
سرش را از تأسف تکان داد و با کشیدن نفسی از بن جان گفت:
- تو چقدر سادهای! اینا همشون مثل همن. فرق نداره شهریار باشه یا هاتف، همشون به فکر خودشونن. اگر بهت کمک کرده، نگاه کن ببین چه منفعتی براش داشتی.
منفعت داشتم؟ من تا جایی که دیدم و شاهد بودم چیزی جزء دردسر برای شهریار نبودم! اگر تمام کارهای او را منفعت تلقی کنیم، باز هم شبی که آن قتل را از گردن من باز کرد، نمیشود منفعت دانست.
حتی اینکه معتقد بود همهی آنها مثل یکدیگر هستند هم اشتباه بود. هاتف و شهریار از زمین تا آسمان باهم تفاوت داشتند! یکی در همه حال قاتل بود و درگیری همیشه مقتول... مقتولِ احساساتاش.
- ولی من با هیچ کدوم از حرفهاتون موافق نیستم! فقط بگید میتونین برای دومین بار هم بهم کمک کنین؟
توقع جواب مثبت داشتم اما برخلاف تصور من، سرش را به نشانهی نه تکان داد و گفت:
- اینجا از محافظ پره! چشم یکیشون وقت فرار بهت بخوره، حسابت با کرام الکاتبینه!
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.