● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_546
ادامهی حرفهایش را نمیفهمیدم. تنها یک کلمه در ذهنم نقش بست. "کی آتیش گرفت؟" منظور حرفش را نمیفهمیدم.
مگر میشود آتش گرفتن ماشینش را یادش نباشد؟ هنوز یک هفته هم نشده بود! چطور فراموش کرد؟
- منظورم همون موقع هست که سر کوچتون آتیش گرفت.
ناگهان صدای فریادش بلند شد و عصبی غرید:
- چرا چرت و پرت میگی؟ دارم میگم ماشین من آتیش نگرفته. میخوای دلیل بیاری حرف بهتر بزن. فکر کردی عقل منم مثل تو ناقصه؟
نگاهم را به هاتفی دوختم که از دور به من خیره بود، میتوانستم لبخندش را در همین فاصله هم ببینم. "فریب دادن نیهان اینقدر راحت باشه."
صدای هاتف در ذهنم تکرار شد! فریب داده بود؟ آتیش گرفتن ماشین، آن فیلم همه یک دروغ بود؟ دروغ به این بزرگی را چطور تدارک دیده بود؟
اشکام شدت گرفت. اینکه فهمیده بودم با یک دروغ ساده، زندگی خودم را به فنا دادم، سخت بود! خیلی سخت!
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.