eitaa logo
نـیـهـٰان
25.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
759 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● خوبی حمام این بود که دیگر صدایی از هاتف به گوش‌هایم نمی‌رسید. ناخواسته اشکانم جاری شد و شروع به هق‌هق کردم. خسته شده بودم، از همه چیز... حتی آن‌قدر خسته بودم که دیگر توان نام بردن آن‌ها را نداشتم. کاش می‌توانستم به این زندگی مرگ‌بارم پایان دهم. خودم را می‌کشتم گناه بود و تحمل این زندگی هم درد! چه آشوب بازاری بود زندگی من! آن‌قدر هق‌هق کرده بودم و اشک ریختم که دیگر توانی برای باز نگه داشتن چشمانم نداشتم. چشم بستم و کف حمام دراز کشیدم. چشم روی هم گذاشتم تا حداقل کمتر در این بیچارگی‌ها زندگی کنم. به ثانیه نکشیده بود که از سنگینی پلکم به خواب رفتم. *** با صدای ضرباتی محکم که به درب حمام می‌خورد چشم باز کردم و وحشت‌زده به اطرافم خیره شدم؟ آن‌قدر ترسیده بودم که حتی نمی توانستم بلند شوم تا بفهمم چه شده. با شنیدین صدای مردی غریبه، سراسیمه از جا بلند شدم. - برو چکش یا آهن بیار، در رو بشکنیم. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.