eitaa logo
نـیـهـٰان
30.5هزار دنبال‌کننده
756 عکس
698 ویدیو
0 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● اشاره‌ی به خودم کردم و با نیشخندی که این‌بار از سر درد روی لبانم نقش بسته بود گفتم: - نباید مهم باشه؟ تو می‌تونی یه دلیل برام بیاری که باعث بشه من فکر کنم با چشم‌های بسته می‌تونم توی یه خونه زندگی کنم؟ اما سمیه برخلاف من بود. او به فکر اجبار و خواسته‌ی دل نبود. تنها ثروت هاتف را می‌دید، همین و بس! تنها چشمانش قفل شده بر پول بود. برای همین طعم دلتنگی را نمی‌فهمید. - آقا پولداره !شما هم خانمی و عشق کن. به شناخت چی‌کار دارید؟ اصلا شناخت به چه درد می‌خوره؟ هاتف به علاوه‌ی خودش، خدمت‌کاران احمقی هم داشت! البته وقتی زیر دست مردی پرورش می‌یافتند که ذکر روز و شبش پول بود، از این بهتر نمی‌شد. - طعم دلتنگی رو چشیدی؟ عذاب اسارت رو دیدی؟ لبخند اجباری رو تجربه کردی؟ رنگ نگاه سمیه تغییر کرد و با شک و دو دلی به من نگاه کرد. حتما الان در ذهنش به من می‌خندد که چرا با وجود این همه ثروت هاتف، باز هم اوضاعِ دلم این چنین بهم ریخته است. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.