eitaa logo
نـیـهـٰان
24.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
809 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● تصمیم گرفتم اول از همه، دست به دامن حرفی شوم که خودش دیروز بر زبان جاری کرده بود. - حتی اگر نباشه هم برای شما فرقی نداره. من قراره یه مدت پیش شما باشم نه؟ با زدن این حرف، سریع به سمت من چرخید و درحالی که ابروانش را درهم گره کرده بود غرید: - کی همچین چیزی گفته؟ فکر فرار به سرت بزنه، حسابت با کرام الکاتبینه! فهمیدی؟ آن‌قدر سریع گارد گرفت که دیگر جرأت نداشتم ادامه‌ی حرفم را به زبان آورم. اما شنیدن این کلمه، برایم آشنا بود مارال هم قبلا اشاره کرده بود اگر فرار کنم حسابم با کرام الکاتبینه. - منظورم اون نبود‌. خودت گفتی من یه عروسکم تا وقتی که از دستم خسته بشی و بیرونم کنی. متفکر نگاهی به من انداخت‌‌. گویا سخنانش خودش را هم فراموش کرده بود! بعد از لحظه‌ای مکث، خنده‌ای کرد و گفت: - چیزی که من گفتم، مفهوم امروز و فردا نداره. قرار نیست به این زودی خسته بشم. برنامه‌ی من بلند مدته. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.