● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_610
مارال ابروانش را بالا فرستاد و درحالی که به خوبی میتوانستم تعجب را در چشمانش ببینم گفت:
- گفتم شاید مهم باشه بفهمی برای اون پسر ارزش داشتی.
منظورش از آن پسر شهریار بود؟ البته درست هم میگفت تا قبل از اینکه با او سخن بگویم برایش ارزش داشتم. آنقدر ارزش داشتم که سرش را در مقابل من خم میکرد و شرمسار بود.
شاید هم تمام این رفتارها تنها از احساس انسانیتی بود که در وجود او نهفته شده بود.
- اهمیتی نداره. اهمیت نداره چندبار فروخته شدم، اهمیتی نداره تبدیل به کالا شدم، اهمیتی نداره پدرم سر من کاسبی میکنه، اهمیتی نداره آغوش گرم به خونه رو با فیلمی دروغ باختم.
به چشمان مارال نگاه کردم و با کشیدن نفسی سخت و عمیق ادامه دادم.
- اهمیتی نداره شدم بازیچهی دست یه پیرمرد چندش و احمق، اهمیتی نداره عروس مردی شدم که دخترش همسن خودمه، اهمیتی نداره...
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.