eitaa logo
نـیـهـٰان
32.3هزار دنبال‌کننده
201 عکس
113 ویدیو
0 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● چند دقیقه‌ای بیشتر از فیلم دیدنم نگذشته بود که درب اتاق بی‌هوا باز شد و هاتف بدون این‌که نگاهی به اتاق و یا من بیندازد با عجله گفت: - مارال ندیدی نیهان رو؟ من و مارال لحظه‌ای مبهوت بودیم و به یک‌دیگر نگاه می‌کردیم. - تو این‌جا چی‌کار می‌کنی؟ مردک کور بود مرا نمی‌دید مقصر من بودم؟ واقعاً دیوانه بود! در این مورد من از یلدا جلوتر بودم، او پدری دیوانه و روانی داشت، من پدری معتاد و عیاش. حداقل معتاد بودن بهتر از احمق بودنه! مارال هم که گویا احساس مرا دریافت کرده بود در جایش نشست و با برداشتن کنترل فیلم را قطع کرد. - چته؟ هاتف به چارچوب درب تکیه داد و با کلافگی لب زد: - فکرکردم فرار کرده باز. این سطح از دیوانگی و بی‌عقلی در یک آدم واقعاً عجیب بود...! ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.