eitaa logo
نـیـهـٰان
24.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
827 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● تای از ابروانش را بالا فرستاد و خودش را روی تخت رها کرد. به کنارش کوبید و گفت: - بیا بشین این‌جا. نمی‌فهمم چه اصراری داشت حتما جایی که او گفته بنشینم! خب مقصود نشستن و گوش کردن به حرف‌هایش بود که من هم انجام دادم. - نشستم دیگه! چه این‌جا، چه اون‌جا. بگو چی می‌خواستی بگی؟ دستش را به عنوان بالشت زیر سرش گذاشت و بعد از کشیدن خمیازه‌ای طولانی گفت: - خواستم یه چیزایی رو برات روشن کنم. تا به امروز می‌خواست من همسر او باشم از امروز تصمیم گرفته نقش لامپ هم بازی کند. چه گرفتاری شده بودم! - تو چه بخوای چه نخوای دیگه زن منی. و تا آخر عمرت هم قرار نیست از این خونه بیرون بری، فهمیدی؟ الان این روشن کردنش بود؟ دلم می‌خواست فریاد بزنم و بگویم عقل کل خودم از این بدبختی اطلاع دارم، تو زحمت روشن کردن را نکش! ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.