● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_628
اما نتیجهی حرفهای هاتف واقعا درست بود. شهریار دیگر چیزی نداشت که از دست بدهد. تا کنون مطمئنم محبت و احساس انسانیتی را هم که داشت، بر باد رفته.
- تموم شد سوالات؟
توان فهمیدن موضوعی را نداشتم و از طرفی اگر میخواستم تمام سوالات ذهنم را مطرح کنم، باید تا قرنها روبهروی او مینشستم.
خمیازهای کشیدم و با خستگی از جایم بلند شدم. به سمت درب رفتم و گفتم:
- بیا در رو باز کن، خستمه میخوام برم بخوابم.
بدون اینکه ذرهای از جایش بلند شود پتو را روی خودش کشید و گفت:
- این تخت رو نمیبینی؟ خستهای؟ خب بیا بخواب!
نفسی کلافه کشیدم و درحالی که پلکم سنگین شده بود با بیحوصلگی گفتم:
- اینجا راحت نیستم بیا در رو باز کن. لطفاً!
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.