eitaa logo
نـیـهـٰان
32.5هزار دنبال‌کننده
381 عکس
271 ویدیو
0 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● مچ دستم را محکم در میان انگشتانش گرفت و مرا به سمت تخت کشید. کنارم ایستاد و با چشم به تخت اشاره‌ی کرد. - تو بخواب. من می‌خوام برم حموم راحت باش. از این‌که قرار بود او به حمام برود و کنار من نباشد خوشحال شدم. واقعا نبود او باعث خوشحالی و ذوق‌ام می‌شد! بدون این‌که دیگر مخالفت کنم روی تخت رفتم و خودم را بین پتو پنهان کردم - می‌دونستی خیلی لجبازی؟ سرم را به نشانه‌ی مثبت تکان دادم که خنده‌ای به لب آورد و حق به جانب گفت: - ولی بهتره به این‌جا بودن عادت کنی. اون اتاق قرار نیست اتاق دائمی تو باشه. روز اول خودش مرا به آن اتاق برد. چه شده بود که حالا دیگر برای من نبود؟مطمئن بودم حرفش تنها دروغی است که باعث شود من به کنارِ او بودن عادت کنم. - خوب بخوابی. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.