● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان
#پــارت_634
صدای خندهاش را میشنیدم و بدتر باعث میشد روانی شوم. خیلی دلم میخواست در افکار او بودم و میفهمیدم به چه چیزهایی فکر میکند!
- من ساعت یک یا دو میام.
دستم را آرام از روی چشمانم برداشتم و با دیدن هاتف دهانم باز ماند. معجزه کرد؟ تا چند دقیقه پیش با دیدنش حالت تهوع میگرفتم این استايل و تیپ را ناگهان از کجا آورد؟
با یک دست کت و شلوار و کراوات و کمی شانه چقدر تغییر کرده بود!
- عاشقم شدی رفتا.
ابروانم را درهم کشیدم و لب و دهانم را کج کردم. نمیشد کمی خندید سریع فاز میگرفت.
- خدا اون روز رو نیاره.
خندهای کرد و به سمت درب اتاق حرکت کرد. قبل از اينکه از اتاق خارج شود گفت:
- شام رو حتما بخور، بعدشم بیا همین اتاق بخواب.
و بعد از اتمام سخنانش از اتاق خارج شد و درب را پشت سرش بست.
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.