eitaa logo
نـیـهـٰان
24.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
818 ویدیو
1 فایل
پارت‌گذاری منظم و روزانه✨🌚 تبلیغاتمون🌸🕊❤️‍🩹 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -● با پرسیدن علت مرگ مادرم توسط سمیه، ذهنم به سال‌ها قبل به پرواز درآمد. به زمانی که مادرم از شدت بیماری گوشه‌ی خانه درحال جان دادن بود و پدرم درحال خماری کشیدن. به لحظه‌ای که زن همسایه با هزار ترحم مادرم را به بیمارستان برد و دیگر بازنگرداند. به آن شبی که تا صبح جلوی درب کوچه نشسته بودم تا مادرم از راه برسد و مثل همیشه مرا غرق در بوسه‌ی پر محبتش کند...! ولی نیامد... نه آن شب آمد و نه چند شب بعد که منتظرش بودم. هنوز جای کتک‌هایی که با کمربند پدرم در جانم نشست را به یاد دارم، کتک می‌خوردم تا پا به خانه بگذارم و مادرم را فراموش کنم. - مریضی گرفت. وقتی من بچه بودم مرد...! سمیه لبانش را به دندان کشید و گفت: - ببخشید خانم باعث شدم حالتون بد بشه. معذرت می‌خوام! سرم را به چپ و راست تکان دادم و گفتم: - خاطره‌های مادرم تنها نقطه‌ی خوشی زندگی منه! هیچ وقت با یادآوری اونا حالم بد نمی‌شه. ●- - - - - - - - • ✨🌚• کپی؟راضی‌نیستم.